عبارات مورد جستجو در ۱۴ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیه‌السّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران
در ستایش امام حسن و امام حسین رضی‌اللّٰه عنهما
فی فضیلة امیرین العادلین والسبطین قرتی العینین سیدا شباب اهل الجنّة الحسن والحسین رضوان‌اللّٰه علیهما، قال النبی صلی‌اللّٰه علیه و سلّم: اولادنا اکبادنا فان عاشوا حزنونا وان ماتوا قتلونا، و قال ایضا صلی‌اللّٰه علیه و آله و سلّم: نعم الراکب و نعم الجمل و ابوهما خیرٌ منهما رضی‌اللّٰه عنهما و عن والدیهما.
هجویری : بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت
۴- ابوجعفر محمدبن علی بن احلسین بن علی بن ابی طالب، کرّم اللّه وجهه و رضی عنهم
و منهم: حجت بر اهل معاملت، و برهان ارباب مشاهدت، امام اولاد نبی و گزیدهٔ نسل علی، ابوجعفر محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، کرّم اللّه وجهه و رَضِیَ عنهم
و نیز گویند کنیت وی ابوعبداللّه بود، و به لقب وی را باقر خواندندی. مخصوص بود وی به دقایق علوم و به لطایف اشارات اندر کتاب خدای، عزّ و جلّ. وی را کرامات مشهور بود و آیات ازهر و براهین انور.
و گویند ملکی وقتی قصد هلاک وی کرد. کس فرستاد بدو. چون به نزدیک وی اندر آمد از وی عذر خواست و هدیه داد و به نیکویی بازگردانید. گفتند: «ایها الملک، قصد هلاک وی داشتی، تو را با وی دیگرگونه دیدیم، حال چه بود؟» گفت: «چون وی به نزدیک من اندر آمد دو شیر دیدم یکی بر راست و یکی بر چپ وی، و مرا می‌گفتند که: اگر تو بدو قصد کنی ما تو را هلاک کنیم.»
و از وی روایت آرند که وی گفت اندر تفسیر کلام خدای، عزّ و جل: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ و یُؤمِنْ باللّه (۲۵۶/ البقره)»، قال: «مَنْ شَغَلَکَ عَنْ مُطالَعَةِ الحقِّ فَهُوَ طاغُوتُکَ.» بازدارندهٔ تو از مطالعت حق طاغوت توست. نگر به چه چیز محجوبی، بدان چیز بازمانده‌ای و آن حجاب توست. به ترک ان حجاب بگوی تا به کشف اندر رسی و محجوب ممنوع باشد و ممنوع را نباید که دعوی قربت کند.
و از خواص وی یکی روایت کند که: چون از شب لختی برفتی و وی از اوراد فارغ گشتی، آواز بلند برگرفتی به مناجات و گفتی:
«الهی و سیدی، شب اندر آمد و ولایت تصرف مملوکان به سر آمد و ستارگان بر آسمان هویدا شدند و خلق بجمله بخفتند و ناپیدا شدند. صوت مردمان بیارامید و چشمشان بخفت، و از بنوامیه رمیدند و بایستهای خود نهفت، و بنو امیه درهای خود اندر بستند و پاسبانان برگماشتند و آنان که بدیشان حاجتی داشتند حاجت خود فرو گذاشتند. بار خدایا، تو زنده‌ای و پاینده و داننده‌ای و بیننده. غنودن و خواب بر تو روا نیست، و آن که تو را بدین صفت نشناسد هیچ نعمت را سزا نیست. ای آن که چیزی تو را از چیز دیگر باز ندارد و شب و روز اندر بقای تو خلل نیارد. درهای رحمتت گشاده است و مواید نعمتت نهاده است. اجابتت سزای آن که دعا کند و نعمتت برای آن که ثنا گوید. تو آن خداوندی که رد سائل بر تو روا نباشد آن که دعا کند از مؤمنان، و بر درگاهت سائل را بازدارنده‌ای نباشد. از خلق زمین و آسمان بار خدایا، چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم، چگونه دل را به دنیا شاد کنم؟ و چون نامه را یاد کنم، چگونه با چیزی ازدنیا قرار کنم؟ و چون ملک الموت را یاد کنم، چگونه از دنیا بهره پذیرم؟ پس از تو خواهم؛ از آن‌چه تو را دانم، و از تو جویم؛ از آن‌چه تو را می‌خوانم: راحتی اندر حال مرگ بی عذاب، و عیشی اندر حال حساب بی عقاب.»
این جمله می‌گفتی و می‌گریستی. تا شبی وی را گفتم: «ای سیدی و سید ابائی، چند گریی و تا چند خروشی؟» گفت: «ای دوست، یعقوب را یکی پسر گم شد چندان بگریست تا چشمهاش سفید گشت و من هژده کس را با پدر خود یعنی حسین و قتیلان کربلا گم کرده‌ام، کم از آن باری که بر فراق ایشان چشم‌ها سفید کنم؟»
این مناجات به عربیت سخت فصیح است،اما ترک تطویل را به پارسی بیاوردم تا مکرر نشود و باز به جایی دیگر آن را بیارم، ان شاء اللّه ربُّ العالمین.

همام تبریزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
ای عرصه تبریز زیانت مرساد
آسیب زمان به مردمانت مرساد
تو همچو تنی و جان و دل هردو امام
دردی به دل و غمی به جانت مرساد
جویای تبریزی : مناقب
شمارهٔ ۴۶ - در منقبت حضرت امام حسن عسکری (ع)
زفیض گلشن دیدار و جوش حیرانی
نگه به دیده مرا یوسف است زندانی
خوش آن دمی که بریزد به جام حوصله ام
لبت ز پهلوی خط باده های ریحانی
در آرزوی هم آغوشیت پس از مردن
بغل گشاده بمانم چو چشم قربانی
فتاده است ز چشمت مگر به قید فرنگ
که در جهان اثری نیست از مسلمانی
به بزم عشق دلم گشته است چون گل شمع
ز فکر زلف تو مجموعهٔ پریشانی
شود دلی که ترا دید گر ز فولاد است
چو جام آینه لبریز صاف حیرانی
من از تغافل او یافتم حلاوت وصل
نگاه گوشهٔ چشمت به غیر ارزانی
مرا دلیست مقیم حریم سینهٔ تنگ
ز جوش شرم و ز ذوق نگاه پنهانی
چو حرف عشق عیان در ازای خاموشی
چو راز شوق نهان در لباس عریانی
دلم ز درد تو شب تا سحر فرو ریزد
به دامن مژه درهای ناب نیسانی
ز فیض باد لب او ذخیره ها دارم
نموده خونم لعلی و تن بدخشانی
چه غم اگر شده گلخن نشین هجر دلم
کند به یاد رخت گلخنم گلستانی
کنم به وصف گل عارضش ز حیرانی
به صد زبان خموشی هزار دستانی
ز ضبط گریهٔ خونین چسان بیاسایم
مرا که هر سر مژگان نمود شریانی
نگه پدیده مرا از دل غمین شده است
چو بوی غنچهٔ شاخ شکسته زندانی
شبی که بی تو هماغوش غم به خواب روم
کند به جسمم موج حصیر سوهانی
ز سرد مهری دوران چه غم مرا که بس است
قبای پوست به تن جامهٔ زمستانی
ز شهر بند تعلق برون خرام دمی
برهنگی کندت تا چو دشت دامانی
ز قید جسم برون آی و خودنمایی کن
نمود شعله بود در لباس عریانی
منم که دست قضا از غبار خاطر من
بریخت در وطن جغد رنگ ویرانی
کمال اهل هنر راست دشمن جانی
شکسته گوهرم از آسیای غلطانی
چرا ز طالع ناساز خویشتن نالم
مرا که داده خدا منصب سخندانی
منم که طوطی طبعم کند روان بخشی
چه در قصیده سرایی چه در غزلخوانی
ز نسبت سخنم بر زبان خامه داد
گرفته است مزاج زلال حیوانی
قلم مرا به نهان بلبلی است مدح سرا
که از صریر زند بر در خوش الحانی
ز حسن لفظ نه تنها گهر به گوش کند
دهد ز لطف معانی غذای روحانی
شده قلمرو هند دوات تنگ شکر
نموده طوطی کلکم چو شکرافشانی
بهار عمر عزیزم به خواب غفلت رفت
هزار حیف که ماندم اسیر نادانی
ز خواب غفلت بیدار گردد ار جویا
گلابی از خوی خجلت به چهره افشانی
وگر ندید ز بیداد بخت تیره دلت
