عبارات مورد جستجو در ۷ گوهر پیدا شد:
وحشی بافقی : قطعات
شمارهٔ ۳۷ - ماندهٔ بابا
زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
این تاس خالی از من و آن کوزهای که بود
پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من
آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو
این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من
غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگد زن ازآن من
آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
این تاس خالی از من و آن کوزهای که بود
پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من
آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو
این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من
غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگد زن ازآن من
آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو
یغمای جندقی : بخش سوم
شمارهٔ ۲۰ - وصیت نامه دیگری از یغما
در حال هوش و حواس و کمال خرسندی و رضا، اقل خلیقه ابوالحسن یغما وصی شرعی خویش نمودم فرزند ارجمند سعادتمند خود میرزا احمد صفایی را که پس از وفات من مبلغ دویست و پنجاه تومان رایج خزانه از انقد مایملک من اعم از نقد و جنس منقول و غیر منقول برداشته به مصارف مفصله ذیل برساند.
مخارج تعزیت ۵۰ تومن
حجه بلدی ۷۰ تومن
رد مظالم ۷۰ تومن
صوم وصلوه ۶۰ تومن
و دوزوجه من مادر فرزند ارشدم میرزا اسمعیل و مادر خود را هر یک مبلغ سی تومان از مال من نقد یا ملک تسلیم نماید، ورخوت و سایر اسباب زنانه از طلا آلات و غیره که در دست دارند، به خود ایشان باز گذارند، و جزو ترکه نسازد، و رخوت و اسباب طلا آلات و غیره که به اسم و رسم جهیز برای دخترهای من فراهم آورده یا خودکار کرده اند، و در دست مادرشان است از آنها نستاند، و داخل ارث ورثه ننماید. و اسباب خانه داری و دربایست زندگانی از مسینه آلات و فرش و رخت خواب و سایر چیزها که از مال من در خانه بزرگ در دست اسمعیل و وابستگان اوست دو قسمت نموده یک سهم را اسمعیل متصرف شرعی شود و سهم دیگر را تسلیم نورچشمی خطر سازد و اسباب خانه داری هم از مس و فرش و غیره نیز که در دست والده خود اوست به ابراهیم واگذارد، و در ترکه نیارد و کتبی که دارم سوای آنچه به موجب نوشته شرعی به پسرها بخشیده و خواهم بخشید، چهار قسمت نموده هر رسدی را پسری بردارد، و سایر اموال و املاک و اسباب مرا از ملک و تنخواه و شتر و گوسفند و گاو و خر و غیره نقدا جنسا آنچه مراست به قاعده و قانون احکام الهی و شریعت جناب رسالت پناهی بر کل ورثه پسرها و دخترها و زوجات قسمت نماید و زجر این زحمات را اجر از خدای بخواهد و مرا در زیر خاک آسوده گذارد. وصیت صحیحه شرعیه و کان ذلک فی شهر ذی الحجه ۱۲۶۵.
مخارج تعزیت ۵۰ تومن
حجه بلدی ۷۰ تومن
رد مظالم ۷۰ تومن
صوم وصلوه ۶۰ تومن
و دوزوجه من مادر فرزند ارشدم میرزا اسمعیل و مادر خود را هر یک مبلغ سی تومان از مال من نقد یا ملک تسلیم نماید، ورخوت و سایر اسباب زنانه از طلا آلات و غیره که در دست دارند، به خود ایشان باز گذارند، و جزو ترکه نسازد، و رخوت و اسباب طلا آلات و غیره که به اسم و رسم جهیز برای دخترهای من فراهم آورده یا خودکار کرده اند، و در دست مادرشان است از آنها نستاند، و داخل ارث ورثه ننماید. و اسباب خانه داری و دربایست زندگانی از مسینه آلات و فرش و رخت خواب و سایر چیزها که از مال من در خانه بزرگ در دست اسمعیل و وابستگان اوست دو قسمت نموده یک سهم را اسمعیل متصرف شرعی شود و سهم دیگر را تسلیم نورچشمی خطر سازد و اسباب خانه داری هم از مس و فرش و غیره نیز که در دست والده خود اوست به ابراهیم واگذارد، و در ترکه نیارد و کتبی که دارم سوای آنچه به موجب نوشته شرعی به پسرها بخشیده و خواهم بخشید، چهار قسمت نموده هر رسدی را پسری بردارد، و سایر اموال و املاک و اسباب مرا از ملک و تنخواه و شتر و گوسفند و گاو و خر و غیره نقدا جنسا آنچه مراست به قاعده و قانون احکام الهی و شریعت جناب رسالت پناهی بر کل ورثه پسرها و دخترها و زوجات قسمت نماید و زجر این زحمات را اجر از خدای بخواهد و مرا در زیر خاک آسوده گذارد. وصیت صحیحه شرعیه و کان ذلک فی شهر ذی الحجه ۱۲۶۵.
