عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۳
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۱۳
خوش آن محفل که هر دم ساغر می
وی از من گیرد و من گیرم از وی
بیا نایی نوا سر کن دمادم
بیا ساقی قدح پر کن پیاپی
که خوش باشد می گلگون کشیدن
به بانگ ارغنون و ناله ی نی
نباشم شاد و خرم تا نباشد
به دستم ساغر و در ساغرم می
مشو مغرور حسن ای گل که دارد
بهار دلربائی در عقب دی
برآرم بی تو آه از سینه تا چند
ببارم بی تو اشک از دیده تا کی
رسد تا کی به گردون هایهایش
رفیق خسته را دریاب هی هی
وی از من گیرد و من گیرم از وی
بیا نایی نوا سر کن دمادم
بیا ساقی قدح پر کن پیاپی
که خوش باشد می گلگون کشیدن
به بانگ ارغنون و ناله ی نی
نباشم شاد و خرم تا نباشد
به دستم ساغر و در ساغرم می
مشو مغرور حسن ای گل که دارد
بهار دلربائی در عقب دی
برآرم بی تو آه از سینه تا چند
ببارم بی تو اشک از دیده تا کی
رسد تا کی به گردون هایهایش
رفیق خسته را دریاب هی هی