رخ خلاصی از بند نفس شیطانی
جبین عجز بسا بر در شهنشاهی
که حل مشکلت آنجا شود به آسانی
امام دنیی و دین عسکری که باشد عار
گدایی درگه او را ز تاج سلطانی
شها غبار در روضهٔ فلک قدرت
کشد به چشم ملک سرمهٔ سلیمانی
بود به دست حسود تو ریشه ریشه چو شمع
ز بس گزد سر انگشت از پشیمانی
چنان ز بیم کهسار سر به خود دزدید
که یافت دامن او منصب گریبانی
ز بیم شحنهٔ امر تو بسته از زنار
چو شیخ صومعه تحت الحنک سلیمانی
ز شوق سجدهٔ درگاه کعبه آینت
هلال وار کنم طی ره به پیشانی
به حلقه حلقهٔ چشم زره عدوی ترا
نموده است پر ناوک تر مژگانی
چو حکم پرورش از پیشگاه لطف تو یافت
صدف نمود به در یتیم پستانی
ز ترکتاز غم ایمن بود قلمرو دل
کند چو شحنهٔ حفظ تواش نگهبانی
به رزمگاه چو با زور بازوی تو به خصم
رسید ششپر بر جسم چار ارکانی
شد استخوان تنش توتیای چشم زره
ز خاره گرچه فزون بود در گرانجانی
ز تیز گامی خنگت نمی زند هرگز
بساط ا مکان لاف فراخ میدانی
ز شرم بحر فروشد به خویش از گرداب
چو کرد دست عطای تو گوهر افشانی
بریزش آمده چون ابر دست با جودت
گرفته کوه به دوش از سحاب بارانی
بروی صفحه بریزد ز خامه خط شعاع
کند ز روشنی رایت ار سخنرانی
هلال زار بود خاک درگهت به نظر
به روی هم ز بس افتاده نقش پیشانی
زخصم عاجز او پر دلی مدار طمع
که می نیاید هرگز ز صعو، ثعبانی
ز فیض مهر تو ای آفتاب دین چو هلال
جبین حلقه بگوشان تست نورانی
لبم بهم نرسد همچو گل ز خندهٔ شوق
گرم تو لبل مدحت سرای خود خوانی
من و ستایش ذاتت تمام بی خردی
من و صفات کمالت تمام نادانی
ز شعر و شاعریم در جهان نتیجه بس است
همین قدر که ترا می کنم ثناخواهی
برند تا ملک و انس و جن و وحش و طیور
به درگه تو پناه از بلای دورانی
ز فیض سجدهٔ خاک در تو باد مدام
جبین بندگی شیعهٔ تو نورانی
ملا احمد نراقی : باب چهارم
فصل - حقوق همسایگان
بدان که همچنان که از برای پدر و مادر و خویشان و منسوبان حقی است همچنین از برای همسایگان نیز از جانب پروردگار، حق ثابتی است، که آن را «حق جوار» گویند و آن نزدیک به حق خویشان است و از برای همسایگان، علاوه بر حق برادری، حقوقی دیگر است که هر که کوتاهی کند گناهکار خواهد بود و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «همسایگان، سه طایفه اند: همسایه ای است که او را یک حق است و همسایه ای است که او را دو حق است و همسایه ای است که او را سه حق است پس، آن که سه حق دارد، همسایه ای است که مسلمان باشد و خویش باشد، او را حق همسایگی و اسلام و حق خویشی است و آن که دو حق دارد، همسایه ای است که مسلمان باشد و خویش نباشد، و از برای او حق همسایگی و حق برادری است، که حق اسلام است و آن که یک حق دارد، همسایه ای است که کافر باشد، همین او را حق همسایگی است و بس» و نیز از آن حضرت مروی است که «نیکو همسایگی کن با همسایگان تا مسلمان باشی» و در حدیثی دیگر از آن سرور مروی است که «هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید با همسایه خود اکرام کند» روزی به آن حضرت عرض شد که «فلان زن روزها روزه می گیرد و شبها به عبادت می گذارند و لیکن همسایگان خود را اذیت می رساند فرمود: او از اهل جهنم است» و از حضرت امیر علیه السلام مروی است که «حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نوشت میان مهاجر و انصار، و هر که ملحق به ایشان است از اهل یثرب، که همسایه آدمی مثل نفس اوست، که باید به او ضرر نرساند و حرمت همسایه بر همسایه مثل حرمت مادر است» و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که «نیکویی با همسایگان باعث زیادتی عمر و آبادی دیار می گردد» و فرمود که «از ما نیست کسی که نیکویی با همسایه نکند» و فرمود که «حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است که ایمان به من نیاورده است هر که سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد» منقول است که «چون بعد از جدائی یعقوب از یوسف، بنیامین نیز از او جدا افتاد، فریاد برکشید که «پروردگارا مرا رحم نمی کنی، که چشم مرا گرفتی و مرا نابینا کردی و پسر مرا نیز گرفتی؟» خدا به او وحی فرستاد که «چرا در فلان روز گوسفندی کشتی و کباب کردن و خوردی و فلان شخص در همسایگی تو روزه بود به او چیزی ندادی؟» بعد از آن هر صبح و شام منادی یعقوب ندا می کرد که از منزل یعقوب تا یک فرسخ راه، هر که بخواهد نهار یا شام بخورد، به منزل یعقوب حاضر گردد» و مروی است که «در روز قیامت، همسایه فقیر چنگ زند بر دامن همسایه غنی، و گوید: پروردگارا از او بپرس که چرا در را بر روی من بست و احسان خود را از من منع نمود؟» چنان مدان که حق همسایه همین است که او را اذیت نرسانی، چون این تخصیص به همسایه ندارد، و این حقی است که از برای همه کس ثابت است بلکه باید علاوه بر این، با او به مهربانی و ملاطفت سلوک کرد و احسان خود را از او دریغ نداشت و آنچه به آن محتاج باشد و تو آن را مالک باشی از او مضایقه نکنی، و او را مانند شریک در مال خود بدانی و بر او سلام کنی و دراز نفسی با او نکنی و از مخفیات احوال او که می خواهد پوشیده باشد تفتیش نکنی و در مرض، او را عیادت کنی و در مصیبت به «تعزیت او حاضر شوی و در عزا با او همراهی کنی و در شادی، تهنیت او را نمائی و اگر به عیبی از او مطلع شوی بپوشانی و اگر از او خطایی سرزند عفو کنی و اگر خواهد بر دیوار خانه تو حملی کند مانع نشوی و اگر خواهد ناودانی به فضای خانه تو گذراد مضایقه نکنی و اگر خاکروبه بر در خانه تو بریزد، منع نفرمائی و از اسباب خانه، چون دیگ و ظروف و تبر و تیشه و نمک و آتش و امثال اینها، آنچه خواهد دریغ نداری و اگر خواهد از راهی که مختص تو است آمد و شد نماید، تنگ نگیری و چشم خود از اهل و عیال او نگاهداری و چون در خانه نباشد غافل از خانه او نشوی و با اولاد او لطف و مهربانی کنی و به آنچه مصلحت دین و دنیای او باشد، او را ارشاد نمائی و اگر از تو یاری خواهد او را یاری کنی و اگر قرض طلبد او را قرض دهی و بنای خانه خود را بدون اذن او بر او بلند نگردانی که هوای خانه او را حبس کند و چون از اطعمه لذیذه به خانه آوری، از برای او بفرستی، و اگر نفرستی پنهان کنی، تا اطفال او مطلع نشوند و خواهش داشته باشند و نتوانند و امثال اینها.
و مخفی نماند که در شناختن همسایگی، رجوع به عرف می شود، یعنی هر که را متعارف باشد که همسایه گویند، این حقوق از برای او ثابت است.
و از بعضی اخبار مستفاد می شود که «از چهار طرف خانه تا چهل خانه همسایه هستند».
