عبارات مورد جستجو در ۶ گوهر پیدا شد:
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۲
در صورت آدم ار فرشتست تویی
ور آدمی از روح سرشتست تویی
گر می‌نبشتست درین دور کسی
آن وحی خط و آنکه نبشتست تویی
اقبال لاهوری : پیام مشرق
گدای جلوه رفتی بر سر طور
گدای جلوه رفتی بر سر طور
که جان تو ز خود نامحرمی هست
قدم در جستجوی آدمی زن
خدا هم در تلاش آدمی هست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۲۴
کون جامع جامع این است و آن
هر دو را از لوح این انسان بخوان
صورت و معنی او با هم بدان
نیست مثلش در همه کون و مکان
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰۱
خاک با این رتبه تمکین، جناب آدمی است
چرخ با آن شان و شوکت در رکاب آدمی است
هر جمالی را نقابی، هر گلی را غنچه ای است
پرده زنبوری گردن، نقاب آدمی است
نیست در مجموعه افلاک با آن طول و عرض
از حقایق آنچه مثبت در کتاب آدمی است
نشأه عشق الهی را به انسان داده اند
گردش این نه خم از جوش شراب آدمی است
شاهد فرزندی آدم نه تنها صورت است
هر که دارد حسن معنی در حساب آدمی است
با دل مجروح آدم کار دارد شور عشق
این نمک از سینه چاکان کباب آدمی است
نیست انجم این که می بینی بر اوراق فلک
جبهه گردون عرق ریز از حجاب آدمی است
وسعت مشرب عبارت از فضای جنت است
چشمه کوثر همین چشم پر آب آدمی است
نقش بر آب است پیش باددستی های عشق
عقل پرکاری که سر لوح کتاب آدمی است
رزق، خود را می رساند هر کجا قسمت بود
خنده سرشار گندم بر شتاب آدمی است
دل منه بر مجمر زرین گردون زینهار
کاختر سیاره اش اشک کباب آدمی است
آدمیت حسن گندم گون پسندیدن بود
هر که باشد این مذاقش در حساب آدمی است
این جواب آن غزل صائب که ناصح گفته است
آفتاب بی زوالی در نقاب آدمی است
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
هم جام جهان نمای عالم ماییم
هم آینه روشن کن آدم ماییم
گر یک نفسی از دم ما زنده شوی
دانی بیقین که آدم این دم ماییم
احمد شاملو : لحظه‌ها و همیشه
حماسه؟
در چارراه‌ها خبری نیست:
یک عده می‌روند
یک عده خسته بازمی‌آیند

و انسان ــ که کهنه‌رند خدایی‌ست بی‌گمان ــ
بی‌شوق و بی‌امید
برای دو قرصِ نان
کاپوت می‌فروشد
در معبرِ زمان.



در کوچه
پُشتِ قوتیِ سیگار
شاعری
اِستاد و بالبداهه نوشت این حماسه را:

«ــ انسان، خداست.
حرفِ من این است.
گر کفر یا حقیقتِ محض است این سخن،
انسان خداست.
آری. این است حرفِ من!»
. . . . . . . . . . . . . . .

از بوقِ یک دوچرخه‌سوارِ الاغِ پست
شاعر ز جای جَست‌و...
...مدادش، نوکش شکست!

۲۸ آذرِ ۱۳۳۹