۲۹۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام و فيها مواعظ للناس
ترجمه خطبه 114
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْوَاصِلِ اَلْحَمْدَ بِالنِّعَمِ
ستايش خداوندى را سزاست كه حمد و ستايش را به نعمتها
وَ اَلنِّعَمَ بِالشُّكْرِ
و نعمتها را به شكرگزارى پيوند داد
نَحْمَدُهُ عَلَى آلاَئِهِ
خداى را بر نعمتهايش آنگونه ستايش مىكنيم
كَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلاَئِهِ
كه بر بلاهايش
وَ نَسْتَعِينُهُ عَلَى هَذِهِ اَلنُّفُوسِ اَلْبِطَاءِ عَمَّا أُمِرَتْ بِهِ اَلسِّرَاعِ إِلَى مَا نُهِيَتْ عَنْهُ
و براى به راه آوردن نفس سركش كه در برابر اوامر الهى سستى مىكند و در ارتكاب زشتىها كه نهى فرمود شتاب دارد، از خدا يارى مىخواهيم
وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمَّا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ
و از گناهانى كه علم خدا به آنها احاطه دارد
وَ أَحْصَاهُ كِتَابُهُ
و كتابش آنها را بر شمرده و ثبت كرده، طلب آمرزش مىكنيم
عِلْمٌ غَيْرُ قَاصِرٍ
علم خداوندى كه كمترين نارسايى نداشته
وَ كِتَابٌ غَيْرُ مُغَادِرٍ
و كتابى كه چيزى را وانگذاشته است
وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ عَايَنَ اَلْغُيُوبَ
به خدا ايمان داريم، ايمان كسى كه غيبها را به چشم خود ديده
وَ وَقَفَ عَلَى اَلْمَوْعُودِ
و بر آنچه وعده دادهاند آگاه است
إِيمَاناً نَفَى إِخْلاَصُهُ اَلشِّرْكَ
ايمانى كه اخلاص آن شرك را زدوده
وَ يَقِينُهُ اَلشَّكَّ
و يقين آن شك را نابود كرده است
وَ نَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ
و گواهى مىدهيم كه خدايى نيست جز خداى يكتا، نه شريكى دارد و نه همتايى
وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلىاللهعليهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
و گواهى مىدهيم كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستادۀ اوست «كه درود خدا بر او و خاندانش باد
شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ اَلْقَوْلَ
اين دو گواهى (شهادتين) گفتار را بالا مىبرند
وَ تَرْفَعَانِ اَلْعَمَلَ
و كردار و عمل را به پيشگاه خدا مىرسانند
لاَ يَخِفُّ مِيزَانٌ تُوضَعَانِ فِيهِ
ترازويى كه اين دو گواهى را در آن نهند سبك نباشد
وَ لاَ يَثْقُلُ مِيزَانٌ تُرْفَعَانِ عَنْهُ
و اگر بردارند با چيزى ديگرى سنگين نخواهد شد
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّتِي هِيَ اَلزَّادُ وَ بِهَا اَلْمَعَاذُ
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، كه زاد و توشۀ سفر قيامت است
زَادٌ مُبْلِغٌ وَ مَعَاذٌ مُنْجِحٌ
تقوا توشهاى است كه به منزل رساند، پناهگاهى است كه ايمن مىگرداند
دَعَا إِلَيْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ
بهترين گوينده آن را به گوش مردم خوانده
وَ وَعَاهَا خَيْرُ وَاعٍ
و بهترين شنونده آن را فرا گرفت، پيامبرى كه بهتر از هر كس سخن را به گوش مردم رساند
فَأَسْمَعَ دَاعِيهَا وَ فَازَ وَاعِيهَا
پس خواننده، دعوت خود را به خوبى شنواند، و شنوندۀ خود را رستگار گرداند
عِبَادَ اَللَّهِ إِنَّ تَقْوَى اَللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ مَحَارِمَهُ
اى بندگان خدا! همانا تقواى الهى دوستان خدا را از انجام محرّمات باز مىدارد
وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ
و قلبهايشان را پر از ترس خدا مىسازد
حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ
تا آن كه شبهاى آنان با بى خوابى
وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ
و روزهايشان با تحمل تشنگى و روزهدارى، سپرى مىگردد
فَأَخَذُوا اَلرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ
كه آسايش آخرت را با رنج دنيا
