عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر
بخش ۱
حمدی از حد افزون و سپاسی از قیاس بیرون سزاوار صانع بیچون که به کلک صنایع نگار بدایع آثار بر صحایف لطایف روزگار نظم قصیده موجودات با حسن صفات رقم کرده.
الذی لا اله الا هو والذی لم یلد ولم یولد و صلوات تامات و تحیات زاکیات بر سرور کاینات و خلاصه موجودات صاحب المعجزات و الآیات یعنی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله.
(شعر)
در نظم وجود همه پیغمبر مرسل
چون قافیه در آخر و ملحوظ در اول
و درود بیکران بر آل و اولاد او باد.
اما بعد نموده میشود که بعد از فراغ مطالعه و مشاهده صنایع و بدایع قصیده مصنوع که رقمزده کلک لطایف شعار مفخر الشعراء خواجه جلال الحق و الدین سلمان ساوجی است ضاعف الله تعالی اجره، الحق هر بیت از آن بحری گوهر است.
شعر
زهی باغ کز نوبهار سخن
که شد میوه اش شکرین مغز و پوست
قصیده نگویم که بحری بود
چه بحری که هر گوشه بحری دروست
شعر را بخانه مویی نسبت کرده اند و قافیه را زمین گفته اند و سقفش معنی و حدودش چهار رکن مصراعین واجب نمود قصیده یی بطریق تتبع انشاء نمودن موشح بالقاب شریف مدون این صناعت مروج این بضاعت امیرکبیر عالم عادل مفخر الامراء ملجا الفضلا ملاذالفقراء اسد المعارک شبلی المسالک ضرغام الاسلام و المسلمین نظام الحق و الدوله و الدنیا والدین علیشیر.
شعر
آنکه نشو و نمای گلشن دهر
همه از آفتاب همت اوست
سرخ رویی اهل فضل امروز
چون عقیق از سهیل دولت اوست
لازالت نظام الملک فی ظلال جلاله و مد علی الخافقین ظل نواله مشتمل بر اصول و فروع بحور و دوایر سته که اوزان نوزده گانه است و تفکیک بحور آن و تعریف اقسام و حدود قوافی صحیح و معیوب و اسامی آن و انفراع صنایع و بدایع که متقدمین در کتب جمع کرده اند و متاخرین جسته جسته باز نموده اند با نوادر صنایع که فکر بکر این غرقه بحر جانگدازی اهلی شیرازی اختراع کرده امید که در آنحضرت بسمع قبول مسموع افتد و بعین رضا ملحوظ گردد.
مگر نسیم قبولم چو غنچه بنوازد
که بشکفد گل امید من ازین بستان
آمین یا رب العالمین والتکلان علی واهب الاحسان
ادیب الممالک : مفردات
شمارهٔ ۳۵
رئیس خیل هواجن امام جمعه حسن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
ساختار و قالب‌های شعری : مقدمه
قافیه
به كلمات آخر ابیات كه آخرین حرف اصلی آنها یكی باشد در واقع كلماتی با یک آهنگ را قافیه گویند.
اگر بیتی دارای ردیف باشد قافیه قبل از ردیف قرار می گیرد.
قافیه و ردیف حاصل شعر سنتی است.
قافیه اجباری است اما ردیف اختیاری است.

سرو چمان من چرا میل چمن نمی كند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی كند

"چمن" و "سمن" در بیت بالا قافیه هستند.

ساختار و قالب‌های شعری : قالب های شعر کهن فارسی
بحر طویل
بحر طویل نوعی شعر یا نثر موزون در ادبیات فارسی است. قالب بحر طویل بیشتر برای بیان سخنان طنز یا هزل کاربرد دارد. اما برخی شعرهای جدی‌تر مانند مرثیه‌ها و مُناظره‌ها نیز با قالب بحر طویل نوشته شده‌اند.

بحر طویل شعری را گویند که از تکرار غیر محدود پایه‌های عروضی ساخته شود و در حقیقت یک تفنن ادبی است که گاهی شعرا در آن طبعی آزموده و به آن صورت مطایبات و فکاهیاتی را به نظم آورده‌اند. در تعزیه ها و نوحه سرایی های قدیم نیز این شیوه ضمن محاورات و تقریرات به کار رفته است. هر چند بحر طویل را با تکرار اغلب افاعیل عروضی می‌توان ساخت، لیکن «فعلاتن» بیشتر در ساخت این نوع ادبی به کار گرفته شده‌است.

بحر طویل قالبی شعری است که در آن برخلاف سایر قالب‌های شعر سنتی فارسی، مصراع‌های مساوی و بیت وجود ندارد. در عوض، بحر طویل از یک یا چند قسمت با نام بند تشکیل می‌شود که در هر بند یکی از افاعیل معین عروضی به تعداد دلخواه تکرار می‌شود. هر بند به بخش های هماهنگ که گاه مسجّع و هم قافیه هستند تقسیم شده‌است. معمولا پایان بندها را قافیه و ردیفی که در پایان همه بندها تکرار می‌شود مشخص می‌کند.

سرودن بحر طویل از دوره صفویه به بعد مرسوم شده‌است. قدیمی‌ترین نمونه بحر طویل نامه‌ای است به ظاهر منثور که در کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» (۸۸۱ قمری) تألیف سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین مرعشی ضبط شده اما از نظر شکل و وزن، بحر طویل محسوب می‌شود.

بحر طویلی از ابوالقاسم حالت:

آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزل‌خوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی.

در خیابان به بنائی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد و مشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظر و چشم بدان دوخت زمانی.

ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دکمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر و زبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همان‌طور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد و این مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن. مردک بیچاره به یکباره گرفتار تعجب شد و حیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره‌اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی.

پیش خود گفت: که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسون‌کاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی.