هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و غمگین شاعر است که در صحرا تنهاست و صدای شیون و ناله‌ای نمی‌شنود. شاعر به شهادتگاه و رنج‌های خود اشاره می‌کند و از سرکشی و عشق سخن می‌گوید. همچنین، او از تنهایی و دیوانگی خود می‌نالد و احساس می‌کند که کسی او را درک نمی‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین غمگین ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۷۸

در این صحرا به گوشم شور محزونی نمی آید
صدای شیون زنجیر مجنونی نمی آید

شهادتگاه ما را کار هر کس نیست پی بردن
که چون نقش نگین از زخن ما خونی نمی آید

ترا در همسرانت سرکشی چون شعله می زیبد
بلی این شیوه از هر جامه گلگونی نمی آید

تو وسعت مشربی را بسته ای گویا به خود زاهد
کز این دامان صحرا بوی مجنونی نمی آید

صدای نالهٔ زنجیر دارد ریزش اشکم
چو من دیوانه ای جویا زهامونی نمی آید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.