وَ اَلرِّيَّ بِالظَّمَإِ
و سيراب شدن آنجا را با تحمل تشنگى دنيا به دست آوردند
وَ اِسْتَقْرَبُوا اَلْأَجَلَ فَبَادَرُوا اَلْعَمَلَ
اجل و مرگ را نزديك ديده و در اعمال نيكو شتاب كردهاند
وَ كَذَّبُوا اَلْأَمَلَ فَلاَحَظُوا اَلْأَجَلَ
آرزوهاى دنيايى را دروغ خواندند و مرگ به درستى نگريستند
ثُمَّ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ
آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن
وَ غِيَرٍ وَ عِبَرٍ
از دگرگونىها، و عبرت گرفتن است
فَمِنَ اَلْفَنَاءِ أَنَّ اَلدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لاَ تُخْطِئُ سِهَامُهُ
و از نشانۀ نابودى، آن كه: روزگار كمان خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمىرود
وَ لاَ تُؤْسَى جِرَاحُهُ
و زخمش بهبودى ندارد
يَرْمِي اَلْحَيَّ بِالْمَوْتِ
زنده را با تير مرگ هدف قرار مىدهد
وَ اَلصَّحِيحَ بِالسَّقَمِ
و تندرست را با بيمارى از پا در مىآورد
وَ اَلنَّاجِيَ بِالْعَطَبِ
و نجات يافته را به هلاكت مىكشاند
آكِلٌ لاَ يَشْبَعُ
دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد
وَ شَارِبٌ لاَ يَنْقَعُ
و نوشندهاى است كه سيراب نمىشود
وَ مِنَ اَلْعَنَاءِ أَنَّ اَلْمَرْءَ يَجْمَعُ مَا لاَ يَأْكُلُ
و نشانه رنج دنيا آن كه آدمى جمع آورى مىكند آنچه را كه نمىخورد
وَ يَبْنِي مَا لاَ يَسْكُنُ
و مىسازد بنايى كه خود در آن مسكن نمىكند
ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى لاَ مَالاً حَمَلَ
پس به سوى پروردگار خود مىرود نه مالى برداشته
وَ لاَ بِنَاءً نَقَلَ
و نه خانهاى به همراه برده است
وَ مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى اَلْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً
و نشانۀ دگرگونى دنيا آن كه، كسى كه ديروز مردم به او ترحّم مىكردند امروز حسرت او را مىخورند
وَ اَلْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً
و آن كس را كه حسرت او مىخوردند امروز به او ترحّم مىكنند
لَيْسَ ذَلِكَ إِلاَّ نَعِيماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ
و اين نيست مگر براى نعمتهايى كه به سرعت دگرگون مىشود، و بلاهايى كه ناگهان نازل مىگردد
وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ اَلْمَرْءَ يُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ
و نشانۀ عبرت انگيز بودن دنيا، آن كه، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مىرود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسيده، اميدش را قطع مىكند
فَلاَ أَمَلٌ يُدْرَكُ
نه به آرزو رسيده
وَ لاَ مُؤَمَّلٌ يُتْرَكُ
و نه آنچه را آرزو داشته باقى مىماند
فَسُبْحَانَ اَللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا
سبحان اللّه! شادى دنيا چه فريبنده
وَ أَظْمَأَ رِيَّهَا
و سيراب شدن از آن، چه تشنگى زاست
وَ أَضْحَى فَيْئَهَا
و سايۀ آنچه سوزان است
لاَ جَاءٍ يُرَدُّ
نه زمان آمده را مىشود رد كرد
وَ لاَ مَاضٍ يَرْتَدُّ
و نه گذشته را مىتوان باز گرداند
فَسُبْحَانَ اَللَّهِ مَا أَقْرَبَ اَلْحَيَّ مِنَ اَلْمَيِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ
پس منزّه و پاك است خداوند! چقدر زنده به مرده نزديك است براى پيوستن به آن
وَ أَبْعَدَ اَلْمَيِّتَ مِنَ اَلْحَيِّ لاِنْقِطَاعِهِ عَنْهُ
و چه دور است مرده از زنده كه از آنان جدا گشته
إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِشَرٍّ مِنَ اَلشَّرِّ إِلاَّ عِقَابُهُ
چيزى بدتر از شرّ و بدى نيست جز كيفر و عذاب آن
وَ لَيْسَ شَيْءٌ بِخَيْرٍ مِنَ اَلْخَيْرِ إِلاَّ ثَوَابُهُ
و چيزى نيكوتر از خير و نيكى وجود ندارد جز پاداش آن
وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ اَلدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ
