عبارات مورد جستجو در ۷ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۹- سورة التوبة- مدنیة
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ اى نقضوا عهودهم الّتى بینهم و بین رسول اللَّه ص قبل اجله.
وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ عابوا دینکم الاسلام. قال الزجاج: الطّعن فى الدین نسبة النّبی ص الى الکذب و انّ القرآن غیر کلام اللَّه و تقبیح احکام المسلمین و هذا یوجب قتل الذّمى.
فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ. میگوید اگر عهدى که میان شما است و میان ایشان نقض میکنند و در دین اسلام طعن میکنند و نمىپسندند و رسول خداى را دروغ زن میدارند، پس شما کشتن کنید با رؤساء و مهتران و سروران ایشان که اصل فساد و بیخ شر ایشانند: ابو سفیان بن الحرب و امیة بن خلف و بو جهل هشام و عتبة بن ربیعه و سیل بن عمرو و الحرث بن هشام و عکرمة بن ابى جهل. إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ. بفتح الف قرائت عامّه است على معنى جمع الیمین و تاویلها العهد، کقوله: اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً. میگوید ایشان را عهد و سوگند نیست. معنى آنست که: لا وفاء لهم بالایمان. ایشان را در عهد و سوگند وفا نیست. و قیل لا ایمان لهم صادقة. بکسر الف شامى خواند: لا ایمان لهم، اى لا اسلام لهم.
لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ لکى ینتهوا عن الکفر و الطّعن و یدخلوا فى الاسلام. پس مؤمنانرا بر قتال تحریض کرد، گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ نقضوا العهود و حنثوا فى ایمانهم! این نقض عهد آن بود که بنى بکر خزاعة را یارى دادند و این بنو بکر قومى بودند که در عهد و امان قریش بودند، و بنو خزاعة در عهد و امان رسول خدا بودند، و پیش از مبعث رسول میان ایشان پیوسته عداوت بودى که بنو خزاعة یکى را از بنو بکر کشته بودند و بآن سبب بنو بکر عداوت و کینه در دل داشتند، چون صلح افتاد روز حدیبیه میان رسول خدا و میان ایشان، همه از یکدیگر ایمن شدند. رسول خدا به مدینه باز شد و مکّیان به مکه باز شدند و سلاح بنهادند.
روزگارى بر آمد، و این بنو بکر از ابو سفیان و عکرمه و صفوان یارى خواستند تا با خزاعه جنگ کنند، ایشان یارى دادند و از خزاعه قومى کشته شدند. پس رب العالمین مصطفى را خبر داد که ایشان نقض عهد کردند و با خزاعه که در عهد و امان شما بودند قتال کردند، شما نیز با ایشان قتال کنید، اینست که خداى گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ اى بقتل محمد حین خلوا و ایتمروا به فى دار الندوة على ما سبق ذکره فى قوله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، و گفتهاند: وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ جهودان قریظهاند که با رسول خدا عهد داشتند و روز احزاب نقض عهد کردند و بو سفیان و مشرکان مکه را یارى دادند، و همّت کردند که رسول خدا را از مدینه بیرون کنند، تا رب العالمین کید ایشان باطل کرد و مسلمانان را روز احزاب نصرت داد و جهودان مقهور گشتند و مغلوب.
و قیل همّت قریش یوم الحدیبیة بان یدخلوا محمدا مکة للحج ثمّ یخرجوه قبل ان یتم الحج استخفافا به.
وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ بالقتال، أَوَّلَ مَرَّةٍ حین قاتلوا خلفاءکم. خزاعه میگوید: چون ایشان خلاف کردند رخصت یافتید بقتال که خداى پیش از این گفته بود: لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ. میگوید: اکنون که ایشان قتال کردند رخصت یافتید قتال کنید و ازیشان مترسید. أَ تَخْشَوْنَهُمْ فلا تقاتلونهم، از ایشان مىبترسید که با ایشان قتال نمیکنید، فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ و خداى سزاتر که از عذاب و عقوبت وى بترسید، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ مصدّقین بعذابه و ثوابه.
قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ اى یقتلهم بسیوفکم و رماحکم، وَ یُخْزِهِمْ و یذلّهم بالفقر و الاسر، یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ اى ان تقاتلوهم فالظّفر لکم، و عدهاى است که خداى تعالى مؤمنانرا داد بنصرت.
وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ یعنى بنى خزاعه، ایشان را شفا دهد از آنچه در دل دارند از بنى بکر، وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ حزنها و کربها بما فعل بهم. این دلیل است بر تثبیت نبوت مصطفى و صدق رسالت وى، چنان که بگفت و خبر داد چنان آمد و خلاف آن نبود.
وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ یَشاءُ من المشرکین، کابى سفیان و عکرمة بن ابى جهل و سهیل بن عمر و هداهم للاسلام. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
أَمْ حَسِبْتُمْ یعنى أ حسبتم أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الف صلت است، یعنى و لم یعلم اللَّه. گفتهاند که این خطاب با مؤمنان است، قومى که فرمان، بقتال ایشان را، دشخوار آمد و کراهیّت داشتند. رب العالمین گفت: ا حسبتم ان تترکوا على الایمان فلا تؤمروا بالجهاد؟! ابن عباس گفت: خطاب با منافقان است. اى أ حسبتم ان تترکوا ایّها المنافقون على ما انتم علیه من التّلبیس و کتمان النّفاق؟ مىپندارید که شما را با تلبیس و کتمان نفاق فرو گذارند بلا مجاهدة و لا برائة من المشرکین؟! اینست خلاصه سخن.
وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ این علم بمعنى رؤیت است، اى و لم یر منکم مجاهدة و نیّة صادقة، وَ لَمْ یَتَّخِذُوا یعنى و لم یر الذین لم یتّخذوا بینهم و بین الکافرین دخیلة مودّة. معنى آیت آنست که شما را چنین فرونگذارند، نه مؤمنانرا بر ایمان مجرّد و نه منافقان را بر کتمان نفاق تا قتال بر شما فریضه کنند، و خداى بیند از شما که منافق کیست و موافق کیست، و ببیند که با خداى و رسول و مؤمنان دوستى، که دارد و با منافقان که دارد، و خداى در ازل بعلم قدیم خود دانا بود، دانست که موافق کیست و منافق کیست، خواست که ایشان عمل کنند بر وفق علم وى تا ایشان را بآن عمل جزا دهد، اگر خیر کنند ایشان را ثواب دهد و اگر شر کنند ایشان را عقوبت دهد، چنان که لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. این در شأن بنى عبد الدّار آمده است که ایشان ولاة و سدنه کعبه بودند، طمع میداشتند که ایشان را از بهر سدانت دارند تا بر شرک خویش مىباشند و از ایشان آزرم دارند. رب العالمین گفت: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ اى ما یحلّ و ما ینبغى لهم، أَنْ یَعْمُرُوا یعنى ان یاهلوا، مَساجِدَ اللَّهِ.
و گفتهاند در شأن عباس بن عبد المطلب آمد که روز بدر مسلمانان او را تعییر کردند و على الخصوص على بن ابى طالب درین باب تغلیظ کرد بر آن کفر که داشت و شرک که بر زید و قطیعت رحم که کرد، عباس گفت: ما لکم تذکرون مساوینا و لا تذکرون محاسننا؟ فقال له على: الکم محاسن؟ فقال: نعم، انّا لنعمر المسجد الحرام و نحجب الکعبة و نسقى الحاجّ و نفکّ العانى، فانزل اللَّه ردّا على العبّاس: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. مکى و بصرى مسجد اللَّه خوانند و بآن کعبه خواهند در آیت دیگر إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ، عامه قرّاء سبعه مساجد اللَّه بجمع خوانند. مردى به عکرمه گفت: أ تقول أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ و انما هو مسجد واحد؟ فقال عکرمة: انّ الصفا و المروة من مساجد اللَّه. و عمارة المسجد دخوله و القعود فیه، و قیل عمارته رفع بنائه و اصلاح ما استرمّ منه، و قیل عمارته التّعبد فیه و الصلاة و الطواف.
شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ شاهدین نصب على الحال، اى ما کانت لهم عمارة المسجد الحرام فى حال اقرارهم بالکفر. و این آن بود که در طواف میگفتند: لا شریک لک الّا شریک هو لک فملکه و ما ملک، و قیل: اذ کذّبوا محمدا فقد شهدوا على انفسهم بالکفر.
أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ اى کفرهم اذهب اعمالهم وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ دائمون.
إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ بزیارتها و القعود فیها، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اى البعث و النّشور، وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ، وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ اى و لم یعبد الّا اللَّه، قیل: وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ یعنى فى عبادة اللَّه و الایمان، و اقام الصلاة و ایتاء الزّکاة فلا یترک ذلک لخشیة احد، و لکن یخشى اللَّه، فیقیم ذلک کلّه، و المعنى الایة: انّ من کان بهذه الصفة فهو من اهل عمارة المسجد.
فَعَسى أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ عسى من اللَّه واجب، و قیل عسى راجع الى المؤمنین، اى هم بهذا العمل على رجاء الجنّة.
روى ابو سعید الخدرى قال: قال رسول اللَّه ص: اذا رأیتم الرجل یعتاد المسجد، و روى یتعاهد المسجد فاشهدوا علیه بالایمان، قال اللَّه: إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ. و عن ابى هریره قال: قال رسول اللَّه ص: من غدا الى المسجد و راح اعد اللَّه له نزلا من الجنة کلما غدا او راح.
و عن جابر عن النبى ص قال: المساجد سوق من اسواق الآخرة فمن دخلها کان من ضیف اللَّه فجزاؤه المغفرة و تحیته الکرامة، علیکم بالارتاع.
قالوا یا رسول اللَّه و ما الارتاع؟ قال: الدعاء و الرغبة الى اللَّه، و عن عثمان بن عفان، قال: سمعت رسول اللَّه ص یقول: «من بنى للَّه مسجدا بنى اللَّه له مثله فى الجنّة».
أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ. این خطاب با بنى هاشم بن عبد المطلب است، و عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ با بنى عبد الدار است، سقایة بنى هاشم داشتند و عمارة بنى عبد الدار. میگوید: آب دادن حاج از زمزم. و قیل: کانوا یسقون الحاج الشّراب و العسل و السّویق و الماء، شراب دادن حاج و سدانة کعبه مىبرابر کنید با ایمان آن کس که ایمان آورد، یعنى کایمان من آمن باللّه؟ کقوله: وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ اى و لکنّ البرّ برّ من آمن باللّه.
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ میگوید برابر مکنید، که ایشان نزدیک خدا هر دو یکسان نهاند. روى عن النعمان بن بشیر: ان رجلا قال: ما ابالى ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اعمر المسجد الحرام، و قال الآخر: ما ابالى ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اسقى الحاج. و قال الآخر: الجهاد فى سبیل اللَّه افضل ممّا قلتم، فرجز بهم عمر، فقال: لا ترفعوا اصواتکم عند منبر رسول اللَّه و ذلک یوم الجمعة. قال فصلّینا الجمعة و دخلنا فیه فنزلت: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ... الایة. و در شواذّ خواندهاند: ا جعلتم سقاة الحاج و عمرة المسجد الحرام، یقال: ساق و سقاة مثل قاض و قضات، و عامر و عمرة مثل کافر و کفرة. میگوید: آب دهان حاج و خدمتکاران کعبه مىبرابر کنید با ایشان که ایمان آوردند بخدا و روز رستاخیز و جهاد کردند؟
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ لا یرشدهم، الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا... الآیة. مشرکان قریش جهودان را گفتند: نحن سقاة و عمّار المسجد الحرام، ا فنحن افضل ام محمد و اصحابه؟ فقالت لهم الیهود عناداً للنّبى ص و للمسلمین: انتم افضل. فانزل اللَّه تعالى: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ من الّذین افتخروا بعمارة البیت و سقى الحاج.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ الظافرون بالامانىّ.
یُبَشِّرُهُمْ عامّه قرّاء بتشدید خوانند مگر حمزه که وى تنها بتخفیف خواند. یقال: بشّرته فأبشر و استبشر و بشّرته فتبشّر و البشارة بفتح الباء مصدر و بکسر الباء اسم یستعمل فى الخبر و استعماله فى الشّر مجاز، و قیل یستعمل فیها حقیقة.
و بدان که در قرآن سه قوم را بشارت دادند بعذاب و عقوبت، و ده قوم را بشارت دادهاند بثواب و رحمت. امّا ایشان را که بشارت دادهاند بعذاب: یکى مشرکانند چنان که گفت: بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ دیگر منافقاناند: بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً سدیگر قوم مانعان زکاةاند: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. امّا آن ده نفر که بشارت ایشان بکرامت و مثوبت است: مؤمناناند چنان که خداى گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ دوم محسناناند: وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ سوم منیباناند: وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى چهارم مخبتاناند: وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ اى المتواضعین پنجم اولیاء و دوستاناند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، قولههُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ
ششم مستقیماناند در راه حقّ: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ هفتم مستمعان کلام حقّاند: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ هشتم متّقیاناند: لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ نهم صابراناند: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ دهم مجاهداناند در سبیل خدا: یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ درین جهان ایشان را خبر میدهد که در آن جهان چه ساخته از بهر ایشان، رحمت و رضوان و نعیم و جنان و کرامت جاودان. خالِدِینَ فِیها أَبَداً دائما سرمدا، الابد، الدّهر المستقبل من غیر آخر قطّ الماضى و جمع الابد آباد و ابید. یقال: لا افعل ابدا الأبید و ابدا الاباد و ابد الابدین. إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ لا ینقطع.
وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ عابوا دینکم الاسلام. قال الزجاج: الطّعن فى الدین نسبة النّبی ص الى الکذب و انّ القرآن غیر کلام اللَّه و تقبیح احکام المسلمین و هذا یوجب قتل الذّمى.
فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ. میگوید اگر عهدى که میان شما است و میان ایشان نقض میکنند و در دین اسلام طعن میکنند و نمىپسندند و رسول خداى را دروغ زن میدارند، پس شما کشتن کنید با رؤساء و مهتران و سروران ایشان که اصل فساد و بیخ شر ایشانند: ابو سفیان بن الحرب و امیة بن خلف و بو جهل هشام و عتبة بن ربیعه و سیل بن عمرو و الحرث بن هشام و عکرمة بن ابى جهل. إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ. بفتح الف قرائت عامّه است على معنى جمع الیمین و تاویلها العهد، کقوله: اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً. میگوید ایشان را عهد و سوگند نیست. معنى آنست که: لا وفاء لهم بالایمان. ایشان را در عهد و سوگند وفا نیست. و قیل لا ایمان لهم صادقة. بکسر الف شامى خواند: لا ایمان لهم، اى لا اسلام لهم.
لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ لکى ینتهوا عن الکفر و الطّعن و یدخلوا فى الاسلام. پس مؤمنانرا بر قتال تحریض کرد، گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ نقضوا العهود و حنثوا فى ایمانهم! این نقض عهد آن بود که بنى بکر خزاعة را یارى دادند و این بنو بکر قومى بودند که در عهد و امان قریش بودند، و بنو خزاعة در عهد و امان رسول خدا بودند، و پیش از مبعث رسول میان ایشان پیوسته عداوت بودى که بنو خزاعة یکى را از بنو بکر کشته بودند و بآن سبب بنو بکر عداوت و کینه در دل داشتند، چون صلح افتاد روز حدیبیه میان رسول خدا و میان ایشان، همه از یکدیگر ایمن شدند. رسول خدا به مدینه باز شد و مکّیان به مکه باز شدند و سلاح بنهادند.
روزگارى بر آمد، و این بنو بکر از ابو سفیان و عکرمه و صفوان یارى خواستند تا با خزاعه جنگ کنند، ایشان یارى دادند و از خزاعه قومى کشته شدند. پس رب العالمین مصطفى را خبر داد که ایشان نقض عهد کردند و با خزاعه که در عهد و امان شما بودند قتال کردند، شما نیز با ایشان قتال کنید، اینست که خداى گفت: أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ اى بقتل محمد حین خلوا و ایتمروا به فى دار الندوة على ما سبق ذکره فى قوله: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، و گفتهاند: وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ جهودان قریظهاند که با رسول خدا عهد داشتند و روز احزاب نقض عهد کردند و بو سفیان و مشرکان مکه را یارى دادند، و همّت کردند که رسول خدا را از مدینه بیرون کنند، تا رب العالمین کید ایشان باطل کرد و مسلمانان را روز احزاب نصرت داد و جهودان مقهور گشتند و مغلوب.
و قیل همّت قریش یوم الحدیبیة بان یدخلوا محمدا مکة للحج ثمّ یخرجوه قبل ان یتم الحج استخفافا به.
وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ بالقتال، أَوَّلَ مَرَّةٍ حین قاتلوا خلفاءکم. خزاعه میگوید: چون ایشان خلاف کردند رخصت یافتید بقتال که خداى پیش از این گفته بود: لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ. میگوید: اکنون که ایشان قتال کردند رخصت یافتید قتال کنید و ازیشان مترسید. أَ تَخْشَوْنَهُمْ فلا تقاتلونهم، از ایشان مىبترسید که با ایشان قتال نمیکنید، فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ و خداى سزاتر که از عذاب و عقوبت وى بترسید، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ مصدّقین بعذابه و ثوابه.
قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ اى یقتلهم بسیوفکم و رماحکم، وَ یُخْزِهِمْ و یذلّهم بالفقر و الاسر، یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ اى ان تقاتلوهم فالظّفر لکم، و عدهاى است که خداى تعالى مؤمنانرا داد بنصرت.
وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ یعنى بنى خزاعه، ایشان را شفا دهد از آنچه در دل دارند از بنى بکر، وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ حزنها و کربها بما فعل بهم. این دلیل است بر تثبیت نبوت مصطفى و صدق رسالت وى، چنان که بگفت و خبر داد چنان آمد و خلاف آن نبود.
وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ یَشاءُ من المشرکین، کابى سفیان و عکرمة بن ابى جهل و سهیل بن عمر و هداهم للاسلام. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
أَمْ حَسِبْتُمْ یعنى أ حسبتم أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الف صلت است، یعنى و لم یعلم اللَّه. گفتهاند که این خطاب با مؤمنان است، قومى که فرمان، بقتال ایشان را، دشخوار آمد و کراهیّت داشتند. رب العالمین گفت: ا حسبتم ان تترکوا على الایمان فلا تؤمروا بالجهاد؟! ابن عباس گفت: خطاب با منافقان است. اى أ حسبتم ان تترکوا ایّها المنافقون على ما انتم علیه من التّلبیس و کتمان النّفاق؟ مىپندارید که شما را با تلبیس و کتمان نفاق فرو گذارند بلا مجاهدة و لا برائة من المشرکین؟! اینست خلاصه سخن.
وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ این علم بمعنى رؤیت است، اى و لم یر منکم مجاهدة و نیّة صادقة، وَ لَمْ یَتَّخِذُوا یعنى و لم یر الذین لم یتّخذوا بینهم و بین الکافرین دخیلة مودّة. معنى آیت آنست که شما را چنین فرونگذارند، نه مؤمنانرا بر ایمان مجرّد و نه منافقان را بر کتمان نفاق تا قتال بر شما فریضه کنند، و خداى بیند از شما که منافق کیست و موافق کیست، و ببیند که با خداى و رسول و مؤمنان دوستى، که دارد و با منافقان که دارد، و خداى در ازل بعلم قدیم خود دانا بود، دانست که موافق کیست و منافق کیست، خواست که ایشان عمل کنند بر وفق علم وى تا ایشان را بآن عمل جزا دهد، اگر خیر کنند ایشان را ثواب دهد و اگر شر کنند ایشان را عقوبت دهد، چنان که لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. این در شأن بنى عبد الدّار آمده است که ایشان ولاة و سدنه کعبه بودند، طمع میداشتند که ایشان را از بهر سدانت دارند تا بر شرک خویش مىباشند و از ایشان آزرم دارند. رب العالمین گفت: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ اى ما یحلّ و ما ینبغى لهم، أَنْ یَعْمُرُوا یعنى ان یاهلوا، مَساجِدَ اللَّهِ.
و گفتهاند در شأن عباس بن عبد المطلب آمد که روز بدر مسلمانان او را تعییر کردند و على الخصوص على بن ابى طالب درین باب تغلیظ کرد بر آن کفر که داشت و شرک که بر زید و قطیعت رحم که کرد، عباس گفت: ما لکم تذکرون مساوینا و لا تذکرون محاسننا؟ فقال له على: الکم محاسن؟ فقال: نعم، انّا لنعمر المسجد الحرام و نحجب الکعبة و نسقى الحاجّ و نفکّ العانى، فانزل اللَّه ردّا على العبّاس: ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ. مکى و بصرى مسجد اللَّه خوانند و بآن کعبه خواهند در آیت دیگر إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ، عامه قرّاء سبعه مساجد اللَّه بجمع خوانند. مردى به عکرمه گفت: أ تقول أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ و انما هو مسجد واحد؟ فقال عکرمة: انّ الصفا و المروة من مساجد اللَّه. و عمارة المسجد دخوله و القعود فیه، و قیل عمارته رفع بنائه و اصلاح ما استرمّ منه، و قیل عمارته التّعبد فیه و الصلاة و الطواف.
شاهِدِینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ شاهدین نصب على الحال، اى ما کانت لهم عمارة المسجد الحرام فى حال اقرارهم بالکفر. و این آن بود که در طواف میگفتند: لا شریک لک الّا شریک هو لک فملکه و ما ملک، و قیل: اذ کذّبوا محمدا فقد شهدوا على انفسهم بالکفر.
أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ اى کفرهم اذهب اعمالهم وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ دائمون.
إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ بزیارتها و القعود فیها، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اى البعث و النّشور، وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ، وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ اى و لم یعبد الّا اللَّه، قیل: وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ یعنى فى عبادة اللَّه و الایمان، و اقام الصلاة و ایتاء الزّکاة فلا یترک ذلک لخشیة احد، و لکن یخشى اللَّه، فیقیم ذلک کلّه، و المعنى الایة: انّ من کان بهذه الصفة فهو من اهل عمارة المسجد.
فَعَسى أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ عسى من اللَّه واجب، و قیل عسى راجع الى المؤمنین، اى هم بهذا العمل على رجاء الجنّة.
روى ابو سعید الخدرى قال: قال رسول اللَّه ص: اذا رأیتم الرجل یعتاد المسجد، و روى یتعاهد المسجد فاشهدوا علیه بالایمان، قال اللَّه: إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ. و عن ابى هریره قال: قال رسول اللَّه ص: من غدا الى المسجد و راح اعد اللَّه له نزلا من الجنة کلما غدا او راح.
و عن جابر عن النبى ص قال: المساجد سوق من اسواق الآخرة فمن دخلها کان من ضیف اللَّه فجزاؤه المغفرة و تحیته الکرامة، علیکم بالارتاع.
قالوا یا رسول اللَّه و ما الارتاع؟ قال: الدعاء و الرغبة الى اللَّه، و عن عثمان بن عفان، قال: سمعت رسول اللَّه ص یقول: «من بنى للَّه مسجدا بنى اللَّه له مثله فى الجنّة».
أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ. این خطاب با بنى هاشم بن عبد المطلب است، و عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ با بنى عبد الدار است، سقایة بنى هاشم داشتند و عمارة بنى عبد الدار. میگوید: آب دادن حاج از زمزم. و قیل: کانوا یسقون الحاج الشّراب و العسل و السّویق و الماء، شراب دادن حاج و سدانة کعبه مىبرابر کنید با ایمان آن کس که ایمان آورد، یعنى کایمان من آمن باللّه؟ کقوله: وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ اى و لکنّ البرّ برّ من آمن باللّه.
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ میگوید برابر مکنید، که ایشان نزدیک خدا هر دو یکسان نهاند. روى عن النعمان بن بشیر: ان رجلا قال: ما ابالى ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اعمر المسجد الحرام، و قال الآخر: ما ابالى ان لا اعمل عملا بعد الاسلام الّا ان اسقى الحاج. و قال الآخر: الجهاد فى سبیل اللَّه افضل ممّا قلتم، فرجز بهم عمر، فقال: لا ترفعوا اصواتکم عند منبر رسول اللَّه و ذلک یوم الجمعة. قال فصلّینا الجمعة و دخلنا فیه فنزلت: أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ... الایة. و در شواذّ خواندهاند: ا جعلتم سقاة الحاج و عمرة المسجد الحرام، یقال: ساق و سقاة مثل قاض و قضات، و عامر و عمرة مثل کافر و کفرة. میگوید: آب دهان حاج و خدمتکاران کعبه مىبرابر کنید با ایشان که ایمان آوردند بخدا و روز رستاخیز و جهاد کردند؟
لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ لا یرشدهم، الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا... الآیة. مشرکان قریش جهودان را گفتند: نحن سقاة و عمّار المسجد الحرام، ا فنحن افضل ام محمد و اصحابه؟ فقالت لهم الیهود عناداً للنّبى ص و للمسلمین: انتم افضل. فانزل اللَّه تعالى: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ من الّذین افتخروا بعمارة البیت و سقى الحاج.
وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ الظافرون بالامانىّ.
یُبَشِّرُهُمْ عامّه قرّاء بتشدید خوانند مگر حمزه که وى تنها بتخفیف خواند. یقال: بشّرته فأبشر و استبشر و بشّرته فتبشّر و البشارة بفتح الباء مصدر و بکسر الباء اسم یستعمل فى الخبر و استعماله فى الشّر مجاز، و قیل یستعمل فیها حقیقة.
