۳۶۳ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام بعد التحكيم و ما بلغه من أمر الحكمين و فيها حمد اللّه على بلائه ثم بيان سبب البلوى
(پس از اطّلاع از ماجراى حكميّت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميّت قبول كردند عملى نشد امام اين خطبه را در سال 38 هجرى ايراد كرد).
الحمد على البلاء اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى اَلدَّهْرُ بِالْخَطْبِ اَلْفَادِحِ وَ اَلْحَدَثِ اَلْجَلِيلِ
خدا را سپاس! هر چند كه روزگار دشوارىهاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد.
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ
شهادت مىدهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او معبودى نيست،
وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صلىاللهعليهوآله
و گواهى مىدهم محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.
سبب البلوى أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ اَلنَّاصِحِ اَلشَّفِيقِ اَلْعَالِمِ اَلْمُجَرِّبِ تُورِثُ اَلْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ اَلنَّدَامَةَ
پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كنندۀ مهربان دانا و با تجربه، مايۀ حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است.
وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ اَلْحُكُومَةِ أَمْرِي
من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم،
وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي
و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم.
لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ
(اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مىشد )
فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ اَلْمُخَالِفِينَ اَلْجُفَاةِ وَ اَلْمُنَابِذِينَ اَلْعُصَاةِ
ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد،
حَتَّى اِرْتَابَ اَلنَّاصِحُ بِنُصْحِهِ
تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد،
وَ ضَنَّ اَلزَّنْدُ بِقَدْحِهِ
و از پند دادن خوددارى كرد،
فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ
داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است:
أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اَللِّوَى فَلَمْ تَسْتَبِينُوا اَلنُّصْحَ إِلاَّ ضُحَى اَلْغَدِ
«در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم امّا نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند.»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
(پس از اطّلاع از ماجراى حكميّت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميّت قبول كردند عملى نشد امام اين خطبه را در سال 38 هجرى ايراد كرد).
الحمد على البلاء اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى اَلدَّهْرُ بِالْخَطْبِ اَلْفَادِحِ وَ اَلْحَدَثِ اَلْجَلِيلِ
خدا را سپاس! هر چند كه روزگار دشوارىهاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد.
وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ
شهادت مىدهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او معبودى نيست،
وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صلىاللهعليهوآله
و گواهى مىدهم محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.
سبب البلوى أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ اَلنَّاصِحِ اَلشَّفِيقِ اَلْعَالِمِ اَلْمُجَرِّبِ تُورِثُ اَلْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ اَلنَّدَامَةَ
پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كنندۀ مهربان دانا و با تجربه، مايۀ حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است.
وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ اَلْحُكُومَةِ أَمْرِي
من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم،
وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي
و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم.
لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ
(اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مىشد )
فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ اَلْمُخَالِفِينَ اَلْجُفَاةِ وَ اَلْمُنَابِذِينَ اَلْعُصَاةِ
ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد،
حَتَّى اِرْتَابَ اَلنَّاصِحُ بِنُصْحِهِ
تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد،
وَ ضَنَّ اَلزَّنْدُ بِقَدْحِهِ
و از پند دادن خوددارى كرد،
فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ
داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است:
أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اَللِّوَى فَلَمْ تَسْتَبِينُوا اَلنُّصْحَ إِلاَّ ضُحَى اَلْغَدِ
«در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم امّا نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند.»
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:برانگیختن مردم برای نبرد با شامیان
گوهر بعدی:تلاش در هدايت خوارج نهروان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.