عبارات مورد جستجو در ۱۱ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : بخش بیست و چهارم
الحكایة و التمثیل
کودکی با خویش تنها ساختی
جوز با خود جمله تنها باختی
آن یکی پرسید از وی کای غلام
از چه تنها جوز میبازی مدام
گفت میری دوست میدارم بسی
تا همه من میر باشم نه کسی
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۷
حمیدک همی گفت با دوستان
که ماموش مه پیکر و دوست روست
چو ما گربه ایم ای عزیزان چه عیب
که ما موش را دوست داریم دوست
قاسم انوار : مثنویات
شمارهٔ ۵
یک تسو و دو تسو و سه تسو
چند باشد کم تسو؟تو باز گو
یک تسو باشد،ولی،ای خواجه تاش
هر چه خواهی باش،با ما بد مباش
وحیدالزمان قزوینی : شهرآشوب کوچک
بخش ۶ - صفت عطّاران
عطارانش عبیر بویند
هر چند که پیر و نافه مویند
گر چاره ی ضعف قلب خواهی
انداز به کودکان نگاهی
بوشان به دماغ داده ترطیب
مو بر سرشان چو سنبل الطیب
آن تندیشان ز نازنینی
دلخواه چو طعم دارچینی
تقصیر تو را به رو نیارند
طفلند ولیک صبر دارند
زان قوم اگر گدا اگر شاه
خواهند دوای قوّت باه
بان از کفشان ز زود نفعی
بخشیده خواص قرص افعی
زیشان دارد خرید کافور
خاصیت ماهی سقنقور
دل را به جفای خویش هر یک
دوزند به میخ های میخک
از پرتو آن رخ چو گلنار
هستند ز بس که گرم بازار
شد در کف شان خیار چنبر
مانند عصای کور پر زر
بر عارض شان ز خط پیچان
هر خال نموده تخم ریحان
دل ها چون هیل، ازان لب مُر
خالی ز حیات و از کّره پُر
از روی عرق فشان شیرین
هر یک دارند ماه پروین
با اهل دل اختلاط ایشان
مانند سریشم است چسبان
از حسرتشان اسیر دل ریش
خاییده چو مصطکی لب خویش
زینان مطلب، اگر بود کیس
با پیرانست لحیة التیس
سوزنی سمرقندی : بخش دوم قطعات
شمارهٔ ۵ - حجام زاده
حجام زاده کودک پیروز شد چنانک
این را کریم بندیم آن را رها کنیم
بیرون شد از دو گوش وی آواز مادرش
با طبل و میش که هان کارها کنیم
لبیبی : ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
شمارهٔ ۸۶ - به شاهد لغت غلیواج، بمعنی زغن و موش گیر
ای بچه حمدونه بترسم که غلیواج
ناگه بربایدت درین خانه نهان شو
ایرج میرزا : مثنوی ها
داستان دو موش
ای پسر لحظه ای تو گوش بده
گوش بر قصّه دو موش بده
که یکی پیر بود و عاقل بود
دگری بچه بود و جاهل بود
هر دو در کنجِ سقف یک خانه
داشتند از برای خود لانه
گربهٔی هم در آن حوالی بود
کز دغل پر ، ز صدق خالی بود
چشم گربه به چشم موش افتاد
به فریبش زبان چرب گشاد
گفت ای موش جان چه زیبایی
تو چرا پیش من نمی آیی
هرچه خواهد دلِ تو ، من دارم
پیش من آ که پیش تو آرم
پیر موش این شنید و از سر پند
گفت با موش بچه کای فرزند
نروی ، گربه گول می زندت
دور شو ورنه پوست می کندت
بچه موش سفیه بی مشعر
این سخن را نکرد از او باور
گفت مَنعم ز گربه از پی چیست
او مرا دوست است ، دشمن نیست
گربه هم از قبیله موش است
مثلِ ما صاحب دُم و گوش است
تو ببین چشم او چه مقبول است
چه صدا نازک است و معقول است
باز آن پیر موش کار آگاه
گفت با موش بچه گمراه
به تو می گویم ای پسر در رو !
حرفِ این کهنه گرگ را مشنو
گفت موشک که هیچ نگریزم
از چنین دوس من نپرهیزم
گربه زین گفتگو چو گل بشکفت
بار دیگر ز مکر و حیله بگفت
من رفیق توام مترس بیا
ترس بیهوده از رفیق چرا!
پیر موش از زبان آن فرتوت
ماند مات و معطل و مبهوت
گفت وه ! این چقدر طنّاز است
چه زبان باز و حیله پرداز است
بچه موشِ سفیهِ بی ادراک
گفت من می روم ندارم باک
بانگ زد پیر موش کای کودن
این قدر حرف های مفت مزن!
