عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۸۶
پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
بی بصیرت از سفر کردن نگردد دیده ور
کوری اعمی مثنی گردد از جای غریب
مردم بالغ نظر چشم از جهان پوشیده اند
می برد اطفال را از جا تماشای غریب
دل که باغ دلگشای روح بود از سادگی
وحشت آبادی شد از نقش تمنای غریب
از غبار خط فزون شد شوخی آن چشم مست
وحشت آهو شود افزون ز صحرای غریب
از غبار آیینه دل را کند روشنگری
هر که گرد غربت افشاند ز سیمای غریب
عاشقان را بر حریر عافیت آرام نیست
خاکساران راست خار پیرهن جای غریب
رشته عمرش نبیند کوتهی از پیچ و تاب
هر که چون سوزن برآرد خاری از پای غریب
ملک تن را نیست در مهمانسرای روزگار
لشکر بیگانه ای غیر از خورش های غریب
می شود زیر و زبر از لشکر بیگانه ملک
دست کوته دار صائب از خورش های غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
بی بصیرت از سفر کردن نگردد دیده ور
کوری اعمی مثنی گردد از جای غریب
مردم بالغ نظر چشم از جهان پوشیده اند
می برد اطفال را از جا تماشای غریب
دل که باغ دلگشای روح بود از سادگی
وحشت آبادی شد از نقش تمنای غریب
از غبار خط فزون شد شوخی آن چشم مست
وحشت آهو شود افزون ز صحرای غریب
از غبار آیینه دل را کند روشنگری
هر که گرد غربت افشاند ز سیمای غریب
عاشقان را بر حریر عافیت آرام نیست
خاکساران راست خار پیرهن جای غریب
رشته عمرش نبیند کوتهی از پیچ و تاب
هر که چون سوزن برآرد خاری از پای غریب
ملک تن را نیست در مهمانسرای روزگار
لشکر بیگانه ای غیر از خورش های غریب
می شود زیر و زبر از لشکر بیگانه ملک
دست کوته دار صائب از خورش های غریب
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۱۹
زدوری بیش وصل دلبران جانکاه می باشد
خطر در منزل اینجا بیشتر از راه می باشد
سفیدیهای مو بی پرده سازد رو سیاهی را
کلف وقت تمامیها عیان از ماه می باشد
از ان از کنج عزلت بر نیارم سر که یوسف را
خطر از قیمت نازل فزون از چاه می باشد
نباشد چشم زیر پای خود، سر در هوایان را
زعیب خویشتن کی عیبجو آگاه می باشد
به بی مغزان توجه اختر دولت فزون دارد
زخرمن کهربا مایل به جذب کاه می باشد
به تنهایی توان افتاد پیش از کاروان صائب
که بر راه آورد زور آن که بی همراه می باشد
خطر در منزل اینجا بیشتر از راه می باشد
سفیدیهای مو بی پرده سازد رو سیاهی را
کلف وقت تمامیها عیان از ماه می باشد
از ان از کنج عزلت بر نیارم سر که یوسف را
خطر از قیمت نازل فزون از چاه می باشد
نباشد چشم زیر پای خود، سر در هوایان را
زعیب خویشتن کی عیبجو آگاه می باشد
به بی مغزان توجه اختر دولت فزون دارد
زخرمن کهربا مایل به جذب کاه می باشد
به تنهایی توان افتاد پیش از کاروان صائب
که بر راه آورد زور آن که بی همراه می باشد