عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : دفتر ششم
بخش ۵۸ - بیان آنک بی‌کاران و افسانه‌جویان مثل آن ترک‌اند و عالم غرار غدار هم‌چو آن درزی و شهوات و زبان مضاحک گفتن این دنیاست و عمر هم‌چون آن اطلس پیش این درزی جهت قبای بقا و لباس تقوی ساختن
اطلس عمرت به مقراض شهور
برد پاره‌پاره خیاط غرور
تو تمنا می‌بری کاختر مدام
لاغ کردی سعد بودی بر دوام
سخت می‌تولی ز تربیعات او
وز دلال و کینه و آفات او
سخت می‌رنجی ز خاموشی او
وز نحوس و قبض و کین‌کوشی او
که چرا زهره‌ی طرب در رقص نیست؟
بر سعود و رقص سعد او مایست
اخترت گوید که گر افزون کنم
لاغ را پس کلیت مغبون کنم
تو مبین قلابی این اختران
عشق خود بر قلب‌زن بین ای مهان
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
ای شاه زمین فلک سریرتو سزد
مریخ به جَدْی پرّ تیر تو سزد
خورشید نگویم که دبیر تو سزد
یک نقطه ز اتوقیع‌ا وزیر تو سزد