عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۲۸
ایا ملتقی العیش کم تبعدی
و یا فرقة الحب کم تعتدی
لیالی الفراق فکم ذاالجویٰ؟
ربی الوصل ما حان ان تهتدی؟
و نشرب من عذب لقیاکم
و من حلو رویاکم نغتدی
فذاک الوصال، بما نشتری
و قلب المعنیٰ بما نفتدی
لباسا من الطیف کی نکتسی
رداء من القرب کی نرتدی
فحب الذی نرتجی دیننا
به اختتام به نبتدی
ایا بعد مولای ما تقرب؟
ایا جمرة القلب، ما تبردی؟
ایا خفق قلبی اما تسکن؟
و یا دمعة العین ما ترکدی؟
ایا حزن قلبی اما تنجلی؟
ایا جفنتی قط ترقدی؟
نعم نور خدیه شمس الضحیٰ
نعم مثل حسناه ما یوجد
نعم نار شوقی تکفی الوریٰ
ایا واقد النار لا توقد
فکم تبکی یا عین من صدهم؟
اما تخش یا عین ان ترمد
فان ترمدی کیف یوم اللقا
تریٰ سیدا مفخرالسؤدد
یقول دع ارمد فیوم اللقا
اکحل من حسنه الاثمد
لاقسمت حقا لمن لم یلد
تفرد بالمجد لم یولد
ابحت الفؤاد لبلواکم
و ان کان حردا علی اردد
ایا سیدا شمس دین العلا
فدیت لتبریزی المسعد
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۱
بر سر راه تو بودم، که رسیدی ناگاه
جلوه ای کردی و آن جلوه مرا برد ز راه
گر بسر حلقه تسبیح ملک باز رسی
قدسیان نعره برآرند که: سبحان الله!
گر بمنزلگه وصلت نرسم معذورم
ره درازست و مرا عمر بغایت کوتاه
گریه ای کردم و از گریه دلم تسکین یافت
آه! اگر گریه نمی بود، چه می کردم؟ آه!
صد شب هجر گذشت و مه من پیدا نیست
طرفه عمری! که بصد سال ندیدم یک ماه
عمرها دولت وصلت بدعا خواسته ام
ما غلامان قدیمیم و بجان دولت خواه
از سجود در او منع هلالی مکنید
که سر خویش نهادست بامید کلاه