عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۴۲
نگه به قول خرد زین سپس نخواهم کرد
که زندگانی بی هم نفس نخواهم کرد
خرد ز باختن عشق می کند منعم
زهی خیال من و توبه پس نخواهم کرد
نه طاقت و نه دماغ و نه دل نه عقل و نه هوش
قبول صبر بدین دسترس نخواهم کرد
چه آشنا و چه بیگانه زحمتم مدهید
که احتمال نصیحت ز کس نخواهم کرد
به ترک مستی و زاهد پرستی و رندی
اگر هوای دل است از هوس نخواهم کرد
به اعتقاد نزاری همی خورم سوگند
که هرگز از می و معشوق بس نخواهم کرد
که زندگانی بی هم نفس نخواهم کرد
خرد ز باختن عشق می کند منعم
زهی خیال من و توبه پس نخواهم کرد
نه طاقت و نه دماغ و نه دل نه عقل و نه هوش
قبول صبر بدین دسترس نخواهم کرد
چه آشنا و چه بیگانه زحمتم مدهید
که احتمال نصیحت ز کس نخواهم کرد
به ترک مستی و زاهد پرستی و رندی
اگر هوای دل است از هوس نخواهم کرد
به اعتقاد نزاری همی خورم سوگند
که هرگز از می و معشوق بس نخواهم کرد
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۸
در این صحرا به گوشم شور محزونی نمی آید
صدای شیون زنجیر مجنونی نمی آید
شهادتگاه ما را کار هر کس نیست پی بردن
که چون نقش نگین از زخن ما خونی نمی آید
ترا در همسرانت سرکشی چون شعله می زیبد
بلی این شیوه از هر جامه گلگونی نمی آید
تو وسعت مشربی را بسته ای گویا به خود زاهد
کز این دامان صحرا بوی مجنونی نمی آید
صدای نالهٔ زنجیر دارد ریزش اشکم
چو من دیوانه ای جویا زهامونی نمی آید
صدای شیون زنجیر مجنونی نمی آید
شهادتگاه ما را کار هر کس نیست پی بردن
که چون نقش نگین از زخن ما خونی نمی آید
ترا در همسرانت سرکشی چون شعله می زیبد
بلی این شیوه از هر جامه گلگونی نمی آید
تو وسعت مشربی را بسته ای گویا به خود زاهد
کز این دامان صحرا بوی مجنونی نمی آید
صدای نالهٔ زنجیر دارد ریزش اشکم
چو من دیوانه ای جویا زهامونی نمی آید