۳۵۱ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشير صاحب معاوية لعين التمر
(پس از شنيدن تهاجم يكى از افسران معاويه، نعمان بن بشير به عين التّمر، سرزمين آباد قسمت غربى فرات و كوتاهى كوفيان در سال 39 هجرى در كوفه فرمود)
و فيها يبدي عذره
و يستنهض الناس لنصرته
مُنِيتُ بِمَنْ لاَ يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ
گرفتار كسانى شدهام كه چون امر مىكنم فرمان نمىبرند
وَ لاَ يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ
و چون آنها را فرا مىخوانم اجابت نمىكنند
لاَ أَبَا لَكُمْ
اى مردم بىاصل و ريشه
مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ
در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد
أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ
آيا دينى نداريد كه شما را گرد آورد
وَ لاَ حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ
و يا غيرتى كه شما را به خشم وا دارد؟
أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً
در ميان شما به پاخاسته فرياد مىكشم
وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً
و عاجزانه از شما يارى مىخواهم
فَلاَ تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً
امّا به سخنان من گوش نمىسپاريد
وَ لاَ تُطِيعُونَ لِي أَمْراً
و فرمان مرا اطاعت نمىكنيد
حَتَّى تَكَشَّفَ اَلْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ اَلْمَسَاءَةِ
تا آن را كه پيامدهاى ناگوار آشكار شد
فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ
نه با شما مىتوان انتقام خونى را گرفت
وَ لاَ يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ
و نه با كمك شما مىتوان به هدف رسيد
دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ اَلْجَمَلِ اَلْأَسَرِّ
شما را به يارى برادرانتان مىخوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سر مىدهيد
وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ اَلنِّضْوِ اَلْأَدْبَرِ
و يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمىكنيد
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ
تنها گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند
كَأَنَّمٰا يُسٰاقُونَ إِلَى اَلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
«گويا آنها را به سوى مرگ مىكشانند، و مرگ را با چشمانشان مىنگرند
قال السيد الشريف أقول قوله عليهالسلام متذائب أي مضطرب
مىگويم: («متذائب» يعنى مضطرب
من قولهم تذاءبت الريح أي اضطرب هبوبها
از «تذاء بت الرّيح» يعنى وزش باد گوناگون و مضطرب گشت
و منه سمي الذئب ذئبا لاضطراب مشيته
و ذئب (گرگ) را ذئب ناميدند چون در رفتن اضطراب دارد)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
(پس از شنيدن تهاجم يكى از افسران معاويه، نعمان بن بشير به عين التّمر، سرزمين آباد قسمت غربى فرات و كوتاهى كوفيان در سال 39 هجرى در كوفه فرمود)
و فيها يبدي عذره
و يستنهض الناس لنصرته
مُنِيتُ بِمَنْ لاَ يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ
گرفتار كسانى شدهام كه چون امر مىكنم فرمان نمىبرند
وَ لاَ يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ
و چون آنها را فرا مىخوانم اجابت نمىكنند
لاَ أَبَا لَكُمْ
اى مردم بىاصل و ريشه
مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ
در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد
أَ مَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ
آيا دينى نداريد كه شما را گرد آورد
وَ لاَ حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ
و يا غيرتى كه شما را به خشم وا دارد؟
أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً
در ميان شما به پاخاسته فرياد مىكشم
وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً
و عاجزانه از شما يارى مىخواهم
فَلاَ تَسْمَعُونَ لِي قَوْلاً
امّا به سخنان من گوش نمىسپاريد
وَ لاَ تُطِيعُونَ لِي أَمْراً
و فرمان مرا اطاعت نمىكنيد
حَتَّى تَكَشَّفَ اَلْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ اَلْمَسَاءَةِ
تا آن را كه پيامدهاى ناگوار آشكار شد
فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ
نه با شما مىتوان انتقام خونى را گرفت
وَ لاَ يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ
و نه با كمك شما مىتوان به هدف رسيد
دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ اَلْجَمَلِ اَلْأَسَرِّ
شما را به يارى برادرانتان مىخوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سر مىدهيد
وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ اَلنِّضْوِ اَلْأَدْبَرِ
و يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمىكنيد
ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ
تنها گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند
كَأَنَّمٰا يُسٰاقُونَ إِلَى اَلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ
«گويا آنها را به سوى مرگ مىكشانند، و مرگ را با چشمانشان مىنگرند
قال السيد الشريف أقول قوله عليهالسلام متذائب أي مضطرب
مىگويم: («متذائب» يعنى مضطرب
من قولهم تذاءبت الريح أي اضطرب هبوبها
از «تذاء بت الرّيح» يعنى وزش باد گوناگون و مضطرب گشت
و منه سمي الذئب ذئبا لاضطراب مشيته
و ذئب (گرگ) را ذئب ناميدند چون در رفتن اضطراب دارد)
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تعریف شبهه و روش مصون ماندن از آن
گوهر بعدی:ضرورت حكومت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.