عبارات مورد جستجو در ۱ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۰
چو مهربان مه من جلوه بی نقاب کند
ز غم ستاره فشان چشم آفتاب کند
طریق بنده نوازی ببین که خواجه ی من
مرا به عیب هنر داشتن جواب کند
در این طلوع سعادت که روز بیداریست
غرور جهل مبادا تو را به خواب کند
ز فقر آه جگر گوشگان کیکاوس
سزد اگر دل سیروس را کباب کند
به این اصول غلط باز چشم آن داری
زمانه داخل آدم تو را حساب کند
ز انتخاب چو کاری نمی رود از پیش
به پور کاوه بگو فکر انقلاب کند
هر آن که خانه ی ما فرخی خراب نمود
بگو که خانه ی او را خدا خراب کند