عبارات مورد جستجو در ۵ گوهر پیدا شد:
خیام : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷
درین سرما سر ما داری امروز
دل عیش و تماشا داری امروز
میفکن نوبت عشرت به فردا
چو آسایش مهیا داری امروز
بگستر بر سر ما سایه خود
که خورشیدانه سیما داری امروز
درین خمخانه ما را میهمان کن
بدان همسایه کان جا داری امروز
نقاب از روی سرخ او فروکش
که در پرده حمیرا داری امروز
دراشکن کشتی اندیشه‌ها را
که کفی همچو دریا داری امروز
سری از عین و شین و قاف برزن
که صد اسم و مسما داری امروز
خمش باش و مدم در نای منطق
که مصر و نیشکرها داری امروز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۷
با روز بجنگیم که چون روز گذشت
چون سیل به جویبار و چون باد بدشت
امشب بنشینیم چون آن مه بگرفت
تا روز همی زنیم طاس و لب طشت
عطار نیشابوری : باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات
شمارهٔ ۴۴
چون عهده نمیکند کسی فردا را
یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را
مینوش به نور ماه ای ماه که ماه
بسیار بتابد که نیابد ما را
خیام : دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸]
رباعی ۱۱۲
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را،
حالی خوش کن تو این دلِ سودا را،
می نوش به ماهتاب، ای ماه که ماه
بسیار بگردد و نیابد ما را.