و بدان که در قرآن سه قوم را بشارت دادند بعذاب و عقوبت، و ده قوم را بشارت دادهاند بثواب و رحمت. امّا ایشان را که بشارت دادهاند بعذاب: یکى مشرکانند چنان که گفت: بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ دیگر منافقاناند: بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً سدیگر قوم مانعان زکاةاند: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ. امّا آن ده نفر که بشارت ایشان بکرامت و مثوبت است: مؤمناناند چنان که خداى گفت: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ دوم محسناناند: وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ سوم منیباناند: وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى چهارم مخبتاناند: وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ اى المتواضعین پنجم اولیاء و دوستاناند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ، قولههُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ
ششم مستقیماناند در راه حقّ: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ هفتم مستمعان کلام حقّاند: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ هشتم متّقیاناند: لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ نهم صابراناند: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ دهم مجاهداناند در سبیل خدا: یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ درین جهان ایشان را خبر میدهد که در آن جهان چه ساخته از بهر ایشان، رحمت و رضوان و نعیم و جنان و کرامت جاودان. خالِدِینَ فِیها أَبَداً دائما سرمدا، الابد، الدّهر المستقبل من غیر آخر قطّ الماضى و جمع الابد آباد و ابید. یقال: لا افعل ابدا الأبید و ابدا الاباد و ابد الابدین. إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ لا ینقطع.
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۷۶ - منکرات مساجد
آن بود که کسی نماز کند و رکوع و سجود تمام به جای نیاورد یا قرآن خواند و لحن و خطا کند. یا موذنان که قومی بانگ نماز به هم کنند و به الحان بسیار همی کنند که آن منهی است و در وقت حی علی الفلاح جمله تن از قبله بگردانند. و دیگر آن که خطیب جامه سیاه ابریشمین پوشد و شمشیر به زر دارد که این حرام است. و دیگر نشاید که در مسجدها هنگامه گیرند و قصه گویند و شعر خوانند یا تعویذ فروشند یا چیزی دیگر. و دیگر آمدن دیوانگان و مستان در مسجد چون آواز بردارند و اهل مسجد را از ایشان رنج رسد، اما کودکی که خاموش بود و دیوانه ای که از او رنج نبود و مسجد آلوده نکند، روا بود که در شود، اما اگر کودک به نادر در مسجد بازی کند منع واجب نیاید که زنگیان در مسجد مدینه به حربت و درق بازی می کردند. و عایشه رضی الله عنها نظاره می کرد. ولیکن اگر بازی گاه گیرند منع باید کرد. و اگر کسی درزی کند یا چیزی نویسد که مردم را از آن رنجی نباشد روا بود. ولیکن اگر به دکان گیرد و همیشه از آن رنجی نباشد، روا بود، ولیکن اگر به دکان گیرد همیشه مکروه بود. اما کاری که به سبب آن غلبه در مسجد پدید آید: چون حکم کردن بر دوام و قباله نبشتن، نشاید مگر گاه گاه که حکمی فرارسد که رسول (ص) گاه گاه کرده است.
اما آن که گازران جامه در مسجد خشک کنند و رنگرزان جامه رنگ کنند یا خشک کنند، این همه منکر باشد. بلکه کسانی که در مسجد مجلس گویند و قصه گویند که در آن زیاده و نقصان بود و از کتب حدیث که معتمد است بیرون بود، ایشان را نیز بیرون باید کرد که سلف چنین کرده اند. اما کسانی که خویشتن را بیارایند و شهوت بر ایشان غالب بود و سخنها به سجع و سرودها می گویند و زنان جوان در مجلس حاضر باشند، این از کبایر بود و بیرون مسجد هم نشاید. بلکه واعظ کسی باید که ظاهر صلاح بود. وزی و هیات اهل دین و وقار دارد و به هر صفت که بود روا نیست که زنان جوان و مردان در مسجد بنشیند و میان ایشان حایلی نباشد، چنان که عایشه رضی الله عنها در روزگار خود زنان را از مسجد منع کرد و در روزگار رسول (ص) ممنوع نبودند. گفت، «اگر رسول بدیدی که امروز حال چیست منع کردی» و از جمله منکرات آن است که در مسجد دیوان دارند و قسمت کنند و معامله روستایی راست دارند یا تماشاگاه سازند و به غیبت و بیهوده گفتن مشغول شوند. این همه از منکرات است و بر خلاف حرمت مسجد است.
اما آن که گازران جامه در مسجد خشک کنند و رنگرزان جامه رنگ کنند یا خشک کنند، این همه منکر باشد. بلکه کسانی که در مسجد مجلس گویند و قصه گویند که در آن زیاده و نقصان بود و از کتب حدیث که معتمد است بیرون بود، ایشان را نیز بیرون باید کرد که سلف چنین کرده اند. اما کسانی که خویشتن را بیارایند و شهوت بر ایشان غالب بود و سخنها به سجع و سرودها می گویند و زنان جوان در مجلس حاضر باشند، این از کبایر بود و بیرون مسجد هم نشاید. بلکه واعظ کسی باید که ظاهر صلاح بود. وزی و هیات اهل دین و وقار دارد و به هر صفت که بود روا نیست که زنان جوان و مردان در مسجد بنشیند و میان ایشان حایلی نباشد، چنان که عایشه رضی الله عنها در روزگار خود زنان را از مسجد منع کرد و در روزگار رسول (ص) ممنوع نبودند. گفت، «اگر رسول بدیدی که امروز حال چیست منع کردی» و از جمله منکرات آن است که در مسجد دیوان دارند و قسمت کنند و معامله روستایی راست دارند یا تماشاگاه سازند و به غیبت و بیهوده گفتن مشغول شوند. این همه از منکرات است و بر خلاف حرمت مسجد است.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
نماز و دعا در وسط مسجد کوفه
دو رکعت نماز در وسط مسجد بجا می آوری در رکعت اول «حمد» و «توحید» و در رکعت دوم «حمد» و «کافرون» می خوانی پس از سلام و «تسبیح حضرت زهرا» بگو:
اللّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْک السَّلامُ، وَ إِلَیک یعُودُ السَّلامُ، وَدارُک دارُ السَّلامِ، حَینا رَبَّنا مِنْک بِالسَّلامِ. اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغاءَ رَحْمَتِک وَرِضْوانِک وَمَغْفِرَتِک وَتَعْظِیماً لِمَسْجِدِک. اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْفَعْها فِی عِلِّیینَ وَتَقَبَّلْها مِنِّی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مؤلف گوید: این مقام را که «دکة المعراج» گفته اند و ظاهراً به ملاحظه آن است که در شب معراج رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از خدا اذن طلبید و در این محلّ فرود آمد و دو رکعت نماز خواند، البته در اول فصل به «روایت آن» اشاره شد.
اللّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْک السَّلامُ، وَ إِلَیک یعُودُ السَّلامُ، وَدارُک دارُ السَّلامِ، حَینا رَبَّنا مِنْک بِالسَّلامِ. اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغاءَ رَحْمَتِک وَرِضْوانِک وَمَغْفِرَتِک وَتَعْظِیماً لِمَسْجِدِک. اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْفَعْها فِی عِلِّیینَ وَتَقَبَّلْها مِنِّی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
مؤلف گوید: این مقام را که «دکة المعراج» گفته اند و ظاهراً به ملاحظه آن است که در شب معراج رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از خدا اذن طلبید و در این محلّ فرود آمد و دو رکعت نماز خواند، البته در اول فصل به «روایت آن» اشاره شد.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
ذکر نمازى براى حاجت در مسجد کوفه
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: کسی که در مسجد کوفه دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت سوره های «حمد» و «الفلق» و «النّاس» و «توحید» و «کافرون» و «نصر» و «قَدر» و «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلی» را خوانده و سلام دهد و «تسبیح حضرت زهرا» بگوید، از خدا هر حاجتی را بخواهد، خدا حاجتش را برآورده و دعایش را مستجاب خواهد کرد.
نویسنده گوید: ترتیب در سوره های در این دو رکعت، مطابق روایت سید ابن طاووس در کتاب «مصباح» است و در روایت شیخ طوسی در کتاب «امالی» سوره «قدر» بعد از «سَبِّحِ اسْمَ» است و شاید ترتیب در آن ها لازم نباشد، عمده این است که پس از سوره «حمد» این هفت سوره خوانده شود، وَاللهُ العالِمُ.
