عبارات مورد جستجو در ۶ گوهر پیدا شد:
محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۱۲
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸
دل کار خود به دامن پاک دعا گذاشت
اغیار را به باطن مهر و وفا گذاشت
ناخن شکست و سینه همان برقرار خویش
فرهاد رفت و کوه الم را به جا گذاشت
خضری که خار از قدم سعی می کشید
پای به خواب رفته ما را حنا گذاشت
دیگر به خاک پای تو دست که می رسد؟
صد سرمه خط به کاغذ این توتیا گذاشت
روزی که عشق سلسله جنبان زلف شد
زنجیر جای کفش مرا پیش پا گذاشت
صائب گلی نچید ز شکر لبان هند
روز بدی قدم به دیار وفا گذاشت
اغیار را به باطن مهر و وفا گذاشت
ناخن شکست و سینه همان برقرار خویش
فرهاد رفت و کوه الم را به جا گذاشت
خضری که خار از قدم سعی می کشید
پای به خواب رفته ما را حنا گذاشت
دیگر به خاک پای تو دست که می رسد؟
صد سرمه خط به کاغذ این توتیا گذاشت
روزی که عشق سلسله جنبان زلف شد
زنجیر جای کفش مرا پیش پا گذاشت
صائب گلی نچید ز شکر لبان هند
روز بدی قدم به دیار وفا گذاشت
بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
برون خرام و قدم نه رکاب زرین را
نگارخانه ی چین ساز خانه ی زین را
بپابوس تو دست از وجود خود شستم
نثار، جوهر جانست ساق سیمین را
چو طوطیم هوس شکرست، با تو که گفت
که طوق گردن من ساز دست رنگین را
رهین دیده ی شب زنده دار خویشتنم
که تلخ کرده برای تو خواب شیرین را
بر آستان تو هستند ناظران که زچرخ
بتیر آه فرود آورند پروین را
صبا چگونه کند پرده داری حرمی
که رازدار ندانند شمع بالین را
هنر فضیلت شخصست و چابکی، آری
بتاج و بهله ی زرین چه فخر شاهین را
سفید ساختم از گریه چشم و در طلبم
که در کنار کشم آن نهال نسرین را
فغان که آرزوی پایبوس شاه وشی
زدست برد فغانی بیدل و دین را
نگارخانه ی چین ساز خانه ی زین را
بپابوس تو دست از وجود خود شستم
نثار، جوهر جانست ساق سیمین را
چو طوطیم هوس شکرست، با تو که گفت
که طوق گردن من ساز دست رنگین را
رهین دیده ی شب زنده دار خویشتنم
که تلخ کرده برای تو خواب شیرین را
بر آستان تو هستند ناظران که زچرخ
بتیر آه فرود آورند پروین را
صبا چگونه کند پرده داری حرمی
که رازدار ندانند شمع بالین را
هنر فضیلت شخصست و چابکی، آری
بتاج و بهله ی زرین چه فخر شاهین را
سفید ساختم از گریه چشم و در طلبم
که در کنار کشم آن نهال نسرین را
فغان که آرزوی پایبوس شاه وشی
زدست برد فغانی بیدل و دین را
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۵ - تتبع خواجه
رندان که میل باده به دیر فنا کنند
آیا بود که جام اشارت بما کنند
رنجم خمار گر چه بود مهلک ای حکیم
باید که هم به جام شرابش دوا کنند
ماییم و خاک دیر حجابش کنند رفع
آنانکه چشم روشن ازین توتیا کنند
ندهند نیمه جان مرا می به میکده
چون قطره اش به جان گرامی بها کنند
از کلک صنع زانچه رقم شد صواب دان
فکر خطا بود که خیال خطا کنند
رندان که تیره اند ز بد مستیم به دیر
یک شیشه می برم برشان تا صفا کنند
زهاد اگر کشاد ندیدند در ورع
فانی صفت عزیمت دیر فنا کنند
آیا بود که جام اشارت بما کنند
رنجم خمار گر چه بود مهلک ای حکیم
باید که هم به جام شرابش دوا کنند
ماییم و خاک دیر حجابش کنند رفع
آنانکه چشم روشن ازین توتیا کنند
ندهند نیمه جان مرا می به میکده
چون قطره اش به جان گرامی بها کنند
از کلک صنع زانچه رقم شد صواب دان
فکر خطا بود که خیال خطا کنند
رندان که تیره اند ز بد مستیم به دیر
یک شیشه می برم برشان تا صفا کنند
زهاد اگر کشاد ندیدند در ورع
فانی صفت عزیمت دیر فنا کنند
سوزنی سمرقندی : رباعیات
شمارهٔ ۵