۳۵۷ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج
(اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال 38 هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيلۀ كوفه» ايراد فرمود)
و فيها يتأفف بالناس و ينصح لهم بطريق السداد
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ
نفرين بر شما كوفيان! كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم.
أَ رَضِيتُمْ بِالْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا مِنَ اَلْآخِرَةِ عِوَضاً
آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد؟
وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً
و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد؟
إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ
هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مىكنم، چشمانتان از ترس در كاسه مىگردد،
كَأَنَّكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ
گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده
وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ
و چون انسانهاى مست از خود بيگانه شده،
يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ
حيران و سرگردانيد.
وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ
گويا عقلهاى خود را از دست داده و درك نمىكنيد.
مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اَللَّيَالِي
من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم،
وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ
و شما را پشتوانه خود نمىپندارم،
وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ
شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند.
مَا أَنْتُمْ إِلاَّ كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ
به شتران بى ساربان مىمانيد كه هر گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مىشويد.
لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ
به خدا سوگند، شما بد وسيلهاى براى افروختن آتش جنگ هستيد،
تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ
شما را فريب مىدهند امّا فريب دادن نمىدانيد،
وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلاَ تَمْتَعِضُونَ
سرزمين شما را پياپى مىگيرند و شما پروا نداريد،
لاَ يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ
چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مىبريد.
غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ
بخدا سوگند، شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مىكشند.
وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود
وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ
و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد،
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ
از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مىشويد.
وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ
به خدا سوگند! آن كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند
يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ
تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد،
لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ
عجز و ناتوانىاش بسيار بزرگ
ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ
و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است.
أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ
تو اگر مىخواهى اينگونه باش،
فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ
امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آب ديده چنان ضربهاى بر پيكر او وارد سازم
تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ
كه ريزههاى استخوان سرش را بپراكند،
وَ تَطِيحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ
و بازوها و قدمهايش جدا گردد
وَ يَفْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ ذَلِكَ مٰا يَشٰاءُ
و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.
طريق السداد أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً
اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است،
وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ
فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ
حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم
وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ
و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم،
وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلاَ تَجْهَلُوا
و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد،
وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا
و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.
وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ
و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد،
وَ اَلنَّصِيحَةُ فِي اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِيبِ
و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد،
وَ اَلْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ
هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد
وَ اَلطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ
و فرمان دادم اطاعت كنيد.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
(اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال 38 هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيلۀ كوفه» ايراد فرمود)
و فيها يتأفف بالناس و ينصح لهم بطريق السداد
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ
نفرين بر شما كوفيان! كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم.
أَ رَضِيتُمْ بِالْحَيٰاةِ اَلدُّنْيٰا مِنَ اَلْآخِرَةِ عِوَضاً
آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد؟
وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً
و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد؟
إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ
هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مىكنم، چشمانتان از ترس در كاسه مىگردد،
كَأَنَّكُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ
گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده
وَ مِنَ اَلذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ
و چون انسانهاى مست از خود بيگانه شده،
يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ
حيران و سرگردانيد.
وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ
گويا عقلهاى خود را از دست داده و درك نمىكنيد.
مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اَللَّيَالِي
من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم،
وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ
و شما را پشتوانه خود نمىپندارم،
وَ لاَ زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ
شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند.
مَا أَنْتُمْ إِلاَّ كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ اِنْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ
به شتران بى ساربان مىمانيد كه هر گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مىشويد.
لَبِئْسَ لَعَمْرُ اَللَّهِ سُعْرُ نَارِ اَلْحَرْبِ أَنْتُمْ
به خدا سوگند، شما بد وسيلهاى براى افروختن آتش جنگ هستيد،
تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ
شما را فريب مىدهند امّا فريب دادن نمىدانيد،
وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلاَ تَمْتَعِضُونَ
سرزمين شما را پياپى مىگيرند و شما پروا نداريد،
لاَ يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ
چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مىبريد.
غُلِبَ وَ اَللَّهِ اَلْمُتَخَاذِلُونَ
بخدا سوگند، شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مىكشند.
وَ اَيْمُ اَللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ اَلْوَغَى
سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود
وَ اِسْتَحَرَّ اَلْمَوْتُ
و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد،
قَدِ اِنْفَرَجْتُمْ عَنِ اِبْنِ أَبِي طَالِبٍ اِنْفِرَاجَ اَلرَّأْسِ
از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مىشويد.
وَ اَللَّهِ إِنَّ اِمْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ
به خدا سوگند! آن كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند
يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ
تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد،
لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ
عجز و ناتوانىاش بسيار بزرگ
ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ
و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است.
أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ
تو اگر مىخواهى اينگونه باش،
فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ
امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آب ديده چنان ضربهاى بر پيكر او وارد سازم
تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ اَلْهَامِ
كه ريزههاى استخوان سرش را بپراكند،
وَ تَطِيحُ اَلسَّوَاعِدُ وَ اَلْأَقْدَامُ
و بازوها و قدمهايش جدا گردد
وَ يَفْعَلُ اَللّٰهُ بَعْدَ ذَلِكَ مٰا يَشٰاءُ
و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.
طريق السداد أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً
اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است،
وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ
فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ
حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم
وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ
و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم،
وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلاَ تَجْهَلُوا
و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد،
وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا
و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.
وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ
و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد،
وَ اَلنَّصِيحَةُ فِي اَلْمَشْهَدِ وَ اَلْمَغِيبِ
و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد،
وَ اَلْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ
هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد
وَ اَلطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ
و فرمان دادم اطاعت كنيد.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قاطعیت امام علیه السلام در مبارزه با باطل
گوهر بعدی:نکوهش سرپیچی از فرمان رهبری در جریان حکمیت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.