عبارات مورد جستجو در ۳ گوهر پیدا شد:
مولوی : دفتر اول
بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت
بعد ازان چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چون که خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامت گاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو کنان، جامهدران، در شور او
کان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب، وز ترک، وز رومی و کرد
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
جمله از درد و فراقش در فغان
هم شهان و هم مهان و هم کهان
آن خلایق بر سر گورش مهی
کرده خون را از دو چشم خود رهی
خویش کشت و از وجود خود برست
چون که خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامت گاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو کنان، جامهدران، در شور او
کان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب، وز ترک، وز رومی و کرد
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
جمله از درد و فراقش در فغان
هم شهان و هم مهان و هم کهان
آن خلایق بر سر گورش مهی
کرده خون را از دو چشم خود رهی
عطار نیشابوری : باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن
شمارهٔ ۱۹
کلیم کاشانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