عبارات مورد جستجو در ۱ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۷
چو آن کان کرم ما را شکار است
به هر دم هدیه ما را ده هزار است
که ما را نردبان زرین و سیمین
نهد چون قصد ما بر بام یار است
بلا دری‌ست در عالم نهانی
که بر ما گنج و بر بیگانه مار است
به پیش ما خزینه‌ی سیم مشمر
که ما را زر و سیم بی‌شمار است
ز پروانه اگر این افترا بود
دوصد چندین ز دست شهریار است