عبارات مورد جستجو در ۳ گوهر پیدا شد:
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۱
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۱
عشقبازان را سرود عیش گفتن رسم نیست
جز نوای درد دل از هم شنفتن رسم نیست
چین زابرو برنداری زانکه در گلزار حسن
غنچههای چین ابرو را شکفتن رسم نیست
عاشقان را درد دل پیوسته پیش گلرخان
گر چه گفتن رسم هست اما شنفتن رسم نیست
طرفه رسم است و عجب قانون که در دیوان عشق
دم زدن آیین نه و مطلب نهفتن رسم نیست
زخمیان شوق را در خوابگاه اضطراب
جز به روی بستر الماس خفتن رسم نیست
هر چه هست از دل برون کن جز تمنّای ملال
کاین غبار از چهرة آیینه رفتن رسم نیست
گر اثر فیّاض خواهی از دعا در ناله کوش
کاین گهر را جز به نیش ناله سفتن رسم نیست
جز نوای درد دل از هم شنفتن رسم نیست
چین زابرو برنداری زانکه در گلزار حسن
غنچههای چین ابرو را شکفتن رسم نیست
عاشقان را درد دل پیوسته پیش گلرخان
گر چه گفتن رسم هست اما شنفتن رسم نیست
طرفه رسم است و عجب قانون که در دیوان عشق
دم زدن آیین نه و مطلب نهفتن رسم نیست
زخمیان شوق را در خوابگاه اضطراب
جز به روی بستر الماس خفتن رسم نیست
هر چه هست از دل برون کن جز تمنّای ملال
کاین غبار از چهرة آیینه رفتن رسم نیست
گر اثر فیّاض خواهی از دعا در ناله کوش
کاین گهر را جز به نیش ناله سفتن رسم نیست
احمد شاملو : حدیث بیقراری ماهان
شبانه
ــ بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
ــ به ملال،
در خود به ملال
با یکی مُرده سخن میگویم.
شب، خامُش اِستاده هوا
وز آخرین هیاهوی پرندگانِ کوچ
دیرگاهها میگذرد.
اشکِ بیبهانهام آیا
تلخهی این تالاب نیست؟
□
ــ از این گونه
بیاشک
به چه میگریی؟
ــ مگر آن زمستانِ خاموشِ خشک
در من است.
به هر اندازه که بیگانهوار
به شانهبَرَت سَر نهم
سنگباری آشناست
سنگباری آشناست غم.
۲۲ خردادِ ۱۳۷۳
ــ به ملال،
در خود به ملال
با یکی مُرده سخن میگویم.
شب، خامُش اِستاده هوا
وز آخرین هیاهوی پرندگانِ کوچ
دیرگاهها میگذرد.
اشکِ بیبهانهام آیا
تلخهی این تالاب نیست؟
□
ــ از این گونه
بیاشک
به چه میگریی؟
ــ مگر آن زمستانِ خاموشِ خشک
در من است.
به هر اندازه که بیگانهوار
به شانهبَرَت سَر نهم
سنگباری آشناست
سنگباری آشناست غم.
۲۲ خردادِ ۱۳۷۳