عبارات مورد جستجو در ۳ گوهر پیدا شد:
ملا احمد نراقی : باب چهارم
فصل - شرافت استغنا و قطع طمع
ضد صفت طمع، «استغنا» و بی نیازی از مردم است و این از جمله فضائلی است که باعث قرب به پروردگار جهان می شود، زیرا که هر که قطع طمع از غیر خدا نمود خدا او را دوست دارد و غنای حقیقی عبارت از آن است.
همچنان که سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «غنا، این نیست که کسی مال بسیار داشته باشد، بلکه غنا عبارت است از بی نیازی نفس» و این خود ظاهر است، زیرا که اگر سوال و احتیاج بد است، بد خواهد بود، خواه چیزی داشته باشد یا نه بلکه در صورت چیزی داشتن، قبیح تر و بدتر است اعرابئی موعظه ای از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خواست،آن سرور فرمود که «هر وقت نماز می گزاری مثل کسی نماز بگزار که دنیا را وداع می کند، زیرا که چه می دانی که تا نماز دیگر خواهی بود و چون سخن گوئی سخنی گوی که نباید عذر آن را بخواهی و مأیوس باشد از آنچه در دست مردمان است» و حضرت سید الساجدین علیه السلام فرمود که «همه خوبیها را دیدم که جمع است در قطع طمع از مردم» و هر که در چیزی امید به مردم نداشته باشد و امر خود واگذارد خدا همه امور او را برمی آورد.
از حضرت صادق علیه السلام مروی است که شرف و بزرگی مومن به برخاستن در شبهاست و عزت او به استغنا و بی نیازی از مردم است» و فرمود که «سه چیز فخر مومن و زینت اوست در دنیا و آخرت نماز شب در سحرها و مأیوس بودن از آنچه در دست مردم است و ولایت و دوستی از برای امامی که از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است» و نیز فرمود که «اگر یکی از شما بخواهد که آنچه از خدا بطلبد به او عطا کند، پس ناامید شود از همه مردم و امید به غیر خدا نداشته باشد و چون خدا دل او را چنین یافت هیچ چیز از خدا نمی خواهد مگر اینکه به او می دهد» و طریق معالجه طمع و خلاصی از آن، و کسب صفت استغنا نزدیک به آن است که در حرص گذشت.
ملا احمد نراقی : باب چهارم
صفت بیستم - دوست داشتن مدح و ثنا، و کراهت بدنامی
یعنی: هر که طالب آن باشد که مدح او کنند و خوش آمد او گویند، و متنفر باشد از اینکه: بدگویی او کنند و این صفت، نتیجه حب جاه است و از مهلکات عظیمه است، زیرا هر کس که دوست دارد مدح او کنند و می ترسد از مذمت، پیوسته طالب رضای مردم است و گفتار و کردار خود را بر وفق خواهش ایشان به عمل می آورد و به امید آنکه مدح او گویند و از ترس آنکه مذمت او کنند مطلقا ملاحظه رضای خالق را منظور نمی دارد.
پس بسا باشد که واجبات را ترک نماید و محرمات را مرتکب گردد و در امر به معروف و نهی از منکر مسامحه نماید و از حق و انصاف تعدی کند و شکی نیست که: جمیع اینها باعث هلاکت است و به این سبب است که: اخبار بسیار در مذمت این صفت رسیده است.
سید عالم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که: «این است و جز این نیست که مردمان هلاک شدند به واسطه متابعت هوا و هوس و دوستی مدح و ثنا» و روزی مردی مدح دیگری را در خدمت آن حضرت کرد آن حضرت فرمود که: «اگر آن کسی را که مدح کردی حاضر می بود و به مدح تو راضی می بود و به این حالت می مرد، داخل آتش جهنم می شد» و فرمود که: «هرگاه ببینید کسانی را که مدح مردم را در حضور ایشان می کنند خاک بر صورت ایشان بیفشانید» و نیز از آن حضرت مروی است که: «وای بر روزه دار، و وای بر شب زنده دار، و وای بر پشمینه پوش، مگر کسی که دامن نفس خود را از دنیا برچیده باشد و دشمن داشته باشد که مدح او گویند و دوست داشته باشد مذمت خود را» و از برای صاحب این صفت چند مرتبه است:
اول آنکه: طالب مدح و آوازه بوده باشد، به حیثیتی که به هر نوع ممکن شود در صدد حصول آن برآید حتی به ریا کردن در عبادات، و ارتکاب محرماتی که باعث دست آوردن دل مردم باشد و این شخص از اهل شقاوت، و غریق دریای هلاکت است.
دوم آنکه: طالب مدح و ثنا باشد و او را از خوش آمدگویی خوش آید، و لیکن نه به حدی که در تحصیل آن متوسل به محرمات شود، بلکه همین قدر به واسطه امور مباحه، هر قدر که حاصل شود به آن اکتفا کند و چنین شخصی اگر چه هنوز به هلاکت نرسیده اما در حدود هلاکت است، چون کسی که طالب دست آوردن دل مردم باشد ضبط خود را نمودن در جمیع افعال و اقوال به نحوی که به معصیتی نیفتد در غایت اشکال است.
سوم آنکه: طالب مدح و ثنا نباشد و سعی در حصول آن نکند اما اگر کسی مدح او گوید شاد گردد و او را نشاطی حاصل شود و این مرتبه اگر چه نقصان است و لیکن بر آن، گناهی مترتب نیست.