نویسنده گوید: ترتیب در سوره های در این دو رکعت، مطابق روایت سید ابن طاووس در کتاب «مصباح» است و در روایت شیخ طوسی در کتاب «امالی» سوره «قدر» بعد از «سَبِّحِ اسْمَ» است و شاید ترتیب در آن ها لازم نباشد، عمده این است که پس از سوره «حمد» این هفت سوره خوانده شود، وَاللهُ العالِمُ.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد سهله
فضیلت و اعمال مسجد سهله
آگاه باش پس از مسجد کبیر کوفه، مسجدی به برتری و ممتازی مسجد سهله در آن منطقه نیست؛ آن محل مبارک، خانه حضرت ادریس و حضرت ابراهیم و محل ورود حضرت خضر و مسکن آن حضرت است.
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده به ابو بصیر فرمود: ای ابو محمّد، گویا می بینم حضرت صاحب الأمر با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود آید و خانه آن حضرت باشد و حق تعالی هیچ پیامبری نفرستاده، مگر آن که در آن مسجد نماز خوانده و هرکه در آن مسجد اقامت نماید، چنان است که در خیمه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اقامت کرده و هیچ مرد و زن مؤمنی نیست مگر آن که دلش به سوی آن مسجد مشتاق است و در آن مسجد سنگی است که در آن صورت هر پیامبری هست و هیچ کس در آن مسجد با نیت صادقه نماز و دعا نمی کند، مگر آن که با حاجت برآمده بر می گردد و هیچ کس در آن مسجد امان نمی طلبد، مگر آن که از هرچه می ترسد امان می یابد.
گفتم: این است فضیلتی که برای این مسجد است؟ حضرت فرمود: زیادتر بگویم؟ عرض کردم: آری؛ فرمود: این مسجد از جمله بقعه هایی است که خدا دوست دارد او را در آن ها بخوانند و هیچ شب و روزی نیست مگر آن که فرشتگان به زیارت آن می آیند و خدا را در آن مسجد عبادت می کنند. سپس فرمود: اگر من به شما نزدیک بودم همه نمازهایم را در آن مسجد می خواندم.
آنگاه فرمود: ای ابا محمّد آنچه از مزیت و برتری این مسجد وصف نکردم، بیش از آن است که گفتم؛ عرضه داشتم: فدایت شوم، حضرت قائم همیشه در آن مسجد خواهد بود؟ فرمود: آری... تا پایان روایت.
دو رکعت نماز بین شام و خفتن مستحب است. از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: هر غمناکی چنین کند و دعا نماید، حق تعالی غمش را برطرف کند و از بعض کتب مزاریه نقل شده: که چون خواستی وارد مسجد شوی، نزد درگاه بایست و بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَمِنَ اللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَمَا شاءَ اللّهُ، وَخَیرُ الْأَسْماءِ لِلّهِ، تَوَکلْتُ عَلَی اللّهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. اللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ عُمّارِ مَساجِدِک وَبُیوتِک. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأُقَدِّمُهُمْ بَینَ یدَی حَوائِجِی فَاجْعَلْنِی اللّهُمَّ بِهِمْ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ.
اللّهُمَّ اجْعَلْ صَلاتِی بِهِمْ مَقْبُولَهً، وَذَنْبِی بِهِمْ مَغْفُوراً، وَرِزْقِی بِهِمْ مَبْسُوطاً، وَدُعائِی بِهِمْ مُسْتَجاباً، وَحَوائِجِی بِهِمْ مَقْضِیةً، وَانْظُرْ إِلَی بِوَجْهِک الْکرِیمِ نَظْرَةً رَحِیمَةً أَسْتَوْجِبُ بِهَا الْکرامَةَ عِنْدَک، ثُمَّ لَاتَصْرِفْهُ عَنِّی أَبَداً، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَ بْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک وَدِینِ نَبِیک وَوَلِیک، وَلَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنِی، وَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّابُ. اللّهُمَّ إِلَیک تَوَجَّهْتُ، وَمَرْضاتَک طَلَبْتُ، وَثَوابَک ابْتَغَیتُ، وَبِک آمَنْتُ، وَعَلَیک تَوَکلْتُ. اللّهُمَّ فَأَقْبِلْ بِوَجْهِک إِلَی، وَأَقْبِلْ بِوَجْهِی إِلَیک.
سپس «آیت الکرسی» و سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخوان و خدا را «هفت مرتبه» تسبیح و «هفت مرتبه» حمد و «هفت مرتبه» لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ و «هفت مرتبه» تکبیر بگو یعنی هریک از «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، واللّهُ أَکْبَرُ» را «هفت مرتبه» بگو و آن گاه بخوان:
اللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی مَا هَدَیتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا فَضَّلْتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا شَرَّفْتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی کلِّ بَلاءٍ حَسَنٍ ابْتَلَیتَنِی. اللّهُمَّ تَقَبَّلْ صَلاتِی وَدُعائِی، وَطَهِّرْ قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَتُبْ عَلَی، إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
سید ابن طاووس فرموده: چون اراده کردی به مسجد سهله بروی، در شب چهارشنبه بین مغرب و عشا وارد آن مسجد شو که فضیلت آن از اوقات دیگر بیشتر است؛ همین که وارد مسجد شدی نماز مغرب و «نافله» آن را بخوان، آنگاه دو رکعت نماز تحیت مسجد قربة الی الله قرائت کن، چون فارغ شدی دست ها را به جانب آسمان بلند کن و بگو:
أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ مُبْدِئُ الْخَلْقِ وَمُعِیدُهُمْ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ خالِقُ الْخَلْقِ وَرَازِقُهُمْ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ الْقَابِضُ الْباسِطُ، وَأَنْتَ اللّهُ لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ وَباعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، أَنْتَ وارِثُ الْأَرْضِ وَمَنْ عَلَیها، أَسْأَلُک بِاسْمِک الْمَخْزُونِ الْمَکنُونِ الْحَی الْقَیومِ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ عالِمُ السِّرِّ وَأَخْفی، أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِی إِذا دُعِیتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَیتَ،
وَأَسْأَلُک بِحَقِّک عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَهُ عَلَی نَفْسِک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَقْضِی لِی حَاجَتِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ، یا سامِعَ الدُّعاءِ، یا سَیداهُ یا مَوْلاهُ یا غِیاثَاهُ، أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَنَا السَّاعَةَ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَبْصَارِ، یا سَمِیعَ الدُّعَاءِ.
سپس به سجده برو و خشوع کن و خدا را به جهت هرچه خواهی بخوان؛ پس از آن دو رکعت نماز در گوشه ای که طرف مغرب و شمال است بخوان که آن محل خانه حضرت ابراهیم است و از آنجا به جنگ «عمالقه» رفت، چون از نماز و «تسبیح حضرت زهرا» فارغ شدی بگو:
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذِهِ الْبُقْعَةِ الشَّرِیفَةِ، وَبِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَک فِیها، قَدْ عَلِمْتَ حَوَائِجِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاقْضِها، وَقَدْ أَحْصَیتَ ذُنُوبِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْها. اللّهُمَّ أَحْینِی مَا کانَتِ الْحَیاةُ خَیراً لِی، وَأَمِتْنِی إِذا کانَتِ الْوَفاةُ خَیراً لِی عَلَی مُوالاةِ أَوْلِیائِک وَمُعاداةِ أَعْدائِک، وَافْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس در گوشه ای دیگر که سمت مغرب و قبله است دو رکعت نماز بخوان و دست ها را بردار و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، وَطَلَبَ نائِلِک، وَرَجاءَ رِفْدِک وَجَوائِزِک فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْها مِنِّی بِأَحْسَنِ قَبُولٍ، وَبَلِّغْنِی بِرَحْمَتِک الْمَأْمُولَ، وَافْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس به سجده برو و دو طرف صورت خویش را به خاک بگذار، آنگاه به گوشه ای که بر طرف مشرق است برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و دست هایت را بگشا و بگو:
اللّهُمَّ إِنْ کانَتِ الذُّنُوبُ وَالْخَطایا قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک فَلَمْ تَرْفَعْ لِی إِلَیک صَوْتاً وَلَمْ تَسْتَجِبْ لِی دَعْوَةً فَإِنِّی أَسْأَلُک بِک یا اللّهُ فَإِنَّهُ لَیسَ مِثْلَک أَحَدٌ وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُقْبِلَ إِلَی بِوَجْهِک الْکرِیمِ، وَتُقْبِلَ بِوَجْهِی إِلَیک، وَلَا تُخَیبَْنِی حینَ أَدْعُوک، وَلَا تَحْرِمَْنِی حینَ أَرْجُوک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: از بعض کتاب های مربوط به زیارت های غیر معروفه نقل شده: که پس از آن به گوشهٔ دیگر که در جانب مشرق قرار گرفته برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا اللّهُ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَجْعَلَ خَیرَ عُمْرِی آخِرَهُ، وَخَیرَ أَعْمَالِی خَواتِیمَها، وَخَیرَ أَیامِی یوْمَ أَلْقاک فِیهِ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمَّ تَقَبَّلْ دُعائِی، وَاسْمَعْ نَجْوای، یا عَلِی یا عَظِیمُ، یا قادِرُ یا قاهِرُ، یا حَیاً لَایمُوتُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی بَینِی وَبَینَک، وَلَا تَفْضَحْنِی عَلَی رُؤُوسِ الْأَشْهادِ، وَاحْرُسْنِی بِعَینِک الَّتِی لَاتَنامُ، وَارْحَمْنِی بِقُدْرَتِک عَلَی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ یا رَبَّ الْعالَمِینَ.