نهج البلاغه : نامه ها
نيايش هنگام رویارویی با دشمن
و من دعاء له عليه‌السلام كان عليه‌السلام يقول إذا لقي العدو محاربا اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَفْضَتِ اَلْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ اَلْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ اَلْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ اَلْأَقْدَامُ وَ أُنْضِيَتِ اَلْأَبْدَانُ
اَللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَكْنُونُ اَلشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ اَلْأَضْغَانِ
اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا اِفْتَحْ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَ قَوْمِنٰا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْفٰاتِحِينَ
امام سجاد علیه‌السلام : با ترجمه حسین انصاریان
دعای 3 ) دعا در درود بر فرشتگان
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الصَّلَاةِ عَلَي حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ كُلِّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ
﴿1﴾ اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِكَ الَّذِينَ لَا يَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِيحِكَ ، وَ لَا يَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِيسِكَ ، وَ لَا يَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِكَ ، وَ لَا يُؤْثِرُونَ التَّقْصِيرَ عَلَى الْجِدِّ فِي أَمْرِكَ ، وَ لَا يَغْفُلُونَ عَنِ الْوَلَهِ إِلَيْكَ
﴿2﴾ وَ إِسْرَافِيلُ صَاحِبُ الصُّورِ ، الشَّاخِصُ الَّذِي يَنْتَظِرُ مِنْكَ الْإِذْنَ ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ ، فَيُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ .
﴿3﴾ وَ مِيكَائِيلُ ذُو الْجَاهِ عِنْدَكَ ، وَ الْمَكَانِ الرَّفِيعِ مِنْ طَاعَتِكَ .
﴿4﴾ وَ جِبْرِيلُ الْأَمِينُ عَلَى وَحْيِكَ ، الْمُطَاعُ فِي أَهْلِ سَمَاوَاتِكَ ، الْمَكِينُ لَدَيْكَ ، الْمُقَرَّبُ عِنْدَكَ
﴿5﴾ وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ .
﴿6﴾ وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ ، فَصَلِّ عَلَيْهِمْ ، وَ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِمْ مِنْ سُكَّانِ سَمَاوَاتِكَ ، وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَى رِسَالاتِكَ
﴿7﴾ وَ الَّذِينَ لَا تَدْخُلُهُمْ سَأْمَةٌ مِنْ دُؤُوبٍ ، وَ لَا إِعْيَاءٌ مِنْ لُغُوبٍ وَ لَا فُتُورٌ ، وَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْ تَسْبِيحِكَ الشَّهَوَاتُ ، وَ لَا يَقْطَعُهُمْ عَنْ تَعْظِيمِكَ سَهْوُ الْغَفَلَاتِ .
﴿8﴾ الْخُشَّعُ الْأَبْصَارِ فَلَا يَرُومُونَ النَّظَرَ إِلَيْكَ ، النَّوَاكِسُ الْأَذْقَانِ ، الَّذِينَ قَدْ طَالَتْ رَغْبَتُهُمْ فِيما لَدَيْكَ ، الْمُسْتَهْتَرُونَ بِذِكْرِ آلَائِكَ ، وَ الْمُتَوَاضِعُونَ دُونَ عَظَمَتِكَ وَ جَلَالِ كِبْرِيَائِكَ
﴿9﴾ وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِذَا نَظَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ تَزْفِرُ عَلَى أَهْلِ مَعْصِيَتِكَ سُبْحَانَكَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ .
﴿10﴾ فَصَلِّ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى الرَّوْحَانِيِّينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ ، وَ أَهْلِ الزُّلْفَةِ عِنْدَكَ ، وَ حُمَّالِ الْغَيْبِ إِلَى رُسُلِكَ ، وَ الْمُؤْتَمَنينَ عَلَى وَحْيِكَ
﴿11﴾ وَ قَبَائِلِ الْمَلَائِكَةِ الَّذِينَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ ، وَ أَغْنَيْتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَقْدِيسِكَ ، وَ أَسْكَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِكَ .
﴿12﴾ وَ الَّذِينَ عَلَى أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتََمامِ وَعْدِكَ
﴿13﴾ وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ
﴿14﴾ وَ الَّذِي بِصَوْتِ زَجْرِهِ يُسْمَعُ زَجَلُ الرُّعُودِ ، وَ إِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِيفَةُ السَّحَابِ الْتمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ .
﴿15﴾ وَ مُشَيِّعِي الثَّلْجِ وَ الْبَرَدِ ، وَ الْهَابِطِينَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ ، وَ الْقُوَّامِ عَلَى خَزَائِنِ الرِّيَاحِ ، وَ الْمُوَكَّلِينَ بِالْجِبَالِ فَلَا تَزُولُ
﴿16﴾ وَ الَّذِينَ عَرَّفْتَهُمْ مَثَاقِيلَ الْمِيَاهِ ، وَ كَيْلَ مَا تَحْوِيهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا
﴿17﴾ وَ رُسُلِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ بِمَكْرُوهِ مَا يَنْزِلُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَحْبُوبِ الرَّخَاءِ
﴿18﴾ وَ السَّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ ، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ ، وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ ، وَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُورِ ، وَ الطَّائِفِينَ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ، وَ مَالِكٍ ، وَ الْخَزَنَةِ ، وَ رِضْوَانَ ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ .
﴿19﴾ وَ الَّذِينَ ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ ، وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾
﴿20﴾ وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ﴾
﴿21﴾ وَ الزَّبَانِيَةِ الَّذِينَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ﴾ ابْتَدَرُوهُ سِرَاعاً ، وَ لَمْ يُنْظِرُوهُ .
﴿22﴾ وَ مَنْ أَوْهَمْنَا ذِكْرَهُ ، وَ لَمْ نَعْلَمْ مَكَانَهُ مِنْكَ ، و بِأَيِّ أَمْرٍ وَكَّلْتَهُ .
﴿23﴾ وَ سُكَّانِ الْهَوَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ وَ مَنْ مِنْهُمْ عَلَى الْخَلْقِ
﴿24﴾ فَصَلِّ عَلَيْهِمْ يَوْمَ يَأْتِي ﴿كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ﴾
﴿25﴾ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ صَلَاةً تَزِيدُهُمْ كَرَامَةً عَلَى كَرَامَتِهِمْ وَ طَهَارَةً عَلَى طَهَارَتِهِمْ
﴿26﴾ اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّيْتَ عَلَى مَلَائِكَتِكَ وَ رُسُلِكَ وَ بَلَّغْتَهُمْ صَلَاتَنَا عَلَيْهِمْ فَصَلِّ عَلَيْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِمْ ، اِنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ .
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق (ع) در روز سه شنبه
 روز سه شنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا خُزَّانَ عِلْمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا تَرَاجِمَةَ وَحْی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَئِمَّةَ الْهُدَی، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَعْلامَ التُّقی، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلادَ رَسُولِ اللّهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِکمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِیائِکمْ، بِأَبِی أَنْتُمْ و َأُمِّی، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوالی آخِرَهُمْ کمَا تَوالَیتُ أَوَّلَهُمْ، و َأَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ، و َأَکفُرُ بِالْجِبْتِ و َالطَّاغُوتِ و َاللَّاتِ و َالْعُزَّی. صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیکمْ یا مَوالِی و َرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْعَابِدِینَ و َسُلالَةَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِی الْقَوْلِ و َالْفِعْلِ، یا مَوالِی هذَا یوْمُکمْ و َهُوَ یوْمُ الثُّلَثَاءِ، و َأَنَا فِیهِ ضَیفٌ لَکمْ و َمُسْتَجِیرٌ بِکمْ، فَأَضِیفُونِی و َأَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللّهِ عِنْدَکمْ و َآلِ بَیتِکمُ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادی (ع) در روز چهارشنبه
روز چهارشنبه به نام حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادی(علیهم السلام) است. در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلِیاءَاللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا حُجَجَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیکمْ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ وَ عَلَی آلِ بَیتِکمُ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ، بِأَبِی أَنْتُمْ و َأُمِّی، لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّهَ مُخْلِصِینَ، وَجَاهَدْتُمْ فِی اللّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی أَتاکمُ الْیقِینُ، فَلَعَنَ اللّهُ أَعْداءَکمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِینَ، و َأَنَا أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیکمْ مِنْهُمْ، یا مَوْلای یا أَبا إِبْراهِیمَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ، یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ عَلِی بْنَ مُوسی، یا مَوْلای یا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی، یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ عَلِی بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَا مَوْلی لَکمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّکمْ وَجَهْرِکمْ، مُتَضَیفٌ بِکمْ فِی یوْمِکمْ هذَا و َهُوَ یوْمُ الْأَرْبَعاءِ، و َمُسْتَجِیرٌ بِکمْ، فَأَضِیفُونِی و َأَجِیرُونِی بِآلِ بَیتِکمُ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ.
مفاتیح الجنان : زیارت ائمه بقیع (ع)
زیارت ائمه بقیع (ع)
چون خواستی این بزرگواران (امام حسن مجتبی و امام زین العابدین و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق) را زیارت کنی، باید آنچه در «آداب زیارت» ذکر شد بجا آوری؛ یعنی غسل و طهارت و پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه و استعمال بوی خوش و اذن دخول و مانند این ها و نیز چنین بگو:
یا مَوالِی یا أَبْناءَ رَسُولِ اللّهِ عَبْدُکمْ وَابْنُ أَمَتِکمْ، الذَّلِیلُ بَینَ أَیدِیکمْ، وَالْمُضْعَِفُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکمْ، وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکمْ، جاءَکمْ مُسْتَجِیراً بِکمْ قاصِداً إِلَی حَرَمِکمْ، مُتَقَرِّباً إِلی مَقامِکمْ، مُتَوَسِّلاً إِلَی اللّهِ تَعالی بِکمْ، أَأَدْخُلُ یا مَوَالِی؟ أَأَدْخُلُ یا أَوْلِیاءَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مَلائِکةَ اللّهِ الْمُحْدِقِینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ؟
و پس از خاکساری و فروتنی و ملایمت وارد شو و پای راست را در ورودت مقدّم بدار و چنین بگو:
اللّهُ أَکبَرُ کبِیراً، وَالْحَمدُ لِلّهِ کثِیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَأَصِیلاً، وَالْحَمدُ لِلّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الْأَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذِی مَنَّ بِطَوْ لِهِ، وَسَهَّلَ زِیارَةَ سَادَاتِی بِإِحْسانِهِ، وَلَمْ یجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ.
پس نزدیک قبور مقدّسه ایشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ایشان بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْحُجَجُ عَلی أَهْلِ الدُّنْیا، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْقُوَّامُ فِی الْبَرِیةِ بِالْقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ، السَّلامُ عَلَیکمْ آلَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ النَّجْوی، أَشْهَدُ أَنَّکمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فِی ذاتِ اللّهِ وَکذِّبْتُمْ وَأُسِیءَ إِلَیکمْ فَغَفَرْتُمْ، وَأَشْهَدُ أَنَّکمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ، وَأَنَّ طاعَتَکمْ مَفْرُوضَةٌ، وَأَنَّ قَوْلَکمُ الصِّدْقُ، وَأَنَّکمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا، وَأَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا، وَأَنَّکمْ دَعَائِمُ الدِّینِ وَأَرْکانُ الْأَرْضِ؛
لَمْ تَزالُوا بِعَینِ اللّهِ ینْسَخُکمْ مِنْ أَصْلابِ کلِّ مُطَهَّرٍ، وَینْقُلُکمْ مِنْ أَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکمُ الْجاهِلِیةُ الْجَهْلاءُ، وَلَمْ تَشْرَک فِیکمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ، طِبْتُمْ وَطَابَ مَنْبَتُکمْ، مَنَّ بِکمْ عَلَینا دَیانُ الدِّینِ فَجَعَلَکمْ «فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ»، وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَیکمْ رَحْمَةً لَنا وَکفَّارَةً لِذُنُوبِنا إِذِ اخْتارَکمُ اللّهُ لَنا وَطَیبَ خَلْقَنا بِمَا مَنَّ عَلَینا مِنْ وِلایتِکمْ وَکنَّا عِنْدَهُ مُسَمِّینَ بِعِلْمِکمْ، مُعْتَرِفِینَ بِتَصْدِیقِنا إِیاکمْ، وَهذَا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَأَ وَاسْتَکانَ وَأَقَرَّ بِمَا جَنی وَرَجَا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَأَنْ یسْتَنْقِذَهُ بِکمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدی، فَکونُوا لِی شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَیکمْ إِذْ رَغِبَ عَنْکمْ أَهْلُ الدُّنْیا وَاتَّخَذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَاسْتَکبَرُوا عَنْها؛
در این جا سر بالا کن و بگو:
یا مَنْ هُوَ قائِمٌ لَایسْهُو، وَدائِمٌ لَایلْهُو، وَمُحِیطٌ بِکلِّ شَیءٍ، لَک الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِی، وَعَرَّفْتَنِی بِما أَقَمْتَنِی عَلَیهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُک وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَمَالُوا إِلی سِواهُ، فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْک عَلَی مَعَ أَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِی بِهِ، فَلَک الْحَمدُ إِذْ کنْتُ عِنْدَک فِی مَقامِی هذَا مَذْکوراً مَکتُوباً فَلا تَحْرِمْنِی ما رَجَوْتُ، وَلَا تُخَیبْنِی فِیما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
پس برای خود به هرچه که خواهی دعا کن. شیخ طوسی (ره) در کتاب «تهذیب» فرموده: پس از آن هشت رکعت نماز زیارت بخوان، برای هر امامی دو رکعت. و شیخ طوسی و سیّد ابن طاووس گفته اند: چون خواستی ایشان را وداع کنی، بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَسْتَوْدِعُکمُ اللّهَ، وَأَقْرَأُ عَلَیکمُ السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِمَا جِئْتُمْ بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَیهِ، اللّهُمَّ فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ.
سپس بسیار دعا کن و از خداوند بخواه که دیگر بار تو را به زیارت ایشان برگرداند و زیارت آن بزرگواران آخرین زیارت تو نباشد.علاّمه مجلسی(رحمةالله علیه) در «بحار» از یکی از نسخه های قدیمی، زیارت مفصّلی نوشته است و چون به بیان روشن ایشان و دیگران، بهترین زیارات برای آن بزرگواران زیارات جامعه است [و آن مجموعه ای از زیارات است که به هر کدام زیارت جامعه گفته می شود مانند «زیارت امین الله»، «جامعه معروفه» و...] که پس از این ذکر خواهد شد ان شاءالله، به همین خاطر ما در این مقام به همین اندازه اکتفا نمودیم.
و در باب اوّل، در ذکر زیارات حجّت های پاک پروردگار در ایام هفته، زیارتی برای «حضرت امام حسن» (علیه السلام) و زیارتی برای این «سه امام بزرگوار»نقل کردیم، از آن ها غفلت نشود.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
زیارت مشترک میان امام کاظم و امام جواد (ع)
امّا زیارت مشترک میان دو امام همام بر دو بخش است.
بخش اوّل:
آنکه برای هر کدام جداگانه باید خواند؛ شیخ جلیل جعفر بن محمّد قولَوَیه در کتاب «کامل الزیارات» از حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: در زیارت هر یک از آن دو امام بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ فِی ظُلُماتِ الْأَرضِ، السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ بَدَا لِلّهِ فِی شَأْنِهِ، أَتَیتُک زائِراً، عارِفاً بِحَقِّک، مُعادِیاً لِأَعْدائِک، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِک، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک یا مَوْلای.
این زیارت در نهایت اعتبار است و شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی هم با تفاوت کمی آن را ذکر نموده اند.
