۳۷۶ بار خوانده شده

مقدمه سید رضی (رحمة الله علیه)

مقدمة السيد الشريف الرضي بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد حمد الله الذي جعل الحمد ثمنا لنعمائه

و معاذا من بلائه
و پناهگاه از بلاها

و وسيلا إلى جنانه
و وسيلۀ رسيدن به نعمت‌ها و بهشت جاويدان

و سببا لزيادة إحسانه
و موجب افزايش احسان و كرمش قرار داد

و الصلاة على رسوله نبي الرحمة و إمام الأئمة و سراج الأمة
درود بر پيامبر رحمت، و پيشواى رهبران الهى و چراغ روشنى بخش امّت،

المنتخب من طينة الكرم و سلالة المجد الأقدم
كه ريشه هاى وجودش بزرگوارى

و مغرس الفخار المعرق و فرع العلاء المثمر المورق
و درخت اصل و نسبش پر برگ و پر ثمر بوده است

و على أهل بيته مصابيح الظلم
و درود بر اهل بيتش كه چراغ‌هاى روشنى بخش تاريكى‌ها

و عصم الأمم
و وسيلۀ نجات امّت‌ها

و منار الدين الواضحة
و نشانه هاى روشن دين

و مثاقيل الفضل الراجحة صلى الله عليهم أجمعين
و مركز ثقل فضيلت و برترى مى‌باشند.

صلاة تكون إزاء لفضلهم و مكافأة لعملهم
درود بر همۀ آنان باد؛ درودى كه با فضل و بزرگوارى آنها برابرى كند؛ و پاداش اعمال آنها قرار گيرد؛

و كفاء لطيب فرعهم و أصلهم
پاداشى كه مناسب با پاكيزگى اصل و فرع ايشان است.

ما أنار فجر ساطع و خوى نجم طالع
درود بر آنان باد تا زمانى كه سفيدۀ صبح گريبان شب را مى‌شكافد و ستارگان طلوع و غروب مى‌كنند.

فإني كنت في عنفوان السن و غضاضة الغصن
در آغاز جوانى و طراوت زندگى،

ابتدأت بتأليف كتاب في خصائص الأئمة عليهم‌السلام يشتمل على محاسن أخبارهم و جواهر كلامهم
دست به تأليف كتابى در «خصائص و ويژگى هاى ائمّه عليهم السّلام» زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجستۀ آن‌ها بود.

حداني عليه غرض ذكرته في صدر الكتاب و جعلته أمام الكلام
انگيزۀ اين عمل را در آغاز آن كتاب ياد آور شدم و آن را آغاز سخن قرار داده‌ام.

و فرغت من الخصائص التي تخص أمير المؤمنين عليا عليه‌السلام
پس از گرد آوردن خصائص امير مؤمنان عليه السّلام

و عاقت عن إتمام بقية الكتاب محاجزات الأيام و مماطلات الزمان
مشكلات و حوادث روزگار مرا از اتمام بقيّۀ كتاب، باز داشت.

و كنت قد بوبت ما خرج من ذلك أبوابا و فصلته فصولا
من آن كتاب را مبوّب نموده و به فصل‌هاى مختلفى تقسيم كرده بودم

فجاء في آخرها فصل يتضمن محاسن ما نقل عنه عليه‌السلام من الكلام القصير في المواعظ و الحكم و الأمثال و الآداب دون الخطب الطويلة و الكتب المبسوطة
در پايان آن، فصلى كه متضمّن سخنان جالب امام عليه السّلام از سخنان كوتاه در مواعظ‍‌، حكم، امثال و آداب «نه خطبه‌هاى طولانى و نه نامه‌هاى گسترده» آورده شد.

فاستحسن جماعة من الأصدقاء ما اشتمل عليه الفصل المقدم ذكره
برخى از دوستان آن را جالب و شگفت انگيز، از جنبه‌هاى گوناگون دانستند،

معجبين ببدائعه و متعجبين من نواصعه

و سألوني عند ذلك أن أبتدئ بتأليف كتاب يحتوي على مختار كلام مولانا أمير المؤمنين عليه‌السلام في جميع فنونه و متشعبات غصونه من خطب و كتب و مواعظ و أدب
و از من خواستند كتابى تأليف كنم كه سخنان برگزيدۀ امير مؤمنان عليه السّلام در جميع فنون و بخشهاى مختلف، از خطبه‌ها، نامه‌ها، مواعظ‍‌ و ادب در آن گرد آيد،