پس از آن دو رکعت نماز در خانه ای که میان مسجد است بخوان و بگو:
یا مَنْ هُوَ أَ قْرَبُ إِلَی مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ، یا فَعَّالاً لِما یرِیدُ، یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَحُلْ بَینَنا وَبَینَ مَنْ یؤْذِینا بِحَوْلِک وَقُوَّتِک یا کافِی مِنْ کلِّ شَیءٍ وَلَا یکفِی مِنْهُ شَیءٌ اکفِنَا الْمُهِمَّ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس دو طرف صورت خود را بر خاک بگذار.
نویسنده گوید: این مکان شریف در این زمان معروف به «مقام امام زین العابدین»(علیه السلام) است.
و در کتاب «مزار قدیم» نقل کرده: پس از دو رکعت نماز در این مقام بخوان دعای: «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مَنْ لَاتَرَاهُ الْعُیُونُ..» را و این دعا در اعمال دکّه باب امیرمؤمنان در مسجد کوفه ذکر شد، به آنجا رجوع شود؛
و در نزدیک همین مکان بقعه ای است معروف به «مقام مهدی»، زیارت آن حضرت در آن محل شریف مناسب است و از بعض کتاب های مربوط به زیارت نقل شده: که شایسته است آن حضرت را در حال ایستاده، به زیارت «سَلامُ اللّهِ الْکامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ...»، زیارت کنی و این همان استغاثه ای است که ما در فصل هفتم از باب اوّل از کتاب «کلم طیب» نقل کردیم و تکرارش را مناسب نمی دانیم. سید ابن طاووس آن را بعد از دو رکعت نماز یکی از زیارات سرداب مقدّس برشمرده است.
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده به ابو بصیر فرمود: ای ابو محمّد، گویا می بینم حضرت صاحب الأمر با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود آید و خانه آن حضرت باشد و حق تعالی هیچ پیامبری نفرستاده، مگر آن که در آن مسجد نماز خوانده و هرکه در آن مسجد اقامت نماید، چنان است که در خیمه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اقامت کرده و هیچ مرد و زن مؤمنی نیست مگر آن که دلش به سوی آن مسجد مشتاق است و در آن مسجد سنگی است که در آن صورت هر پیامبری هست و هیچ کس در آن مسجد با نیت صادقه نماز و دعا نمی کند، مگر آن که با حاجت برآمده بر می گردد و هیچ کس در آن مسجد امان نمی طلبد، مگر آن که از هرچه می ترسد امان می یابد.
گفتم: این است فضیلتی که برای این مسجد است؟ حضرت فرمود: زیادتر بگویم؟ عرض کردم: آری؛ فرمود: این مسجد از جمله بقعه هایی است که خدا دوست دارد او را در آن ها بخوانند و هیچ شب و روزی نیست مگر آن که فرشتگان به زیارت آن می آیند و خدا را در آن مسجد عبادت می کنند. سپس فرمود: اگر من به شما نزدیک بودم همه نمازهایم را در آن مسجد می خواندم.
آنگاه فرمود: ای ابا محمّد آنچه از مزیت و برتری این مسجد وصف نکردم، بیش از آن است که گفتم؛ عرضه داشتم: فدایت شوم، حضرت قائم همیشه در آن مسجد خواهد بود؟ فرمود: آری... تا پایان روایت.
دو رکعت نماز بین شام و خفتن مستحب است. از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: هر غمناکی چنین کند و دعا نماید، حق تعالی غمش را برطرف کند و از بعض کتب مزاریه نقل شده: که چون خواستی وارد مسجد شوی، نزد درگاه بایست و بگو:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَمِنَ اللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَمَا شاءَ اللّهُ، وَخَیرُ الْأَسْماءِ لِلّهِ، تَوَکلْتُ عَلَی اللّهِ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. اللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ عُمّارِ مَساجِدِک وَبُیوتِک. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأُقَدِّمُهُمْ بَینَ یدَی حَوائِجِی فَاجْعَلْنِی اللّهُمَّ بِهِمْ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ.
اللّهُمَّ اجْعَلْ صَلاتِی بِهِمْ مَقْبُولَهً، وَذَنْبِی بِهِمْ مَغْفُوراً، وَرِزْقِی بِهِمْ مَبْسُوطاً، وَدُعائِی بِهِمْ مُسْتَجاباً، وَحَوائِجِی بِهِمْ مَقْضِیةً، وَانْظُرْ إِلَی بِوَجْهِک الْکرِیمِ نَظْرَةً رَحِیمَةً أَسْتَوْجِبُ بِهَا الْکرامَةَ عِنْدَک، ثُمَّ لَاتَصْرِفْهُ عَنِّی أَبَداً، بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَ بْصارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک وَدِینِ نَبِیک وَوَلِیک، وَلَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنِی، وَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّابُ. اللّهُمَّ إِلَیک تَوَجَّهْتُ، وَمَرْضاتَک طَلَبْتُ، وَثَوابَک ابْتَغَیتُ، وَبِک آمَنْتُ، وَعَلَیک تَوَکلْتُ. اللّهُمَّ فَأَقْبِلْ بِوَجْهِک إِلَی، وَأَقْبِلْ بِوَجْهِی إِلَیک.
سپس «آیت الکرسی» و سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخوان و خدا را «هفت مرتبه» تسبیح و «هفت مرتبه» حمد و «هفت مرتبه» لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ و «هفت مرتبه» تکبیر بگو یعنی هریک از «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، واللّهُ أَکْبَرُ» را «هفت مرتبه» بگو و آن گاه بخوان:
اللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی مَا هَدَیتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا فَضَّلْتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا شَرَّفْتَنِی، وَلَک الْحَمْدُ عَلَی کلِّ بَلاءٍ حَسَنٍ ابْتَلَیتَنِی. اللّهُمَّ تَقَبَّلْ صَلاتِی وَدُعائِی، وَطَهِّرْ قَلْبِی، وَاشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَتُبْ عَلَی، إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
سید ابن طاووس فرموده: چون اراده کردی به مسجد سهله بروی، در شب چهارشنبه بین مغرب و عشا وارد آن مسجد شو که فضیلت آن از اوقات دیگر بیشتر است؛ همین که وارد مسجد شدی نماز مغرب و «نافله» آن را بخوان، آنگاه دو رکعت نماز تحیت مسجد قربة الی الله قرائت کن، چون فارغ شدی دست ها را به جانب آسمان بلند کن و بگو:
أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ مُبْدِئُ الْخَلْقِ وَمُعِیدُهُمْ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ خالِقُ الْخَلْقِ وَرَازِقُهُمْ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ الْقَابِضُ الْباسِطُ، وَأَنْتَ اللّهُ لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ وَباعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، أَنْتَ وارِثُ الْأَرْضِ وَمَنْ عَلَیها، أَسْأَلُک بِاسْمِک الْمَخْزُونِ الْمَکنُونِ الْحَی الْقَیومِ، وَأَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ عالِمُ السِّرِّ وَأَخْفی، أَسْأَلُک بِاسْمِک الَّذِی إِذا دُعِیتَ بِهِ أَجَبْتَ، وَ إِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَیتَ،
وَأَسْأَلُک بِحَقِّک عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَهُ عَلَی نَفْسِک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَقْضِی لِی حَاجَتِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ، یا سامِعَ الدُّعاءِ، یا سَیداهُ یا مَوْلاهُ یا غِیاثَاهُ، أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَنَا السَّاعَةَ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأَبْصَارِ، یا سَمِیعَ الدُّعَاءِ.
