۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۰

تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد؟
کاشکی جانب ما هم نظری اندازد

آه از آن خنجر مژگان، که به هر چشم زدن
چاکها در دل خونین جگری اندازد

بخت بد گر نرساند خبر وصل تو را
باری از مرگ رقیبان خبری اندازد

ای خوش آن عاشق پر ذوق، که از غایت شوق
دست در گردن زرین کمری اندازد

سر گرانست هلالی، قدح باده بیار
تا شود مست و به پای تو سری اندازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.