علما أن ذلك يتضمن من عجائب البلاغة و غرائب الفصاحة و جواهر العربية
زيرا مى‌دانستند اين كتاب متضمّن شگفتى‌هاى بلاغت و نمونه‌هاى ارزندۀ فصاحت و جواهر سخنان عرب

و ثواقب الكلم الدينية و الدنيوية
و نكات درخشان از سخنان دينى و دنيوى خواهد بود

ما لا يوجد مجتمعا في كلام و لا مجموع الأطراف في كتاب
كه در هيچ كتابى جمع آورى نشده و در هيچ نوشته‌اى تمام جوانب آن گرد آورى نگرديده است؛

إذ كان أمير المؤمنين عليه‌السلام مشرع الفصاحة و موردها
زيرا امير مؤمنان منشأ فصاحت

و منشأ البلاغة و مولدها
و منبع بلاغت و پديد آورنده آن است،

و منه عليه‌السلام ظهر مكنونها و عنه أخذت قوانينها
مكنونات بلاغت بوسيلۀ او آشكار گرديده، و قوانين و اصول آن از او گرفته شده است،

و على أمثلته حذا كل قائل خطيب و بكلامه استعان كل واعظ بليغ
تمام خطباء و سخنرانان به او اقتداء نموده و همۀ واعظان بليغ از سخن او استمداد جسته‌اند.

و مع ذلك فقد سبق و قصروا و تقدم و تأخروا
با اين همه، او هميشه پيشرو است آنها دنباله رو، او مقدّم است آنها مؤخّر،

لأن كلامه عليه‌السلام الكلام الذي عليه مسحة من العلم الإلهي و فيه عبقة من الكلام النبوي
زيرا سخن او كلامى است كه آثار علم الهى، و بوى عطر سخن پيامبر را به همراه دارد.

فأجبتهم إلى الابتداء بذلك عالما بما فيه من عظيم النفع و منشور الذكر و مذخور الأجر
از اين رو خواستۀ دوستان را اجابت كردم و اين كار را شروع كرده، و در حالى كه يقين داشتم سود و نفع معنوى آن بسيار است، و به زودى همه جا را تحت سيطرۀ خود قرار خواهد داد و أجر آن ذخيرۀ آخرت خواهد بود.

و اعتمدت به أن أبين عن عظيم قدر أمير المؤمنين عليه‌السلام في هذه الفضيلة مضافة إلى المحاسن الدثرة و الفضائل الجمة
منظورم اين بود كه علاوه بر فضائل بى شمار ديگر، بزرگى قدر، و شخصيّت امير مؤمنان را از اين نظر روشن سازم كه:

و أنه عليه‌السلام انفرد ببلوغ غايتها عن جميع السلف الأولين الذين إنما يؤثر عنهم منها القليل النادر و الشاذ الشارد
امام على عليه السّلام تنها فردى است كه از ميان تمام گذشتگانى كه سخنى از آنها به جا مانده، به آخرين مرحلۀ فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوسى است بيكرانه، كه سخن هيچ بليغي به پايۀ آن نخواهد رسيد.

فأما كلامه فهو البحر الذي لا يساجل و الجم الذي لا يحافل

و أردت أن يسوغ لي التمثل في الافتخار به عليه‌السلام بقول الفرزدق
خواستم در افتخار كردن به امام عليه السّلام به قول شاعر معروف «فرزدق» متمثّل شوم

أولئك آبائي فجئني بمثلهم إذا جمعتنا يا جرير المجامع
(كه در مورد افتخار به پدران خود به شخصى به نام «جرير» خطاب مى‌كند). اولئك آبائي فجئني بمثلهم اذا جمعتنا يا جرير المجامع (اى جرير! اينها پدران و نياكان منند اگر مى‌توانى در آن هنگام كه در مجمعى گرد آمديم همانند آنها را براى خود بر شمار.)

و رأيت كلامه عليه‌السلام يدور على أقطاب ثلاثة أولها الخطب و الأوامر و ثانيها الكتب و الرسائل و ثالثها الحكم و المواعظ
سخنان آن حضرت بر مدار سه اصل مى‌چرخد: اوّل خطبه‌ها و اوامر دوّم نامه‌ها و رسائل سوّم كلمات حكمت آميز و مواعظ‍‌

فأجمعت بتوفيق الله تعالى على الابتداء باختيار محاسن الخطب ثم محاسن الكتب ثم محاسن الحكم و الأدب
تصميم گرفتم ابتداء خطبه‌ها، پس از آن نامه‌ها، و سپس كلمات حكمت آميز جالب آن حضرت را جمع كنم.

