عبارات مورد جستجو در ۳ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : فصل اول - حکایات کرامات شیخ
حکایت شمارهٔ ۳۸
بخط خواجه ابوالبرکات کی او گفت کی از خواجه اسمعیل عباس شنیدم کی گفت: بوعثمان حیری از مشایخ نشابور بوده است و نشست او در محلۀ ملقاباد بوده است و مرید شیخ ما. شیخ را در خانقاه خویش در ملقاباد مجلس نهاد و ازو درخواست کی در خانقاه او در هفته یک نوبت مجلس گوید، شیخ اجابت فرمود. بوعثمان گفت شبی بخواب دیدم که شیخ در خانقاه من مجلس می‌گویدی و صاحب شرع مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه در مجلس نشسته بدیگر جانب منبر و شیخ بوی نگاه نمی‌کرد بخاطر من درآمد کی عجب است کی شیخ بصاحب شرع نمی‌نگرد، شیخ در حال روی بمن کرد و گفت لیْسَ هذا وَقْتَ النَّظَرِ اِلی الْاَغْیارِ هذا وَقْتُ الْکَشْفِ والْمُکاشَفَةِ چون مجلس به آخر رسانید روی سوی صاحب شرع کرد و گفت وَلَقَدْ اُوْحِیَ اِلَیْکَ واِلی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ اَشْرَکْت لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین و دست بر روی فرو آورد و از منبر بزیر آمد. بیدار شدم و متحیر بماندم.
محمد بن منور : فصل سیم - در کرامات وی در حیات و وفات
حکایت شمارهٔ ۹
و بعد از وفات شیخ بروزی چند یکی از بزرگان شیخ را بخواب دید بر تخت نشسته و می‌گفت من ثبت نبت هرکه از شما ازین پس بر آنچ می‌رفته است درین حدیث ثبات گیرد و پی افشارد به مراد رسد و کسی دیگر از عزیزان بعد از وفات شیخ ما بمدتی مدید شیخ را بخواب دید کی می‌گفت نان درویشان می‌خورید و کار درویشان نمی‌کنید؟
محمد بن منور : فصل سیم - در کرامات وی در حیات و وفات
حکایت شمارهٔ ۱۷
امام ابوبکر محمدبن احمد الواعظ السرخسی گفت کی از خواجه احمد محمد صوفی شنودم کی گفت درویشی از اصحاب خانقاه من بعد از وفات شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز او را بخواب دید کی شیخ را گفتی ای شیخ تودر دنیا بر سماع و لوعی تمام داشی اکنون حال تو با سماع چیست؟ شیخ او را گفتی:
از لحنهای موصلی و لحن ارغنون
آواز آن نگار مرا بی‌نیاز کرد
چون شیخ این بگفت درویش نعره بزد و ازخواب بیدارگشت و حالتی بر وی پدید آمد، چون ساکن شد از وی حال پرسیدیم، ما را این حکایت برگرفت.