هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و هجران، درد فراق و امید به وصال سخن می‌گوید. او از راه طولانی و عمر کوتاه خود شکایت دارد و از گریه به عنوان تسکین‌دهنده قلب یاد می‌کند. همچنین، شاعر به عبادت و امید به لطف الهی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و عشق عرفانی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۱

بر سر راه تو بودم، که رسیدی ناگاه
جلوه ای کردی و آن جلوه مرا برد ز راه

گر بسر حلقه تسبیح ملک باز رسی
قدسیان نعره برآرند که: سبحان الله!

گر بمنزلگه وصلت نرسم معذورم
ره درازست و مرا عمر بغایت کوتاه

گریه ای کردم و از گریه دلم تسکین یافت
آه! اگر گریه نمی بود، چه می کردم؟ آه!

صد شب هجر گذشت و مه من پیدا نیست
طرفه عمری! که بصد سال ندیدم یک ماه

عمرها دولت وصلت بدعا خواسته ام
ما غلامان قدیمیم و بجان دولت خواه

از سجود در او منع هلالی مکنید
که سر خویش نهادست بامید کلاه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.