مفردا لكل صنف من ذلك بابا و مفصلا فيه أوراقا لتكون مقدمة لاستدراك ما عساه يشذ عني عاجلا و يقع إلي آجلا
سپس به هر كدام از آنها بابى را اختصاص دادم و صفحاتى ويژۀ آن گردانيدم تا مقدّمه‌اى باشد براى به دست آوردن آنچه كه به آن دسترسى ندارم (و ممكن است) در آينده به آن برسم.

و إذا جاء شيء من كلامه عليه‌السلام الخارج في أثناء حوار أو جواب سؤال أو غرض آخر من الأغراض في غير الأنحاء التي ذكرتها و قررت القاعدة عليها نسبته إلى أليق الأبواب به و أشدها ملامحة لغرضه
و هر گاه سخنى از آن حضرت در مورد بحث و مناظره، يا پاسخ سؤال، و يا منظور ديگرى بود كه به آن دست يافتم ولى جزء هيچ يك از اين سه بخش نبود، آن را در مناسب‌ترين و نزديك‌ترين بخش قرار دادم.

و ربما جاء فيما أختاره من ذلك فصول غير متسقة و محاسن كلم غير منتظمة
اگر در ميان آنچه برگزيده‌ام فصول غير منظّم و سخنان غير مرتّبى آمده،

لأني أورد النكت و اللمع و لا أقصد التتالي و النسق
به خاطر آن است كه من نكته‌ها و جملات درخشان آن حضرت را جمع مى‌كنم و منظورم حفظ‍‌ تمام پيوندها و ارتباطات كلامى نيست.

و من عجائبه عليه‌السلام التي انفرد بها و أمن المشاركة فيها
از شگفتى‌هاى سخنان امام عليه السّلام كه او خود در اين زمينه تنها است و شريك و همتايى در آنها ندارد، اين است كه :

أن كلامه الوارد في الزهد و المواعظ و التذكير و الزواجر إذا تأمله المتأمل و فكر فيه المتفكر و خلع من قلبه أنه كلام مثله ممن عظم قدره و نفذ أمره و أحاط بالرقاب ملكه
سخن آن حضرت را كه در بارۀ زهد و مواعظ‍‌ است هر گاه كسى تأمّل كند و خود را از اين جهت بيگانه دارد كه اين سخن شخصى عظيم القدر و نافذ الامر است كه همه در برابر او سر فرود مى‌آورند؛

لم يعترضه الشك في أنه كلام من لا حظ له في غير الزهادة
شك و ترديد نخواهد كرد كه گويندۀ اين سخن كسى است كه جز در وادى زهد و پارسايى قدم نگذاشته

و لا شغل له بغير العبادة
و هيچ اشتغالى بجز عبادت نداشته است.

قد قبع في كسر بيت
و يقين مى‌كند كه اين سخن از كسى است كه در گوشۀ خانه‌اى تنها

أو انقطع إلى سفح جبل
و دور از اجتماع يا در يكى از غارها قرار گرفته

لا يسمع إلا حسه و لا يرى إلا نفسه
كه جز صداى خودش را نمى‌شنود و غير خويش ديگرى را نمى‌بيند، و همواره مشغول عبادت مى‌باشد.

و لا يكاد يوقن بأنه كلام من ينغمس في الحرب مصلتا سيفه
و هيچ گاه نمى‌تواند باور كند كه اين سخن كسى است كه به هنگام جنگ در درياى لشكر دشمن فرو مى‌رفت

فيقط الرقاب و يجدل الأبطال
و پهلوانان و جنگجويان نيرومند را بر زمين مى‌افكند.

و يعود به ينطف دما و يقطر مهجا

و هو مع تلك الحال زاهد الزهاد و بدل الأبدال
و او با اين حال يكى از زهّاد و يكى از افراد صالح و پاك و نمونه اى است كه نظير ندارد.

و هذه من فضائله العجيبة و خصائصه اللطيفة التي جمع بها بين الأضداد و ألف بين الأشتات
اين است فضائل عجيب و شگفتى‌زا و ويژگى لطيف او كه جمع ميان اضداد كرده است.

و كثيرا ما أذاكر الإخوان بها و أستخرج عجبهم منها و هي موضع للعبرة بها و الفكرة فيها
بسيار مى‌شد كه من در اين باره با برادران مذاكره مى‌كردم و شگفتى آنها را از اين ويژگى خاصّ‌ امام عليه السّلام بر مى‌انگيختم و راستى اين خود جاى عبرت و شايستۀ انديشه و فكر است.

