عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : دفتر سوم
بخش ۵۵ - دویدن گاو در خانهٔ آن دعا کننده بالحاح قال النبی صلی الله علیه وسلم ان الله یحب الملحین فی الدعا زیرا عین خواست از حق تعالی و الحاح خواهنده را به است از آنچ می‌خواهد آن را ازو
تا که روزی ناگهان در چاشت‌گاه
این دعا می‌کرد با زاری و آه
ناگهان در خانه‌اش گاوی دوید
شاخ زد بشکست دربند و کلید
گاو گستاخ اندر آن خانه بجست
مرد در جست و قوایم‌هاش بست
پس گلوی گاو ببرید آن زمان
بی‌توقف بی‌تامل بی‌امان
چون سرش ببرید شد سوی قصاب
تا اهابش بر کند در دم شتاب
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۷۱۶
ز سر کلاه نمد را چگونه بردارم
که زیر تیغ حوادث همین سپر دارم
چو تخم سوخته از خاک بر نمی آید
سری که من ز خیال تو زیر پر دارم
مرا ز برگ سفر شوق کعبه غافل کرد
مگر چو آبله در راه آب بر دارم
دهم ز شوق جمال تو شستشوی نگاه
به آفتاب اگر بی رخست نظر دارم
ز طوق فاخته دیوانه ای زنجیری
رعونتی که ز آزادگی به سر دارم
توان ز دشمن دانا کناره کرد به عقل
ز تیر کج حذر از راست بیشتر دارم
کجا به سایه بال هما کنم اقبال
سعادتی که من از عشق در نظر دارم
ز دستگیری پیر مغان نیم نومید
اگر چه همچو سبو دست زیر سر دارم
دل از غبار یتیمی نمی توان برداشت
وگرنه بحر گره در دل گهر دارم
ز شوق تیغ تو از گل کنم اگر بستر
زبیقراری خون خار در جگر دارم
به کار عالم فانی نمی رود دستم
ز عجز نیست اگر دست بر کمر دارم
چو نی به ناخن من همچو نیشکر کردند
ازین چه سود که در آستین شکر دارم
کدوی پوچ ز صهبا گرانبها گردد
علاقه بیشتر از سر به درد سر دارم
گزیده است مرا پاس آشنایی خلق
وگرنه آبله ها در دل از سفر دارم
من و جدایی و آنگاه زندگی صائب
لبی به خون خود از تیغ تشنه تر دارم