بخش دوم:
زیارتی است که به قرائتش، آن دو امام زیارت می شوند و آن چنان است که شیخ مفید و شهید و محمّد بن مشهدی ذکر کرده اند که در زیارت آن بزرگوار، همین که نزد ضریح ایستادی می گویی:
السَّلامُ عَلَیکما یا وَلِیی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکما یا نُورَی اللّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، أَشْهَدُ أَنَّکما قَدْ بَلَّغْتُما عَنِ اللّهِ مَا حَمَّلَکما، وَحَفِظْتُما مَا اسْتُودِعْتُما، وَحَلَّلْتُما حَلالَ اللّهِ، وَحَرَّمْتُما حَرامَ اللّهِ، وَأَقَمْتُما حُدُودَ اللّهِ، وَتَلَوْتُما کتابَ اللّهِ، وَصَبَرْتُما عَلَی الْأَذی فِی جَنْبِ اللّهِ مُحْتَسِبَینَ حَتَّی أَتَاکمَا الْیقِینُ، أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ مِنْ أَعْدائِکما، وَأَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ بِوِلایتِکما، أَتَیتُکما زائِراً، عارِفاً بِحَقِّکما، مُوالِیاً لِأَوْلِیائِکما، مُعادِیاً لِأَعْدائِکما، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَی الَّذِی أَنْتُما عَلَیهِ، عارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَکما، فَاشْفَعا لِی عِنْدَ رَبِّکما، فَإِنَّ لَکما عِنْدَ اللّهِ جاهاً عَظِیماً، وَمَقاماً مَحْمُوداً.
آنگاه تربت شریف آنجا را ببوس و سمت راست صورت خویش را بر آن بگذار، سپس به سوی بالاسر مقدس آن بزرگواران برو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکما یا حُجَّتَی اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ، عَبْدُکما وَوَلِیکما زَائِرُکما مُتَقَرِّباً إِلَی اللّهِ بِزِیارَتِکما. اللّهُمَّ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی أَوْلِیائِک الْمُصْطَفَینَ، وَحَبِّبْ إِلَی مَشاهِدَهُمْ، وَاجْعَلْنِی مَعَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
آنگاه برای هر یک دو رکعت نماز بخوان و خدا را به آنچه می خواهی بخوان.
نویسنده گوید: چون در گذشته تقیه بسیار شدید بود، برای زیارت این دو امام همام زیارت های مختصر و کوتاه تعلیم می دادند برای اینکه شیعیان از آسیب طاغوتیان محفوظ باشند و اگر زائری خواهان زیارت مفصّل و طولانی باشد «زیارات جامعه» را بخواند که برای ایشان بهترین زیارت است، به ویژه «یکی از زیارات جامعه» که از روایتش ظاهر می شود اختصاص بیشتری به حضرت موسی بن جعفر دارد و آن زیارت، پس از این در آغاز زیارات جامعه خواهد آمد.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
دعای وداع کاظمین (ع)
چون زائر قصد خروج از شهر را کرد آن دو بزرگوار را وداع کند، با دعاهای وداعی که از جمله آن ها دعایی است که شیخ طوسی(علیه الرّحمه) درکتاب «تهذیب» ذکر فرموده: که چون خواستی حضرت موسی بن جعفر را وداع گویی نزد قبر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَسْتَوْدِعُک اللّهَ وَأَقْرَأُ عَلَیک السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِما جِئْتَ بِهِ وَدَلَلْتَ عَلَیهِ، اللّهُمَّ اکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ.
همچنین در وداع حضرت جواد(علیه السلام) می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا ابْنَ رَسُولِ اللّه وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ، أَسْتَوْدِعُک اللّهَ وَأَقْرَأُ عَلَیک السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِرَسُو لِهِ وَبِما جِئْتَ بِهِ وَدَلَلْتَ عَلَیهِ، اللّهُمَّ اکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ.
آنگاه از خدا بخواه که این آخرین زیارت تو نباشد و دوباره توفیق بازگشتن به دست آوری و قبر را ببوس و دو سمت صورتت را بر قبر بگذار.
مفاتیح الجنان : زیارت کاظمین (ع)
حکایت سعید صالح صفى متقى حاجى على بغدادى
نویسنده گوید: از اموری که مناسب است در اینجا نقل شود، داستان سعید صالح صفی متّقی، حاج علی بغدادی است که شیخ ما در کتاب «جنّی المَأوی» و «النَّجم الثاقب» نقل کرده و در «النجم الثّاقب» فرموده است: اگر نبود در این کتاب شریف، جز این حکایت معتبر صحیح که در آن فواید بسیاری است و در همین نزدیکی ها واقع شده، هرآینه در شرافت و نفاست آن کافی بود،
آنگاه بعد از مقدماتی فرموده: حاجی مذکور (ایده الله) نقل کرده:بر گردن من هشتاد تومان سهم امام جمع شد. به نجف اشراف رفتم، بیست تومان آن را به جناب علم الهدی و التّقی شیخ مرتضی (أعلی الله مقامه) و بیست تومان به جناب شیخ محمّد حسین مجتهد کاظمینی و بیست تومان به جناب شیخ محمّد حسن شروقی دادم و بر عهده ام بیست تومان باقی ماند که قصد داشتم در بازگشت به جناب شیخ محمّد حسن کاظمینی آل یاسین بدهم.
چون به بغداد بازگشتم، خوش داشتم در ادای آنچه بر گردن من بود شتاب کنم، روز پنجشنبه بود که به زیارت دو امام همام کاظمین مشرف شدم، پس از آن خدمت جناب شیخ (سلّمه الله) رفتم و مقداری از آن بیست تومان را به ایشان دادم و بقیه را وعده کردم که پس از فروش بعضی از اجناس، به تدریج به من حواله کنند تا به اهلش برسانم؛
در بعد از ظهر آن روز تصمیم به بازگشت به بغداد گرفتم، ولی جناب شیخ فرمود بمانم، عذر آوردم که باید مزد کارگران کارخانه ریس بافی خود را بدهم، چون شیوه ام با پرداخت مزد آنان در عصر هر پنجشنبه بود، بر این پایه برگشتم.
چون یک سوم راه را تقریباً پیمودم، سید بزرگواری را دیدم که از سوی بغداد رو به من می آید، چون نزدیک شد سلام کرد و دست های خود را برای مصافحه و معانقه گشود و فرمود: اهلاً و سهلاً، سپس مرا در آغوش گرفت، معانقه کردیم و هر دو یکدیگر را بوسیدیم، بر سر عمامه سبز روشنی داشت و بر رُخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود، پس ایستاد و فرمود: حاج علی خیر است، کجا می روی؟ گفتم: کاظمین را زیارت کردم و به بغداد باز می گردم،
فرمود: امشب شب جمعه است برگرد، گفتم: ای سرور من، توانش را ندارم، فرمود: داری، برگرد تا برای تو گواهی دهم که از موالیان جدّ من امیرمؤمنان و از مُوالیان مایی و نیز شیخ گواهی دهد، زیرا خدای تعالی امر فرموده: دو شاهد بگیرید و این اشاره به مطلبی بود که در خاطر داشتم که از جناب شیخ خواهش کنم نوشته ای به من بدهد که من از موالیان اهل بیت هستم و آن را در کفن خود بگذارم.
پس گفتم: تو چه می دانی و چگونه شهادت می دهی؟ فرمود: کسی که حق او را به او می رسانند، چگونه آن رساننده را نمی شناسد؟ گفتم: کدام حق؟ فرمود: آنچه به وکیل من رساندی، گفتم: وکیل تو کیست؟ فرمود: شیخ محمّد حسن، گفتم: وکیل توست؟ فرمود: وکیل من است.
(و به جناب آقا سید محمّد گفته بود که: ناگهان در خاطرم خطور کرد این سید بزرگوار، مرا به اسم خواند، با آنکه او را نمی شناسم؟ به خود گفتم شاید او مرا می شناسد، ولی من او را فراموش کرده ام باز در باطن خود گفتم: این سید از حق سادات، چیزی از من می خواهد، خوش دارم از سهم امام چیزی به او برسانم.)
گفتم: ای سید، نزد من از حق شما چیزی مانده، در امر آن به جناب شیخ محمّد حسن مراجعه کردم تا حق شما را [یعنی حق سادات] به اجازه او بپردازم، پس بر چهره من تبسمی کرد و فرمود: آری بعضی از حق ما را به وکلای ما در نجف اشرف رساندی، گفتم: آنچه ادا کردم پذیرفته شد؟ فرمود: آری.
پس در خاطرم گذشت که این سید، نسبت به علمای اعلام می گوید: «وکلای ما!» و این در نظرم گران آمد، به خود گفتم: علما در گرفتن حقوق سادات، وکلایند و مرا غفلت گرفت.