و ربما جاء في أثناء هذا الاختيار اللفظ المردد و المعنى المكرر
اگر در اثناء سخنان انتخاب شده لفظ‍‌ مردّد و يا معنى مكرّرى آمده است،

و العذر في ذلك أن روايات كلامه تختلف اختلافا شديدا
عذر من در اين باره اين است كه در روايات مربوط‍‌ به سخنان امام عليه السّلام اختلاف است :

فربما اتفق الكلام المختار في رواية فنقل على وجهه
گاهى سخنى را در روايتى يافتم و همان طور كه بوده آن را نقل كرده‌ام.

ثم وجد بعد ذلك في رواية أخرى موضوعا غير موضعه الأول إما بزيادة مختارة أو بلفظ أحسن عبارة فتقتضي الحال أن يعاد
سپس روايت ديگرى در همان موضوع به دستم رسيده كه با روايت قبل يكسان نبوده،

استظهارا للاختيار و غيرة على عقائل الكلام
امّا به خاطر مطالب بيشترى كه داشته، و يا به خاطر لفظ‍‌ جالب‌ترى كه در آن به كار رفته، لازم بود آن را نيز بياورم.

و ربما بعد العهد أيضا بما اختير أولا فأعيد بعضه سهوا أو نسيانا لا قصدا و اعتمادا
اين نيز ممكن است بر اثر سهو و نسيان نه از روى عمد دوباره آورده شده است.

و لا أدعي مع ذلك أني أحيط بأقطار جميع كلامه عليه‌السلام حتى لا يشذ عني منه شاذ و لا يند ناد
با اين حال ادّعا نمى‌كنم كه من به همۀ جوانب سخنان امام عليه السّلام به طورى احاطه پيدا كرده‌ام كه هيچ كدام از سخنان او از دستم نرفته است،

بل لا أبعد أن يكون القاصر عني فوق الواقع إلي
بلكه بعيد نمى‌دانم كه آنچه نيافته‌ام بيش از آن باشد كه يافته‌ام،

و الحاصل في ربقتي دون الخارج من يدي
و آنچه در اختيارم قرار گرفته كمتر از آنچه به دستم نيامده باشد.

و ما علي إلا بذل الجهد و بلاغ الوسع
اما وظيفۀ من غير از تلاش و كوشش و سعى فراوان براى يافتن اين گم شده نيست،

و على الله سبحانه و تعالى نهج السبيل و إرشاد الدليل إن شاء الله
و از خدا مى‌خواهم در اين امر مرا راهنمايى كند.

و رأيت من بعد تسمية هذا الكتاب بنهج البلاغة
بعد از تمام شدن كتاب چنين ديدم كه نامش را «نهج البلاغه» بگذارم؛

إذ كان يفتح للناظر فيه أبوابها و يقرب عليه طلابها
زيرا اين كتاب درهاى بلاغت را به روى بيننده مى‌گشايد، و خواسته‌هايش را به او نزديك مى‌سازد.

فيه حاجة العالم و المتعلم و بغية البليغ و الزاهد
اين كتاب هم مورد نياز دانشمند و عالم، و هم دانشجو و متعلّم است، و هم خواستۀ شخص بليغ و زاهد در آن يافت مى‌شود.

و يمضي في أثنائه من عجيب الكلام في التوحيد و العدل
در بين كلمات امام عليه السّلام سخنان شگفت انگيزى در مورد توحيد، عدل

و تنزيه الله سبحانه و تعالى عن شبه الخلق
و تنزيه خداوند از شباهت به خلق مى‌بينم كه تشنگان را سيراب كرده،

ما هو بلال كل غلة و شفاء كل علة و جلاء كل شبهة
و پرده‌ها را از روى تاريكى شبهات بر مى‌گيرد.

و من الله سبحانه أستمد التوفيق و العصمة
از خداوند بزرگ توفيق و نگهدارى از لغزش را خواستارم،

و أتنجز التسديد و المعونة
و نيز مى‌خواهم كه به من در اين راه مقاومت و يارى بخشد

و أستعيذه من خطإ الجنان قبل خطإ اللسان و من زلة الكلم قبل زلة القدم و هو حسبي و نعم الوكيل
و از خطاى فكر پيش از خطاى زبان، و از خطاى سخن، پيش از لغزش قدم، به او پناه مى‌برم. او مرا كفايت مى‌كند و بهترين حافظ‍‌ و ياور است.

خطب أمير المؤمنين عليه‌السلام باب المختار من خطب أمير المؤمنين عليه‌السلام و أوامره و يدخل في ذلك المختار من كلامه الجاري مجرى الخطب في المقامات المحضورة و المواقف المذكورة و الخطوب الواردة
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.