همه چيز دنيا شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است
وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ اَلْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ
و هر چيز از آخرت ديدن آن بزرگتر از شنيدن آن است
فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ اَلْعِيَانِ اَلسَّمَاعُ
پس كفايت مىكند شما را شنيدن از ديدن
وَ مِنَ اَلْغَيْبِ اَلْخَبَرُ
و خبر دادن از پنهانىهاى آخرت
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ مَا نَقَصَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ زَادَ فِي اَلْآخِرَةِ خَيْرٌ مِمَّا نَقَصَ مِنَ اَلْآخِرَةِ وَ زَادَ فِي اَلدُّنْيَا
آگاه باشيد، هر گاه از دنياى شما كاهش يابد و به آخرت افزوده گردد بهتر از آن است كه از پاداش آخرت شما كاسته و بر دنياى شما افزوده شود
فَكَمْ مِنْ مَنْقُوصٍ رَابِحٍ وَ مَزِيدٍ خَاسِرٍ
چه بسا كاهش يافتههايى كه سود آور است، و افزايش داشتههايى كه زيان آور بود
إِنَّ اَلَّذِي أُمِرْتُمْ بِهِ أَوْسَعُ مِنَ اَلَّذِي نُهِيتُمْ عَنْهُ
همانا به آنچه فرمان داده شديد گستردهتر از چيزى است كه شما را از آن باز داشتند
وَ مَا أُحِلَّ لَكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ
و آنچه بر شما حلال است، بيش از چيزى است كه بر شما حرام كردهاند
فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا كَثُرَ
پس آنچه را اندك است براى آنچه كه بسيار است ترك كنيد
وَ مَا ضَاقَ لِمَا اِتَّسَعَ
و آنچه را بر شما تنگ گرفتهاند به خاطر آنچه كه شما را در گشايش قرار دادند انجام ندهيد
قَدْ تَكَفَّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ
خداوند روزى شما را ضمانت كرده
وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ
و شما را به كار و تلاش امر فرموده
فَلاَ يَكُونَنَّ اَلْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِكُمْ مِنَ اَلْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ
پس نبايد روزى تضمين شده را بر آنچه كه واجب شده مقدّم داريد
مَعَ أَنَّهُ وَ اَللَّهِ لَقَدِ اِعْتَرَضَ اَلشَّكُّ وَ دَخِلَ اَلْيَقِينُ
با اينكه به خدا سوگند آنچنان نادانى و شك و يقين به هم آميخته است
حَتَّى كَأَنَّ اَلَّذِي ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ
كه گويا روزى تضمين شده بر شما واجب است
وَ كَأَنَّ اَلَّذِي قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ
و آنچه را كه واجب كردهاند، برداشتند
فَبَادِرُوا اَلْعَمَلَ
پس در اعمال نيكو شتاب كنيد
وَ خَافُوا بَغْتَةَ اَلْأَجَلِ
و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد
فَإِنَّهُ لاَ يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلرِّزْقِ
زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمىشود باز گرداند
مَا فَاتَ اَلْيَوْمَ مِنَ اَلرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ
آنچه را امروز از بهرۀ دنيا كم شده مىتوان فردا به دست آورد
وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ اَلْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ اَلْيَوْمَ رَجْعَتُهُ
امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست
اَلرَّجَاءُ مَعَ اَلْجَائِي
به آينده اميدوار
وَ اَلْيَأْسُ مَعَ اَلْمَاضِي
و از گذشته نا اميد باشيد
فَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ وَ لاٰ تَمُوتُنَّ إِلاّٰ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
(از خدا بترسيد و جز بر مسلمانى نميريد)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ترجمه خطبه 114
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْوَاصِلِ اَلْحَمْدَ بِالنِّعَمِ
ستايش خداوندى را سزاست كه حمد و ستايش را به نعمتها
