عبارات مورد جستجو در ۱ گوهر پیدا شد:
هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۰
تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد؟
کاشکی جانب ما هم نظری اندازد
آه از آن خنجر مژگان، که به هر چشم زدن
چاکها در دل خونین جگری اندازد
بخت بد گر نرساند خبر وصل تو را
باری از مرگ رقیبان خبری اندازد
ای خوش آن عاشق پر ذوق، که از غایت شوق
دست در گردن زرین کمری اندازد
سر گرانست هلالی، قدح باده بیار
تا شود مست و به پای تو سری اندازد