آنگاه فرمود: بازگرد جدّم را زیارت کن، بازگشتم درحالی که دست راست او در دست چپ من بود. چون به راه افتادیم، دیدم طرف راست، نهر آب سپید زلالی جاری است و درختان لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن، همه با میوۀ هم زمان، بی آنکه فصل آن ها بوده باشد بالای سر ما سایه انداخته، گفتم: این نهر و این درختان چیست؟ فرمود: هرکس از موالیان ما زیارت کند جدّ ما را و نیز خود ما را، این ها با او خواهد بود.
گفتم: می خواهم سؤالی بپرسم، فرمود: بپرس، گفتم: شیخ عبد الرّزاق مرحوم، مردی مدرّس بود، روزی نزد او رفتم، شنیدم می گفت: کسی که در طول عمر خود، روزها را روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد و در میان صفا و مروه بمیرد و از موالیان امیرمؤمنان(علیه السلام) نباشد، برای او چیزی نیست، فرمود: آری والله برای او چیزی نیست.
آنگاه از حال یکی از خویشان خود پرسیدم که آیا او از موالیان امیرمؤمنان(علیه السلام) است؟ فرمود: آری او و هر که متعلق به توست،
گفتم: آقای ما، برای من پرسشی است، فرمود: بپرس، گفتم: تعزیه خوانان امام حسین(علیه السلام) می خوانند که سلیمان اعمش نزد شخصی آمد و از زیارت سید الشهداء پرسید، گفت: بدعت است! پس در خواب هودجی را میان زمین و آسمان دید، پرسید: در آن هودج کیست؟ گفتند: فاطمه زهرا و خدیجه کبری، گفت: کجا می روند؟ گفتند: در این شب که شب جمعه است به زیارت امام حسین(علیه السلام) می روند، آنگاه نوشته هایی را دید که از هودج فرو می ریزد و در آن نوشته شده است:
اَمانُ مِنَ النّارِ لِزُّوارِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ فی لَیلَةِ الجُمْعَةِ، اَمانُ مِنَ النّارِ یومَ القیامَةِ.
آیا این حدیث صحیح است؟ فرمود: آری خبری راست و تمام است.
گفتم: آقای ما آیا صحیح است که می گویند: هرکه حسین(علیه السلام) را در شب جمعه زیارت کند، برای او امان است؟ فرمود: آری والله، سپس اشک از دیدگان مبارکش جاری شد و گریست.
گفتم: آقای ما پرسشی دیگر، فرمود: بپرس؛ گفتم: سال هزار و دویست و شصت ونه امام رضا(علیه السلام) را زیارت کردیم و در درّود یکی از عرب های شروقیه را که از بادیه نشینان طرف شرقی نجف اشرفند ملاقات کرده و او را مهمان نموده، از او پرسیدیم ولایت امام رضا(علیه السلام) چگونه است؟ گفت: بهشت، امروز پانزده روز است که من از مال مولایم امام رضا(علیه السلام) خورده ام، نکیر و منکر را چه رسد که در قبر نزد من آیند! گوشت و خون من از طعام آن حضرت در مهمانخانه اش روییده، این صحیح است؟ علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می آید و او را از منکر و نکیر خلاص می کند؟ فرمود: آری والله جدّ من ضامن است.
گفتم: آقای ما پرسش کوچکی است که می خواهم بپرسم، فرمود: بپرس؛ گفتم: زیارت من از امام رضا(علیه السلام) پذیرفته است؟ فرمود: پذیرفته است ان شاء الله تعالی؛
گفتم: آقای ما پرسشی دیگر، فرمود: بسم الله، گفتم: حاج محمّد حسین بزّازباشی فرزند مرحوم حاج احمد بزّاز باشی آیا زیارتش پذیرفته است یا نه و او با من در راه مشهد رضا(علیه السلام) رفیق و شریک در هزینه ها بوده است؛ فرمود: عبد صالح زیارتش پذیرفته است.
گفتم: آقای ما پرسشی دیگر؛ فرمود: بسم الله، گفتم: فلان که از اهل بغداد هم سفر ما بود آیا زیارتش پذیرفته است؟ سکوت کرد، گفتم: آقای ما پرسش دیگر، فرمود: بسم الله، گفتم: سخنم را شنیدی یا نه؟ زیارتش پذیرفته است یا پذیرفته نیست؟ باز جوابی نداد! حاجی مذکور نقل کرد که آنان چند نفر از مرفّهین اهل بغداد بودند که در این سفر پیوسته به لهوولعب مشغول بودند و آن شخص هم مادر خود را کشته بود،
پس در راه به موضعی وسیع از جادّه رسیدیم که دو طرف آن باغ ها و روبروی شهر شریف کاظمین بود و موضعی از آن جادّه از طرف راست پیوسته به باغ هاست که از بغداد می آید و آن متعلّق به بعضی از یتیمان سادات بود که حکومت آن را به ستم داخل در جادّه کرد و اهل تقوا و احتیاط ساکنِ این دو شهر [بغداد و کاظمین] همیشه از راه رفتن در آن قطعه از زمین کناره می گیرند، ولی آن جناب را دیدم در آن قطعه راه می رود! گفتم: ای سید من این موضع مال بعضی از یتیمان سادات است، تصرّف در آن روا نیست. فرمود: این موضع از اموال جدّ ما امیرمؤمنان و فرزندان او و اولاد ماست، تصرّف در آن برای موالیان ما حلال است.
در نزدیکی آن مکان در طرف راست باغی است متعلّق به شخصی که او را حاجی میرزا هادی می گفتند و او از ثروتمندان غیر عرب در بغداد بود، گفتم: آقای ما آیا راست است که می گویند زمین باغ حاج میرزا هادی متعلّق به موسی بن جعفر است؟ فرمود: به این مسئله چه کار داری و از پاسخ روی گرداند.
پس به نهر آبی که از رود دجله برای آبیاری مزارع و باغ های آن حدود جدا می کنند و از جاده می گذرد رسیدیم، آنجا به طرف شهر دو راه وجود دارد: یکی راه سلطانی و دیگر راه سادات و آن جناب به راه سادات میل فرمود، گفتم بیا از راه سلطانی برویم؛ فرمود: نه از این راهِ خود می رویم؛ پس آمدیم، چند قدمی نرفتیم که خود را بدون دیدن کوچه و بازار در صحن مقدّس موسی بن جعفر نزد کفشداری دیدیم،
از طرف باب المراد که از سمت مشرق و طرف پایین پاست وارد ایوان شدیم و کنار در رواق مطهّر مکث نفرمود و اذن دخول نخواند، داخل شد و کنار در حرم ایستاد سپس فرمود: زیارت کن، گفتم قاری نیستم، فرمود: برایت بخوانم؟ گفتم: آری، فرمود:
أَأَدْخُلُ یا اللّه، السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّه، السَّلامُ عَلَیک یا أَمیرَ المُؤْمِنِینَ.
همچنین بر یک یک از امامان سلام کردند تا رسیدند به حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام)، فرمودند:
السَّلامُ عَلَیک یا أبَا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ العَسْکرِی.
آنگاه فرمود: امام زمان خود را می شناسی؟ گفتم: چرا نمی شناسم! فرمود: بر امام زمان خود سلام کن، گفتم:
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّه یا صَاحِبَ الزَّمانِ یا ابْنَ الحَسَنِ.
پس تبسّم نمود و فرمود:
عَلَیک السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرکاتُهُ.
پس داخل حرم مطهر شدیم و به ضریح مقدّس چسبیدیم و آن را بوسیدیم، آنگاه به من فرمود: زیارت کن، گفتم: من قاری نیستم؛ فرمود: برای تو زیارت بخوانم؟ گفتم: آری، فرمود: کدام زیارت را می خواهی؟ گفتم: هر زیارت که افضل است مرا به آن زیارت ده، فرمود: زیارت «امین الله» افضل است، مشغول به خواندن شد و فرمود:
السَّلامُ عَلَیکما یا أَمِینَی اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَحُجَّتَیهِ عَلَی عِبادِهِ.