نهج البلاغه : نامه ها
وصيت امام علیه السلام درباره دارائی هایش
و من وصية له عليهالسلام بما يعمل في أمواله كتبها بعد منصرفه من صفين
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اَللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي مَالِهِ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ لِيُولِجَهُ بِهِ اَلْجَنَّةَ وَ يُعْطِيَهُ بِهِ اَلْأَمَنَةَ
مِنْهَا فَإِنَّهُ يَقُومُ بِذَلِكَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يَأْكُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْفِقُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ وَ أَصْدَرَهُ مَصْدَرَهُ
وَ إِنَّ لاِبْنَيْ فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ مِثْلَ اَلَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ اَلْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى اِبْنَيْ فَاطِمَةَ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ
وَ يَشْتَرِطُ عَلَى اَلَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ اَلْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِيَ لَهُ وَ أَلاَّ يَبِيعَ مِنْ أَوْلاَدِ نَخِيلِ هَذِهِ اَلْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً
وَ مَنْ كَانَ مِنْ إِمَائِي اَللاَّتِي أَطُوفُ عَلَيْهِنَّ لَهَا وَلَدٌ أَوْ هِيَ حَامِلٌ فَتُمْسَكُ عَلَى وَلَدِهَا وَ هِيَ مِنْ حَظِّهِ فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِيَ حَيَّةٌ فَهِيَ عَتِيقَةٌ قَدْ أَفْرَجَ عَنْهَا اَلرِّقُّ وَ حَرَّرَهَا اَلْعِتْقُ
قال الشريف قوله عليهالسلام في هذه الوصية و ألا يبيع من نخلها ودية الودية الفسيلة و جمعها ودي
و قوله عليهالسلام حتى تشكل أرضها غراسا هو من أفصح الكلام و المراد به أن الأرض يكثر فيها غراس النخل حتى يراها الناظر على غير تلك الصفة التي عرفها بها فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرها
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اَللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي مَالِهِ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ لِيُولِجَهُ بِهِ اَلْجَنَّةَ وَ يُعْطِيَهُ بِهِ اَلْأَمَنَةَ
مِنْهَا فَإِنَّهُ يَقُومُ بِذَلِكَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يَأْكُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْفِقُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ وَ أَصْدَرَهُ مَصْدَرَهُ
وَ إِنَّ لاِبْنَيْ فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ مِثْلَ اَلَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ اَلْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى اِبْنَيْ فَاطِمَةَ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ
وَ يَشْتَرِطُ عَلَى اَلَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ اَلْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِيَ لَهُ وَ أَلاَّ يَبِيعَ مِنْ أَوْلاَدِ نَخِيلِ هَذِهِ اَلْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً
وَ مَنْ كَانَ مِنْ إِمَائِي اَللاَّتِي أَطُوفُ عَلَيْهِنَّ لَهَا وَلَدٌ أَوْ هِيَ حَامِلٌ فَتُمْسَكُ عَلَى وَلَدِهَا وَ هِيَ مِنْ حَظِّهِ فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِيَ حَيَّةٌ فَهِيَ عَتِيقَةٌ قَدْ أَفْرَجَ عَنْهَا اَلرِّقُّ وَ حَرَّرَهَا اَلْعِتْقُ
قال الشريف قوله عليهالسلام في هذه الوصية و ألا يبيع من نخلها ودية الودية الفسيلة و جمعها ودي
و قوله عليهالسلام حتى تشكل أرضها غراسا هو من أفصح الكلام و المراد به أن الأرض يكثر فيها غراس النخل حتى يراها الناظر على غير تلك الصفة التي عرفها بها فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرها
نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت حفظ اموال كعبه
وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ اَلْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ اَلْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ اَلْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِكَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عليهالسلام
فَقَالَ عليهالسلام إِنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صلىاللهعليهوآلهوسلم وَ اَلْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ اَلْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ اَلْوَرَثَةِ فِي اَلْفَرَائِضِ وَ اَلْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ وَ اَلْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اَللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ وَ اَلصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اَللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا
وَ كَانَ حَلْيُ اَلْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ فَتَرَكَهُ اَللَّهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ مَكَاناً فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاَكَ لاَفْتَضَحْنَا وَ تَرَكَ اَلْحَلْيَ بِحَالِهِ
فَقَالَ عليهالسلام إِنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صلىاللهعليهوآلهوسلم وَ اَلْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ اَلْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ اَلْوَرَثَةِ فِي اَلْفَرَائِضِ وَ اَلْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ وَ اَلْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اَللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ وَ اَلصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اَللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا
وَ كَانَ حَلْيُ اَلْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ فَتَرَكَهُ اَللَّهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ مَكَاناً فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاَكَ لاَفْتَضَحْنَا وَ تَرَكَ اَلْحَلْيَ بِحَالِهِ
نهج البلاغه : حکمت ها
ضررهاى عبرت آموز
نهج البلاغه : حکمت ها
قضاوت امام علیه السلام درباره سرقت از بیت المال
رُوِيَ أَنَّهُ عليهالسلام رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلاَنِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اَللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اَللَّهِ وَ اَلْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ اَلنَّاسِ فَقَالَ عليهالسلام
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اَللَّهِ وَ لاَ حَدَّ عَلَيْهِ مَالُ اَللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا اَلْآخَرُ فَعَلَيْهِ اَلْحَدُّ اَلشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ
أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اَللَّهِ وَ لاَ حَدَّ عَلَيْهِ مَالُ اَللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا اَلْآخَرُ فَعَلَيْهِ اَلْحَدُّ اَلشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ
نهج البلاغه : حکمت ها
شریکان اموال انسان