همچنان که مروی است که: «شخصی به خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کرد که: مردی عمل خیری می کند اگر کسی او را در آن عمل ببیند او شاد می شود حضرت فرمود: باکی نیست، هیچ احدی نیست که نخواهد خدا عمل خیر او را ظاهر کند لیکن به شرط اینکه آن عمل را از برای این نکرده باشد».
چهارم آنکه: سعی در حصول مدح نکند ولی چون کسی مدح او را کند به نشاط آید، و لیکن از این نشاط و سرور، دلگیر باشد و طالب آن باشد که خود را به مرتبه ای برساند که از مدح و ثنا شاد نگردد و این شخص در مقام مجاهده است.
ملا احمد نراقی : باب چهارم
اصرار بر معاصی وعدم پشیمانی از آن
صفت بیست پنجم: گناه و اصرار بر معاصی و عدم پشیمانی از آن از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هیچ صبحی طلوع نمی کند و هیچ شامی شفق غروب نمی نماید مگر اینکه دو فرشته به چهار ندا جواب یکدیگر را می دهند یکی از ایشان می گوید که کاش این خلق آفریده نمی شدند و دیگری می گوید که ای کاش که چون آفریده شدند می دانستند که از برای چه آفریده شدند باز اولی می گوید: ای کاش، حال که ندانستند از برای چه آفریده شدند هر قدری که دانستند به آن عمل می کردند باز دومی می گوید که ای کاش، چون به آنچه دانستند و عمل نکردند توبه می کردند از آنچه کرده اند» «به درستی که بنده را به جهت یک گناه، از گناهانی که کرده صد سال حبس می کنند و او نگاه می کند به حورانی که در بهشت از برای او آماده شده است که به ناز و نعمت مشغولند و او حسرت می برد» و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که «دندان خود را به خنده ظاهر مساز و حال آنکه اعمال قبیحه از تو صادر شده باشد و شب ایمن مخواب و حال اینکه گناه از تو سر زده باشد» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است است که «خداوند عالم حکمی فرموده است که هیچ نعمتی را که به بنده عطا فرمود از او زایل نسازد تا گناهی از او سرزند که مستحق سلب آن نعمت شود» و فرمود: «به درستی که بنده گناهی می کند و به آن سبب روزی از او منع می شود» از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «خدای تعالی می فرماید: هر بنده که خواهش نفس خود را بر طاعت من اختیار نمود کمتر چیزی که به او می کنم او را از لذت مناجات خود محروم می سازم» و فرمود: «کسی که قصد معصیتی نماید زنهار، که پیرامون آن نگردد، زیرا باشد که از بنده گناهی سرزند و پروردگار عالم او را ببیند پس بفرماید: قسم به عزت و جلال خودم که بعد از این هرگز تو را نمی آمرزم» و فرمود: «هیچ رگی در بدن آدمی نمی جهد و هیچ مصیبت و درد سر و مرضی نیست مگر به واسطه گناهی که صادر شده است» و فرمود: «بدرستی که بنده گناه می کند پس به سبب آن از نماز شب محروم می گردد و به درستی که عمل بد زودتر بر صاحب خود اثر می کند از کارد در گوشت» و از حضرت امام موسی علیه السلام مروی است که «بر خدا حتم است که در هر خانه که معصیت او شود آن خانه را ویران سازد تا آفتاب بر زمین آن بتابد و آن را پاک سازد» و آیات و اخبار در این معنی بسیار است و زنهار، کسی که چنان گمان نکند که ممکن است اثر گناهی که کرده باشد به او نرسد و به وبال آن گرفتار نشود، زیرا این امری است محال و چگونه محال نباشد و حال اینکه خدا از ترک اولایی که از پیغمبران سرزد نگذشت و از ایشان مواخذه فرمود پس چگونه از گناهان عظیمه و معاصی کبیره که از دیگران سرزند می گذرد؟ بلی از سعادت پیامبران این بود که مواخذه ایشان را به عالم قیامت نیفکند و در دنیا ایشان را مواخذه فرمود، اما اشقیا را مهلت می دهد تا بار خود را سنگین نمایند و ایشان را در آخرت به بدترین عذابها معذب سازد آیا به گوشت نرسیده که پدرت آدم که طینت او به ید قدرت الهی سرشته و مسجود ملائکه ملکوت گشته بود به واسطه یک ترک اولایی او را از بهشت راندند و چون از آنچه را که از او نهی شده بود خورد همه حلل و زیور بهشتی از بدن او افتاد و عورت او ظاهر شد و همان لحظه جبرئیل فرود آمده تاج از سر او برگرفت و از بالای عرش به او و حوا ندا رسید که از نزدیک من دور شوید و از جوار من فرو روید، زیرا کسی که معصیت مرا نمود لایق جوار من نیست پس آدم با دیده پرنم به جانب حوا نگریست و گفت: این اول شومی معصیت است که ما را از جوار دوست دور افکند.
مروی است که «آدم بعد از آن الم، دویست سال بر گناه خود گریه کرد تا خدا توبه او را قبول فرمود و از ترک اولادی او گذشت» پس هرگاه مواخذه او در مکروهی که از یکی از برگزیدگان بارگاه او صادر شد چنین باشد پس چگونه خواهد بود حال دیگران که هر روز گناهان بسیار از ایشان سر می زند؟