در این حال چراغ های حرم را روشن کردند، من دیدم شمع ها روشن است، ولی حرم روشن و نورانی به نوری دیگر است، نوری همانند نور آفتاب و شمع ها همانند چراغی بودند که روز در آفتاب روشن کنند و من آن چنان در غفلت بودم که هیچ ملتفت این معجزات نمی شدم،
چون از زیارت فارغ شد، از سمت پایین پا به پشت سر آمد و در طرف شرق ایستاد و فرمود: آیا جدّم حسین(علیه السلام) را زیارت می کنی؟ گفتم: آری شب جمعه است زیارت می کنم، پس «زیارت وارث» را خواندند درحالی که اذان گوها از اذان مغرب فارغ شدند و به من فرمود: به جماعت متّصل شو و نماز بخوان و خود تشریف آورد.
در مسجد پشت سر حرم مطهر در آنجا نماز جماعت منعقد بود، ولی ایشان در سمت راست امام جماعت، محاذی او ایستادند و من وارد صف اول شدم و برایم برای ادای نماز جایی باز شد، چون فارغ شدم ایشان را ندیدم، از مسجد بیرون آمدم، در حرم جستجو کردم ایشان را نیافتم، قصد داشتم ایشان را ملاقات کنم و چند ریالی به ایشان بدهم و شب نیز ایشان را نزد خود نگاه دارم که مهمان من باشد.
ناگاه از خود پرسیدم که آن سید که بود؟ و آیات و معجزات گذشته را مورد توجه قرار دادم، از اطاعتم نسبت به او در بازگشتن به کاظمین، با آن کار مهمی که در بغداد داشتم و مرا به اسم خواندن با اینکه او را ندیده بودم و گفتار او که گفت: موالیان ما و اینکه من شهادت می دهم و دیدن نهر جاری و درختان میوه ها در غیر فصل مناسب و وقایع دیگری که گذشت همه سبب یقین من شد که او حضرت مهدی است، به ویژه در قسمت اذن دخول و سؤال از من، بعد از سلام بر امام عسکری که امام زمان خود را می شناسی؟ چون پاسخ دادم می شناسم، فرمود: سلام کن، چون سلام کردم تبسّم کرد و پاسخ داد.
با شتاب نزد کفشدار آمدم و از حال حضرتش پرسیدم، گفت: بیرون رفت، سپس پرسید این سید رفیق تو بود؟ گفتم: آری. در هر صورت به خانه مهماندار خود آمدم و شب را در آنجا ماندم، چون صبح شد، نزد جناب شیخ محمّد حسن رفتم و آنچه را دیده بودم نقل کردم، شیخ دستش را بر دهان خود گذاشت و از اظهار این قصه و افشای این سرّ نهی کرد و فرمود: خدا تو را موفّق کند.
من این واقعه را مخفی می داشتم و برای هیچ کس اظهار نمی کردم تا یک ماه از این قضیه گذشت، روزی در حرم مطهر بودم، سید بزرگواری را دیدم که نزدیک من آمد و پرسید چه دیدی؟ و به داستان آن روز اشاره کرد، گفتم: چیزی ندیدم، باز آن سخن را تکرار کرد و من به شدت انکار کردم، ناگهان از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم.
مفاتیح الجنان : زیارت امام على نقى و امام حسن عسکرى (ع)
زیارت امام حسن عسکرى (ع)
شیخ به سند معتبر از آن حضرت [امام حسن عسکری(علیه السلام)] روایت کرده: قبر من در «سُرَّمَن رأی» [سامرّای کنونی در عراق] برای اهل دو جانب، از بلاها و عذاب خدا، امان است. مجلسی اوّل «اهل دو جانب» را به شیعه و سنی معنا کرده و فرموده است: برکت آن حضرت، دوست و دشمن را احاطه کرده، چنان که قبر کاظمین [امام کاظم(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام)] سبب امان بغداد شد... تا آخر مطلب.
سید ابن طاووس فرموده: چون خواستی حضرت عسکری(علیه السلام) را زیارت کنی، جمیع آنچه را در «زیارت پدرش حضرت هادی»(علیه السلام) بجا آوردی، بجا آر، آنگاه نزد ضریح آن حضرت بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای یا أَبا مُحَمَّدٍالْحَسَنِ بْنَ عَلِی الْهادِی الْمُهْتَدِی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیک یا وَ لِی اللّهِ وَابْنَ أَوْ لِیائِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ وَابْنَ حُجَجِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَفِی اللّهِ وَابْنَ أَصْفِیائِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَلِیفَةَ اللّهِ وَابْنَ خُلَفائِهِ وَأَبا خَلِیفَتِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ خاتَمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ،
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدَةِ نِسَاءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْأَئِمَّةِ الْهَادِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْأَوْصِیاءِ الرَّاشِدِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا عِصْمَةَ الْمُتَّقِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا إِمامَ الْفائِزِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا رُکنَ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا فَرَجَ الْمَلْهُوفِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ الْأَ نْبِیاءِ الْمُنْتَجَبِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا خَازِنَ عِلْمِ وَصِی رَسُولِ اللّهِ؛
السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الدَّاعِی بِحُکمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا النَّاطِقُ بِکتَابِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ الْحُجَجِ، السَّلامُ عَلَیک یا هَادِی الْأُمَمِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی النِّعَمِ، السَّلامُ عَلَیک یا عَیبَةَ الْعِلْمِ، السَّلامُ عَلَیک یا سَفِینَةَ الْحِلْمِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ، الظَّاهِرَةِ لِلْعاقِلِ حُجَّتُهُ، وَالثَّابِتَةِ فِی الْیقِینِ مَعْرِفَتُهُ، الْمُحْتَجَبِ عَنْ أَعْینِ الظَّالِمِینَ، وَالْمُغَیبِ عَنْ دَوْلَةِ الْفَاسِقِینَ، وَالْمُعِیدِ رَبُّنا بِهِ الْإِسْلامَ جَدِیداً بَعْدَ الانْطِماسِ، وَالْقُرْآنَ غَضّاً بَعْدَ الانْدِرَاسِ؛
أَشْهَدُ یامَوْلای أَنَّک أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَدَعَوْتَ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، أَسْأَلُ اللّهَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَکمْ عِنْدَهُ أَنْ یتَقَبَّلَ زِیارَتِی لَکمْ، وَیشْکرَ سَعْیی إِلَیکمْ، وَیسْتَجِیبَ دُعَائِی بِکمْ، وَیجْعَلَنِی مِنْ أَنْصَارِ الْحَقِّ وَأَتْباعِهِ وَأَشْیاعِهِ وَمَوالِیهِ وَمُحِبِّیهِ، وَالسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
آنگاه ضریح را ببوس و دو طرف صورت خود را بر آن بگذار و بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَصَلِّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْهادِی إِلَی دِینِک، وَالدَّاعِی إِلی سَبِیلِک، عَلَمِ الْهُدی، وَمَنارِ التُّقی، وَمَعْدِنِ الْحِجی، وَمأْوَی النُّهَی، وَغَیثِ الْوَرَی، وَسَحَابِ الْحِکمَةِ، وَبَحْرِ الْمَوْعِظَةِ، وَوَارِثِ الْأَئِمَّةِ، وَالشَّهِیدِ عَلَی الْأُمَّةِ، الْمَعْصُومِ الْمُهَذَّبِ، وَالْفاضِلِ الْمُقَرَّبِ، وَالْمُطَهَّرِ مِنَ الرِّجْسِ، الَّذِی وَرَّثْتَهُ عِلْمَ الْکتابِ، وَأَلْهَمْتَهُ فَصْلَ الْخِطابِ، وَنَصَبْتَهُ عَلَماً لِأَهْلِ قِبْلَتِک، وَقَرَنْتَ طاعَتَهُ بِطاعَتِک، وَفَرَضْتَ مَوَدَّتَهُ عَلَی جَمِیعِ خَلِیقَتِک،
اللَّهُمَّ فَکما أَنابَ بِحُسْنِ الْإِخْلاصِ فِی تَوْحِیدِک، وَأَرْدَی مَنْ خَاضَ فِی تَشْبِیهِک، وَحامی عَنْ أَهْلِ الْإِیمانِ بِک، فَصَلِّ یا رَبَّ عَلَیهِ صَلاةً یلْحَقُ بِها مَحَلَّ الْخاشِعِینَ، وَیعْلُو فِی الْجَنَّةِ بِدَرَجَةِ جَدِّهِ خاتَمِ النَّبِیینَ، وَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْک فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّک ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ، وَمَنٍّ جَسِیمٍ.