تو که باشی و گربه کیست ، الاغ!
رفتن و مردنت یکی است الاغ !
گربه با موش آشنا نشود
گرگ با بره هم چَرا نشود
پر دغل گربه به فن استاد
باز آهسته لب به نطق گشاد
گفت این حرف ها تو گوش مکن
گوش بر حرف پیر موش مکن
پیرها غالبا خِرف باشند
از ره راست منحرف باشند
نُقل و بادام دارم و گردو
من به تو می دهم تو بده به او
بچه خرف نشنوِ ساده
به قبول دروغ آماده
سخن کذب گربه صدق انگاشت
رفت و فورا بنای ناله گذاشت
که به دادم رسید مُردم من
بی جهت گول گربه خوردم من
دُمم از بیخ کند و دستم خورد
شکمم پاره کرد و گوشم بُرد
پنجه اش رفت تا جگر گاهم
من چنین دوست را نمی خواهم
پیر موشش جواب داد برو !
بعد از این پند پیر را بشنو
هرکه حرف بزرگتر نشنید
آن ببیند که بچّه موش بدید
ترانه های کودکانه : بخش اول
علی کوچولو
لی لی لی لی , لی لی لی حوضک
علی کوچولو این مرد کوچک
علی کوچولو تو قصه ها نیست
مثل من و تو اون دور دورا نیست
نه قهرمانه نه خیلی ترسو
نه خیلی پُرحرف نه خیلی کَمرو
خونشون در داره
در خونشون کُلون داره
حیات داره ایوون داره
اتاقش طاقچه داره
حیاتش باغچه داره
باغچه ای داره گل گلی
کنار حوضش بلبلی
لای لای لای
لی لی لی حوضک لی لی لی لی
این مادرشه مادر علی
مامان خوبش چه مهربونه
علی کوچولو اینو می دونه
اینم باباشه چه خالیه جاش
رفته به جبهه
خدا به همراش
علی کوچولو چه خوب و نازه
واسَمون داره حرفای تازه
ترانه های کودکانه : بخش اول
بازیچه های بچه ها
آی بادبادک!
آی جغجغه!
آی فرفره!
بازیچه دارم، بچه ها،
آی بچه های کوچه ها!
بازیچه های رنگ رنگ،
ارزان و زیبا و قشنگ!
آمد دوباره پیرمرد
آن پیرمرد دُوره گرد.
با آن نگاه مهربان،
آن پیرمرد خوش زَبان
گوید برای بچه ها
حرفی از آن بازیچه ها:
آی جغجغه، فریاد کن!
این بچه ها را شاد کن
آی فرفره، چَرخی بِزَن!
رقصی بکن در دست من!
آی بادبادک،
پرواز کن، بالا برو!
آزاد و بی پروا بَرو!
شاعر: پروین دولت آبادی
لالایی ها : بخش اول
گل زیبای مادر
لالایی ای گل زیبای مادر
لالایی ای همه دنیای مادر
لالا كن تا برایت قصه گویم
گل باغ محمد را ببویم
محمد آخرین پیغمبران است
برای مسلمین مانند جان است
محمد آمد و ما جان گرفتیم
از او رسم و ره ایمان گرفتیم
بخواب ای كودک زیبا و خوشرو
بخواب ای نازنین، ای گل خوشبو
تو با یاد محمد می‌روی خواب
شوی از یاد احمد خوب سیراب
تو از یاران دین مصطفایی
مسلمانی و از بی دین جدایی
لالا كن تا سحر پیشت بمانم
برایت آیه قرآن بخوانم
كه قرآن نازل از سوی خدا شد
و با آن روح انسان‌ها رها شد
لالالالا لالا لالا لالایی
که قرآن حامیت باشد الهی
بخواب ای كودكم وقت نماز است
و حالا نوبت راز و نیاز است
نماز از واجبات دینی ماست
عبادات محمد خوب و زیباست
خدا حفظت كند ای نازنینم
كه روزی من نمازت را ببینم
تو در هر روز هفت بار باید
بخوانی تا خدا لطفت نماید
كه جز راه هدایت را نپویی
و هرگز راه گمراهی نجویی
لالالالا لالا لالا لالایی
لالالالا لالا لالا لالایی
لالایی ها : بخش اول
بخواب گل من
لالایی بخواب گل من
ای خوشگل من
ای خوشگل من
لالایی هستم کنارت
لالایی ای نوگل من
ای نوگل من
ای نوگل من
لالا لالایی، لالا لالایی
لالا لالایی، لالا لالایی
رویای تو، رویای رنگین
آنجا تو هستی در باغ زیبا
در لا به لای گل های نسرین
لالا لالایی، لالا لالایی
لالا لالایی، لالا لالایی