وَ اَلنِّعَمَ بِالشُّكْرِ
و نعمتها را به شكرگزارى پيوند داد
نَحْمَدُهُ عَلَى آلاَئِهِ
خداى را بر نعمتهايش آنگونه ستايش مىكنيم
كَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلاَئِهِ
كه بر بلاهايش
وَ نَسْتَعِينُهُ عَلَى هَذِهِ اَلنُّفُوسِ اَلْبِطَاءِ عَمَّا أُمِرَتْ بِهِ اَلسِّرَاعِ إِلَى مَا نُهِيَتْ عَنْهُ
و براى به راه آوردن نفس سركش كه در برابر اوامر الهى سستى مىكند و در ارتكاب زشتىها كه نهى فرمود شتاب دارد، از خدا يارى مىخواهيم
وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمَّا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ
و از گناهانى كه علم خدا به آنها احاطه دارد
وَ أَحْصَاهُ كِتَابُهُ
و كتابش آنها را بر شمرده و ثبت كرده، طلب آمرزش مىكنيم
عِلْمٌ غَيْرُ قَاصِرٍ
علم خداوندى كه كمترين نارسايى نداشته
وَ كِتَابٌ غَيْرُ مُغَادِرٍ
و كتابى كه چيزى را وانگذاشته است
وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ عَايَنَ اَلْغُيُوبَ
به خدا ايمان داريم، ايمان كسى كه غيبها را به چشم خود ديده
وَ وَقَفَ عَلَى اَلْمَوْعُودِ
و بر آنچه وعده دادهاند آگاه است
إِيمَاناً نَفَى إِخْلاَصُهُ اَلشِّرْكَ
ايمانى كه اخلاص آن شرك را زدوده
وَ يَقِينُهُ اَلشَّكَّ
و يقين آن شك را نابود كرده است
وَ نَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ
و گواهى مىدهيم كه خدايى نيست جز خداى يكتا، نه شريكى دارد و نه همتايى
وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلىاللهعليهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
و گواهى مىدهيم كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستادۀ اوست «كه درود خدا بر او و خاندانش باد
شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ اَلْقَوْلَ
اين دو گواهى (شهادتين) گفتار را بالا مىبرند
وَ تَرْفَعَانِ اَلْعَمَلَ
و كردار و عمل را به پيشگاه خدا مىرسانند
لاَ يَخِفُّ مِيزَانٌ تُوضَعَانِ فِيهِ
ترازويى كه اين دو گواهى را در آن نهند سبك نباشد
وَ لاَ يَثْقُلُ مِيزَانٌ تُرْفَعَانِ عَنْهُ
و اگر بردارند با چيزى ديگرى سنگين نخواهد شد
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّتِي هِيَ اَلزَّادُ وَ بِهَا اَلْمَعَاذُ
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، كه زاد و توشۀ سفر قيامت است
زَادٌ مُبْلِغٌ وَ مَعَاذٌ مُنْجِحٌ
تقوا توشهاى است كه به منزل رساند، پناهگاهى است كه ايمن مىگرداند
دَعَا إِلَيْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ
بهترين گوينده آن را به گوش مردم خوانده
وَ وَعَاهَا خَيْرُ وَاعٍ
و بهترين شنونده آن را فرا گرفت، پيامبرى كه بهتر از هر كس سخن را به گوش مردم رساند
فَأَسْمَعَ دَاعِيهَا وَ فَازَ وَاعِيهَا
پس خواننده، دعوت خود را به خوبى شنواند، و شنوندۀ خود را رستگار گرداند
عِبَادَ اَللَّهِ إِنَّ تَقْوَى اَللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ مَحَارِمَهُ
اى بندگان خدا! همانا تقواى الهى دوستان خدا را از انجام محرّمات باز مىدارد
وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ
و قلبهايشان را پر از ترس خدا مىسازد
حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ
تا آن كه شبهاى آنان با بى خوابى
وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ
و روزهايشان با تحمل تشنگى و روزهدارى، سپرى مىگردد
فَأَخَذُوا اَلرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ
كه آسايش آخرت را با رنج دنيا
وَ اَلرِّيَّ بِالظَّمَإِ
و سيراب شدن آنجا را با تحمل تشنگى دنيا به دست آوردند
وَ اِسْتَقْرَبُوا اَلْأَجَلَ فَبَادَرُوا اَلْعَمَلَ
اجل و مرگ را نزديك ديده و در اعمال نيكو شتاب كردهاند
وَ كَذَّبُوا اَلْأَمَلَ فَلاَحَظُوا اَلْأَجَلَ