آنگاه نماز زیارت بخوان؛ و هنگامی که فارغ شدی بگو:
یا دائِمُ یا دَیمُومُ، یا حَی یا قَیومُ، یا کاشِفَ الْکرْبِ وَالْهَمِّ، وَ یا فارِجَ الْغَمِّ، وَیا باعِثَ الرُّسُلِ، وَ یا صادِقَ الْوَعْدِ، وَ یا حَی لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَتَوَسَّلُ إِلَیک بِحَبِیبِک مُحَمَّدٍ وَ وَصِیهِ عَلِی ابْنِ عَمِّهِ وَصِهْرِهِ عَلَی ابْنَتِهِ الَّذِی خَتَمْتَ بِهِمَا الشَّرائِعَ، وَفَتَحْتَ بِهِمَا التَّأْوِیلَ وَالطَّلائِعَ، فَصَلِّ عَلَیهِما صَلاةً یشْهَدُ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، وَینْجُو بِهَا الْأَوْلِیاءُ وَالصَّالِحُونَ،
وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِفَاطِمَةَ الزَّهْراءِ والِدَةِ الْأَئِمَّةِ الْمَهْدِیینَ، وَسَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، الْمُشَفَّعَةِ فِی شِیعَةِ أَوْلادِهَا الطَّیبِینَ، فَصَلِّ عَلَیها صَلاةً دَائِمَةً أَبَدَ الْآبِدِینَ، وَدَهْرَ الدَّاهِرِینَ، وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِالْحَسَنِ الرَّضِی الطَّاهِرِ الزَّکی، وَالْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الْمَرْضِی الْبَرِّ التَّقِی، سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْإِمامَینِ الْخَیرَینِ الطَّیبَینِ التَّقِیینِ النَّقِیینِ الطَّاهِرَینِ الشَّهِیدَینِ الْمَظْلُومَینِ الْمَقْتُولَینِ؛
فَصَلِّ عَلَیهِما مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَمَا غَرَبَتْ صَلاةً مُتَوالِیةً مُتَتالِیةً، وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِعَلِی بْنِ الْحُسَینِ سَیدِ الْعابِدِینَ، الْمَحْجُوبِ مِنْ خَوْفِ الظَّالِمِینَ، وَبِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْباقِرِ الطَّاهِرِ النُّورِ الزَّاهِرِ الْإِمامَینِ السَّیدَینِ، مِفْتاحَی الْبَرَکاتِ، وَمِصْباحَی الظُّلُماتِ، فَصَلِّ عَلَیهِما مَا سَری لَیلٌ وَمَا أَضاءَ نَهارٌ صَلاةً تَغْدُو وَتَرُوحُ،
وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنِ اللّهِ، وَالنَّاطِقِ فِی عِلْمِ اللّهِ، وَبِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْعَبْدِ الصَّالِحِ فِی نَفْسِهِ، وَالْوَصِی النَّاصِحِ، الْإِمامَینِ الْهادِیینِ الْمَهْدِیینِ الْوافِیینِ الْکافِیینِ، فَصَلِّ عَلَیهِما مَا سَبَّحَ لَک مَلَک، وَتَحَرَّک لَک فَلَک، صَلاةً تُنْمی وَتَزِیدُ، وَلَا تَفْنی وَلَا تَبِیدُ؛
وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِعَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضا، وَبِمُحَّمَدِ بْنِ عَلِی الْمُرْتَضَی الْإِمامَینِ الْمُطَهَّرَینِ الْمُنْتَجَبَینِ، فَصَلِّ عَلَیهِما مَا أَضاءَ صُبْحٌ وَدامَ صَلاةً تُرَقِّیهِما إِلَی رِضْوانِک فِی الْعِلِّیینَ مِنْ جِنانِک، وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِعَلی بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّاشِدِ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْهادِی الْقائِمَینِ بِأَمْرِ عِبادِک، الْمُخْتَبَرَینِ بِالْمِحَنِ الْهائِلَةِ، وَالصَّابِرَینِ فِی الْإِحَنِ الْمائِلَةِ، فَصَلِّ عَلَیهِما کفاءَ أَجْرِ الصَّابِرِینَ، وَ إِزاءَ ثَوابِ الْفائِزِینَ صَلاةً تُمَهِّدُ لَهُما الرِّفْعَةَ،
وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک یا رَبَّ بِإِمامِنا، وَمُحَقِّقِ زَمانِنَا، الْیوْمِ الْمَوْعُودِ، وَالشَّاهِدِ الْمَشْهُودِ، وَالنُّورِ الْأَزْهَرِ، وَالضِّیاءِ الْأَنْوَرِ، الْمَنْصُورِ بِالرُّعْبِ، وَالْمُظَفَّرِ بِالسَّعادَةِ، فَصَلِّ عَلَیهِ عَدَدَ الثَّمَرِ، وَأَوْراقِ الشَّجَرِ، وَأَجْزاءِ الْمَدَرِ، وَعَدَدَ الشَّعْرِ وَالْوَبَرِ، وَعَدَدَ مَا أَحاطَ بِهِ عِلْمُک، وَأَحْصاهُ کتابُک، صَلاةً یغْبِطُهُ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ؛
اللّهُمَّ وَاحْشُرْنا فِی زُمْرَتِهِ، وَاحْفَظْنا عَلَی طاعَتِهِ، وَاحْرُسْنا بِدَوْلَتِهِ، وَأَتْحِفْنا بِوِلایتِهِ، وَانْصُرْنا عَلَی أَعْدائِنا بِعِزَّتِهِ، وَاجْعَلْنا یا رَبِّ مِنَ التَّوابِینَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
اللّهُمَّ وَ إِنَّ إِبْلِیسَ الْمُتَمَرِّدَ اللَّعِینَ قَدِ اسْتَنْظَرَک لِإِغْواءِ خَلْقِک فَأَ نْظَرْتَهُ، وَاسْتَمْهَلَک لِإِضْلالِ عَبِیدِک فَأَمْهَلْتَهُ بِسابِقِ عِلْمِک فِیهِ وَقَدْ عَشَّشَ، وَکثُرَتْ جُنُودُهُ، وَازْدَحَمَتْ جُیوشُهُ، وَانْتَشَرَتْ دُعاتُهُ فِی أَقْطارِ الْأَرْضِ، فَأَضَلُّوا عِبادَک، وَأَفْسَدُوا دِینَک، وَحَرَّفُوا الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ، وَجَعَلُوا عِبادَک شِیعاً مُتَفَرِّقِینَ، وأَحْزاباً مُتَمَرِّدِینَ، وَقَدْ وَعَدْتَ نَقْضَ بُنْیانِهِ، وَتَمْزِیقَ شَأْنِهِ، فَأَهْلِک أَوْلادَهُ وَجُیوشَهُ، وَطَهِّرْ بِلادَک مِنِ اخْتِراعاتِهِ وَاخْتِلافاتِهِ، وَأَرِحْ عِبادَک مِنْ مَذاهِبِهِ وَقِیاساتِهِ؛
وَاجْعَلْ دائِرَةَ السَّوْءِ عَلَیهِمْ، وَابْسُطْ عَدْلَک، وَأَظْهِرْ دِینَک، وَقَوِّ أَوْلِیاءَک، وَأَوْهِنْ أَعْداءَک، وَأَوْرِثْ دِیارَ إِبْلِیسَ وَدِیارَ أَوْلِیائِهِ أَوْلِیاءَک، وَخَلِّدْهُمْ فِی الْجَحِیمِ، وَأَذِقْهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَلِیمِ، وَاجْعَلْ لَعائِنَک الْمُسْتَوْدَعَةَ فِی مَناحِسِ الْخِلْقَةِ وَمَشاوِیهِ الْفِطْرَةِ دائِرَةً عَلَیهِمْ وَمُوَکلَةً بِهِمْ وَجارِیةً فِیهِمْ کلَّ صَباحٍ وَمَساءٍ وَغُدُوٍّ وَرَواحٍ. رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا بِرَحْمَتِک عَذَابَ النَّارِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
آنگاه به آنچه برای خود و برادرانت خواهی دعا کن.