سپس به سجده برو و خشوع کن و خدا را به جهت هرچه خواهی بخوان؛ پس از آن دو رکعت نماز در گوشه ای که طرف مغرب و شمال است بخوان که آن محل خانه حضرت ابراهیم است و از آنجا به جنگ «عمالقه» رفت، چون از نماز و «تسبیح حضرت زهرا» فارغ شدی بگو:
اللّهُمَّ بِحَقِّ هذِهِ الْبُقْعَةِ الشَّرِیفَةِ، وَبِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَک فِیها، قَدْ عَلِمْتَ حَوَائِجِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاقْضِها، وَقَدْ أَحْصَیتَ ذُنُوبِی فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْها. اللّهُمَّ أَحْینِی مَا کانَتِ الْحَیاةُ خَیراً لِی، وَأَمِتْنِی إِذا کانَتِ الْوَفاةُ خَیراً لِی عَلَی مُوالاةِ أَوْلِیائِک وَمُعاداةِ أَعْدائِک، وَافْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس در گوشه ای دیگر که سمت مغرب و قبله است دو رکعت نماز بخوان و دست ها را بردار و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ هذِهِ الصَّلاةَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، وَطَلَبَ نائِلِک، وَرَجاءَ رِفْدِک وَجَوائِزِک فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْها مِنِّی بِأَحْسَنِ قَبُولٍ، وَبَلِّغْنِی بِرَحْمَتِک الْمَأْمُولَ، وَافْعَلْ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس به سجده برو و دو طرف صورت خویش را به خاک بگذار، آنگاه به گوشه ای که بر طرف مشرق است برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و دست هایت را بگشا و بگو:
اللّهُمَّ إِنْ کانَتِ الذُّنُوبُ وَالْخَطایا قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک فَلَمْ تَرْفَعْ لِی إِلَیک صَوْتاً وَلَمْ تَسْتَجِبْ لِی دَعْوَةً فَإِنِّی أَسْأَلُک بِک یا اللّهُ فَإِنَّهُ لَیسَ مِثْلَک أَحَدٌ وَأَتَوَسَّلُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُقْبِلَ إِلَی بِوَجْهِک الْکرِیمِ، وَتُقْبِلَ بِوَجْهِی إِلَیک، وَلَا تُخَیبَْنِی حینَ أَدْعُوک، وَلَا تَحْرِمَْنِی حینَ أَرْجُوک، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
نویسنده گوید: از بعض کتاب های مربوط به زیارت های غیر معروفه نقل شده: که پس از آن به گوشهٔ دیگر که در جانب مشرق قرار گرفته برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا اللّهُ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَجْعَلَ خَیرَ عُمْرِی آخِرَهُ، وَخَیرَ أَعْمَالِی خَواتِیمَها، وَخَیرَ أَیامِی یوْمَ أَلْقاک فِیهِ، إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمَّ تَقَبَّلْ دُعائِی، وَاسْمَعْ نَجْوای، یا عَلِی یا عَظِیمُ، یا قادِرُ یا قاهِرُ، یا حَیاً لَایمُوتُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی بَینِی وَبَینَک، وَلَا تَفْضَحْنِی عَلَی رُؤُوسِ الْأَشْهادِ، وَاحْرُسْنِی بِعَینِک الَّتِی لَاتَنامُ، وَارْحَمْنِی بِقُدْرَتِک عَلَی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ یا رَبَّ الْعالَمِینَ.
پس از آن دو رکعت نماز در خانه ای که میان مسجد است بخوان و بگو:
یا مَنْ هُوَ أَ قْرَبُ إِلَی مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ، یا فَعَّالاً لِما یرِیدُ، یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَحُلْ بَینَنا وَبَینَ مَنْ یؤْذِینا بِحَوْلِک وَقُوَّتِک یا کافِی مِنْ کلِّ شَیءٍ وَلَا یکفِی مِنْهُ شَیءٌ اکفِنَا الْمُهِمَّ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس دو طرف صورت خود را بر خاک بگذار.
نویسنده گوید: این مکان شریف در این زمان معروف به «مقام امام زین العابدین»(علیه السلام) است.
و در کتاب «مزار قدیم» نقل کرده: پس از دو رکعت نماز در این مقام بخوان دعای: «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مَنْ لَاتَرَاهُ الْعُیُونُ..» را و این دعا در اعمال دکّه باب امیرمؤمنان در مسجد کوفه ذکر شد، به آنجا رجوع شود؛
و در نزدیک همین مکان بقعه ای است معروف به «مقام مهدی»، زیارت آن حضرت در آن محل شریف مناسب است و از بعض کتاب های مربوط به زیارت نقل شده: که شایسته است آن حضرت را در حال ایستاده، به زیارت «سَلامُ اللّهِ الْکامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ...»، زیارت کنی و این همان استغاثه ای است که ما در فصل هفتم از باب اوّل از کتاب «کلم طیب» نقل کردیم و تکرارش را مناسب نمی دانیم. سید ابن طاووس آن را بعد از دو رکعت نماز یکی از زیارات سرداب مقدّس برشمرده است.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد سهله
نماز و دعا در مسجد زید
سپس به مسجد زدید برو که نزدیک سهله است و در آن دو رکعت نماز بخوان و دست ها را بگشا و بگو:
إِلهِی قَدْ مَدَّ إِلَیک الْخَاطِئُ الْمُذْنِبُ یدَیهِ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِک. إِلهِی قَدْ جَلَسَ الْمُسِیءُ بَینَ یدَیک مُقِرَّاً لَک بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَراجِیاً مِنْک الصَّفْحَ عَنْ زَلَلِهِ. إِلهِی قَدْ رَفَعَ إِلَیک الظَّالِمُ کفَّیهِ رَاجِیاً لِما لَدَیک فَلَا تُخَیبْهُ بِرَحْمَتِک مِنْ فَضْلِک. إِلهِی قَدْ جَثَا الْعائِدُ إِلَی الْمَعَاصِی بَینَ یدَیک خائِفاً مِنْ یوْمٍ تَجْثُو فِیهِ الْخَلائِقُ بَینَ یدَیک.
إِلهِی جَاءَک الْعَبْدُ الْخَاطِئُ فَزِعاً مُشْفِقاً، وَرَفَعَ إِلَیک طَرْفَهُ حَذِراً راجِیاً، وَفاضَتْ عَبْرَتُهُ مُسْتَغْفِراً نادِماً؛ وَعِزَّتِک وَجَلالِک مَا أَرَدْتُ بِمَعْصِیتِی مُخالَفَتَک، وَمَا عَصَیتُک إِذْ عَصَیتُک وَأَنَا بِک جاهِلٌ وَلَا لِعُقُوبَتِک مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِنَظَرِک مُسْتَخِفٌّ، وَلکنْ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی، وَأَعانَتْنِی عَلَی ذلِک شِقْوَتِی، وَغَرَّنِی سِتْرُک الْمُرْخی عَلَی، فَمِنَ الْآنَ مِنْ عَذابِک مَنْ یسْتَنْقِذُنِی؟ وَبَحَبْلِ مَنْ أَعْتَصِمُ إِنْ قَطَعْتَ حَبْلَک عَنِّی؟
فَیا سَوْأَتاهُ غَداً مِنَ الْوُقُوفِ بَینَ یدَیک إِذا قِیلَ لِلْمُخِفِّینَ جُوزُوا، ولِلْمُثْقِلِینَ حُطُّوا، أَفَمَعَ الْمُخِفِّینَ أَجُوزُ أَمْ مَعَ الْمُثْقِلِینَ أَحُطُّ؟ وَیلِی کلَّما کبُرَ سِنِّی کثُرَتْ ذُنُوبِی! وَیلِی کلَّما طالَ عُمْرِی کثُرَتْ مَعَاصِی! فَکمْ أَتُوبُ؟ وَکمْ أَعُودُ؟ أَمَا آنَ لِی أَنْ أَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی؟ اللّهُمَ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَخَیرَ الْغَافِرِینَ.
سپس گریه کن و صورت به خاک بگذار و بگو:
رْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَاقْتَرَفَ وَاسْتَکانَ وَاعْتَرَفَ.
پس از آن طرف راست صورت خود را به خاک بگذار و بگو:
إِنْ کنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.
بعد طرف چپ را به خاک بگذار و بگو:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک یا کرِیمُ.
آنگاه به حال سجده برگرد و «صد مرتبه» بگو:«الْعَفْوَ الْعَفْوَ؛ از من در گذر».
نویسنده گوید: این مسجد از مساجد برجسته و ممتاز کوفه است و منسوب به «زید بن صوحان» است که از بزرگان اصحاب امیرالمؤمنان و از نیکان و پارسایان به شمار می رفته و در جنگ جمل در یاری حضرت شهید شد و دعایی که در چند سطر قبل ذکر شد دعای او بوده که در نماز شب می خوانده.
