تو هم بنویس! مجموعه خودت رو بساز! افزودن مجموعه جدید
به نام خدا خونه ی قدیمی تو کوچه مون یه خونه بود یه خونه ی خیلی قشنگ یه خونه ی خیلی بزرگ با دیوارای رنگارنگ یه باغچه داشت توی حیاط که پر بود از گلهای ناز یه حوض آبی میونش با چندتایی اردک و غاز صاحب خونه دوست می داشت کنار حوضش بشینه تا بازی ماهیارو تو آب حوضش ببینه اردک و غاز توی حیاط شنا میکردن توی حوض توی هوا پرمی شد از عطر خوش گلهای رز یه روزی صاحب خونه خونه را فروخت و رفت سفر صاحب جدید با یک لودر کردش خراب و در به در از اون خونه چیزی نموند جز یه زمین و تل خاک آثار خونه ی قشنگ از رو زمین شد پاک پاک ساخته شده به جای اون یه برج زشت و بدنما با خونه های کوچولو بدون حوض و آب نما یادش بخیر اون خونه ی قدیمی و خیلی قشنگ باغچه و حوض و حیاطش با اون گلای رنگارنگ شاعر: مهری طهماسبی دهکردی
این نوشته را بشنوید

این نوشته را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط نوشته با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.