إِلهِی قَدْ مَدَّ إِلَیک الْخَاطِئُ الْمُذْنِبُ یدَیهِ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِک. إِلهِی قَدْ جَلَسَ الْمُسِیءُ بَینَ یدَیک مُقِرَّاً لَک بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَراجِیاً مِنْک الصَّفْحَ عَنْ زَلَلِهِ. إِلهِی قَدْ رَفَعَ إِلَیک الظَّالِمُ کفَّیهِ رَاجِیاً لِما لَدَیک فَلَا تُخَیبْهُ بِرَحْمَتِک مِنْ فَضْلِک. إِلهِی قَدْ جَثَا الْعائِدُ إِلَی الْمَعَاصِی بَینَ یدَیک خائِفاً مِنْ یوْمٍ تَجْثُو فِیهِ الْخَلائِقُ بَینَ یدَیک.
إِلهِی جَاءَک الْعَبْدُ الْخَاطِئُ فَزِعاً مُشْفِقاً، وَرَفَعَ إِلَیک طَرْفَهُ حَذِراً راجِیاً، وَفاضَتْ عَبْرَتُهُ مُسْتَغْفِراً نادِماً؛ وَعِزَّتِک وَجَلالِک مَا أَرَدْتُ بِمَعْصِیتِی مُخالَفَتَک، وَمَا عَصَیتُک إِذْ عَصَیتُک وَأَنَا بِک جاهِلٌ وَلَا لِعُقُوبَتِک مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِنَظَرِک مُسْتَخِفٌّ، وَلکنْ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی، وَأَعانَتْنِی عَلَی ذلِک شِقْوَتِی، وَغَرَّنِی سِتْرُک الْمُرْخی عَلَی، فَمِنَ الْآنَ مِنْ عَذابِک مَنْ یسْتَنْقِذُنِی؟ وَبَحَبْلِ مَنْ أَعْتَصِمُ إِنْ قَطَعْتَ حَبْلَک عَنِّی؟
فَیا سَوْأَتاهُ غَداً مِنَ الْوُقُوفِ بَینَ یدَیک إِذا قِیلَ لِلْمُخِفِّینَ جُوزُوا، ولِلْمُثْقِلِینَ حُطُّوا، أَفَمَعَ الْمُخِفِّینَ أَجُوزُ أَمْ مَعَ الْمُثْقِلِینَ أَحُطُّ؟ وَیلِی کلَّما کبُرَ سِنِّی کثُرَتْ ذُنُوبِی! وَیلِی کلَّما طالَ عُمْرِی کثُرَتْ مَعَاصِی! فَکمْ أَتُوبُ؟ وَکمْ أَعُودُ؟ أَمَا آنَ لِی أَنْ أَسْتَحْیی مِنْ رَبِّی؟ اللّهُمَ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَخَیرَ الْغَافِرِینَ.
سپس گریه کن و صورت به خاک بگذار و بگو:
رْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَاقْتَرَفَ وَاسْتَکانَ وَاعْتَرَفَ.
پس از آن طرف راست صورت خود را به خاک بگذار و بگو:
إِنْ کنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.
بعد طرف چپ را به خاک بگذار و بگو:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک یا کرِیمُ.
آنگاه به حال سجده برگرد و «صد مرتبه» بگو:«الْعَفْوَ الْعَفْوَ؛ از من در گذر».
نویسنده گوید: این مسجد از مساجد برجسته و ممتاز کوفه است و منسوب به «زید بن صوحان» است که از بزرگان اصحاب امیرالمؤمنان و از نیکان و پارسایان به شمار می رفته و در جنگ جمل در یاری حضرت شهید شد و دعایی که در چند سطر قبل ذکر شد دعای او بوده که در نماز شب می خوانده.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد سهله
مسجد صعصعه
و در نزدیکی مسجد او [مسجد زید] مسجد برادرش «صعصعه بن صوحان» است که او نیز از اصحاب امیرمؤمنان و از عارفان به حق آن حضرت و از بزرگان اهل ایمان است و آن قدر فصیح و بلیغ بوده که امیرمؤمنان او را «خطیب شحشح» [روان در گفتار و سخنرانی] گفته و به مهارت در سخنرانی ها و فصاحت در زبان از او تعریف کرده و هم او را به قلّت مؤونه [قانع و بی نیاز از مردم] و کثرت معونه [یاری دهنده به مردم در حدّ زیاد] مدح فرموده؛
و در شبی که امیرمؤمنان از دنیا رفت و فرزندان آن حضرت جنازه نازنینش را از کوفه به نجف حمل کردند، صعصعه از جمله مشایعت کنندگان جنازه آن جناب بود و چون اهل بیت از کار دفن امام فارغ شدند، صعصعه کنار قبر مقدّس ایستاد و مشتی از خاک قبر برگرفت و بر سر خود ریخت و گفت: پدر و مادرم فدایت ای امیرمؤمنان، گوارا باد تو را کرامت های خدا ای ابوالحسن، به راستی زادگاه تو پاکیزه و صبر تو نیرومند و جهادت بزرگ بود و به آنچه آرزو داشتی رسیدی و تجارت سودمندی کردی و به نزد پروردگار خود رفتی.
و از این نوع کلمات بسیار گفت و به سختی گریست و دیگران را به گریه واداشت و در حقیقت کنار قبر آن حضرت در آن دل شب مجلس روضه برقرار شد و صعصعه به منزله روضه خوان بود و مستمعین او جناب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و محمّد حنفیه و قمر بنی هاشم و سایر فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون این کلمات به پایان رسید، رو به جانب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و سایر آقازادگان کرد و ایشان را تعزیت و تسلیت گفت، سپس همگی به کوفه بازگشتند.
در هر صورت مسجد صعصعه از مساجد شریف کوفه است و جماعتی امام زمان (صلوات الله علیه) را در ماه رجب، در آن مسجد مبارک دیده اند که دو رکعت نماز بجا آورده و این دعا را خوانده است: «اللّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَالْآلاءِ الْوَازِعَةِ»
و ظاهر عمل آن حضرت نشان می دهد که این دعا مخصوص این مسجد شریف و از اعمال آن است، نظیر دعاهای مسجد سهله و زید، اما چون در ماه رجب بوده که این دعا خوانده شده احتمال داده شده که شاید این دعا از دعاهای ایام رجب باشد، بنابراین در کتاب های علما در اعمال ماه رجب ذکر شده و ما نیز چون این دعا را در اعمال ماه رجب ذکر کرده بودیم به این اندازه اکتفا کردیم و به تکرارش نپرداختیم، هرکه بخواهد می تواند مراجعه کند ان شاءالله تعالی.
و در شبی که امیرمؤمنان از دنیا رفت و فرزندان آن حضرت جنازه نازنینش را از کوفه به نجف حمل کردند، صعصعه از جمله مشایعت کنندگان جنازه آن جناب بود و چون اهل بیت از کار دفن امام فارغ شدند، صعصعه کنار قبر مقدّس ایستاد و مشتی از خاک قبر برگرفت و بر سر خود ریخت و گفت: پدر و مادرم فدایت ای امیرمؤمنان، گوارا باد تو را کرامت های خدا ای ابوالحسن، به راستی زادگاه تو پاکیزه و صبر تو نیرومند و جهادت بزرگ بود و به آنچه آرزو داشتی رسیدی و تجارت سودمندی کردی و به نزد پروردگار خود رفتی.
و از این نوع کلمات بسیار گفت و به سختی گریست و دیگران را به گریه واداشت و در حقیقت کنار قبر آن حضرت در آن دل شب مجلس روضه برقرار شد و صعصعه به منزله روضه خوان بود و مستمعین او جناب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و محمّد حنفیه و قمر بنی هاشم و سایر فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون این کلمات به پایان رسید، رو به جانب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و سایر آقازادگان کرد و ایشان را تعزیت و تسلیت گفت، سپس همگی به کوفه بازگشتند.
در هر صورت مسجد صعصعه از مساجد شریف کوفه است و جماعتی امام زمان (صلوات الله علیه) را در ماه رجب، در آن مسجد مبارک دیده اند که دو رکعت نماز بجا آورده و این دعا را خوانده است: «اللّهُمَّ یَا ذَا الْمِنَنِ السَّابِغَةِ وَالْآلاءِ الْوَازِعَةِ»
و ظاهر عمل آن حضرت نشان می دهد که این دعا مخصوص این مسجد شریف و از اعمال آن است، نظیر دعاهای مسجد سهله و زید، اما چون در ماه رجب بوده که این دعا خوانده شده احتمال داده شده که شاید این دعا از دعاهای ایام رجب باشد، بنابراین در کتاب های علما در اعمال ماه رجب ذکر شده و ما نیز چون این دعا را در اعمال ماه رجب ذکر کرده بودیم به این اندازه اکتفا کردیم و به تکرارش نپرداختیم، هرکه بخواهد می تواند مراجعه کند ان شاءالله تعالی.