آرزوهاى دنيايى را دروغ خواندند و مرگ به درستى نگريستند
ثُمَّ إِنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ
آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن
وَ غِيَرٍ وَ عِبَرٍ
از دگرگونىها، و عبرت گرفتن است
فَمِنَ اَلْفَنَاءِ أَنَّ اَلدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لاَ تُخْطِئُ سِهَامُهُ
و از نشانۀ نابودى، آن كه: روزگار كمان خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمىرود
وَ لاَ تُؤْسَى جِرَاحُهُ
و زخمش بهبودى ندارد
يَرْمِي اَلْحَيَّ بِالْمَوْتِ
زنده را با تير مرگ هدف قرار مىدهد
وَ اَلصَّحِيحَ بِالسَّقَمِ
و تندرست را با بيمارى از پا در مىآورد
وَ اَلنَّاجِيَ بِالْعَطَبِ
و نجات يافته را به هلاكت مىكشاند
آكِلٌ لاَ يَشْبَعُ
دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد
وَ شَارِبٌ لاَ يَنْقَعُ
و نوشندهاى است كه سيراب نمىشود
وَ مِنَ اَلْعَنَاءِ أَنَّ اَلْمَرْءَ يَجْمَعُ مَا لاَ يَأْكُلُ
و نشانه رنج دنيا آن كه آدمى جمع آورى مىكند آنچه را كه نمىخورد
وَ يَبْنِي مَا لاَ يَسْكُنُ
و مىسازد بنايى كه خود در آن مسكن نمىكند
ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى لاَ مَالاً حَمَلَ
پس به سوى پروردگار خود مىرود نه مالى برداشته
وَ لاَ بِنَاءً نَقَلَ
و نه خانهاى به همراه برده است
وَ مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى اَلْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً
و نشانۀ دگرگونى دنيا آن كه، كسى كه ديروز مردم به او ترحّم مىكردند امروز حسرت او را مىخورند
وَ اَلْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً
و آن كس را كه حسرت او مىخوردند امروز به او ترحّم مىكنند
لَيْسَ ذَلِكَ إِلاَّ نَعِيماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ
و اين نيست مگر براى نعمتهايى كه به سرعت دگرگون مىشود، و بلاهايى كه ناگهان نازل مىگردد
وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ اَلْمَرْءَ يُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ
و نشانۀ عبرت انگيز بودن دنيا، آن كه، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مىرود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسيده، اميدش را قطع مىكند
فَلاَ أَمَلٌ يُدْرَكُ
نه به آرزو رسيده
وَ لاَ مُؤَمَّلٌ يُتْرَكُ
و نه آنچه را آرزو داشته باقى مىماند
فَسُبْحَانَ اَللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا
سبحان اللّه! شادى دنيا چه فريبنده
وَ أَظْمَأَ رِيَّهَا
و سيراب شدن از آن، چه تشنگى زاست
وَ أَضْحَى فَيْئَهَا
و سايۀ آنچه سوزان است
لاَ جَاءٍ يُرَدُّ
نه زمان آمده را مىشود رد كرد
وَ لاَ مَاضٍ يَرْتَدُّ
و نه گذشته را مىتوان باز گرداند
فَسُبْحَانَ اَللَّهِ مَا أَقْرَبَ اَلْحَيَّ مِنَ اَلْمَيِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ
پس منزّه و پاك است خداوند! چقدر زنده به مرده نزديك است براى پيوستن به آن
وَ أَبْعَدَ اَلْمَيِّتَ مِنَ اَلْحَيِّ لاِنْقِطَاعِهِ عَنْهُ
و چه دور است مرده از زنده كه از آنان جدا گشته
إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِشَرٍّ مِنَ اَلشَّرِّ إِلاَّ عِقَابُهُ
چيزى بدتر از شرّ و بدى نيست جز كيفر و عذاب آن
وَ لَيْسَ شَيْءٌ بِخَيْرٍ مِنَ اَلْخَيْرِ إِلاَّ ثَوَابُهُ
و چيزى نيكوتر از خير و نيكى وجود ندارد جز پاداش آن
وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ اَلدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ
همه چيز دنيا شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است
وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ اَلْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ
و هر چيز از آخرت ديدن آن بزرگتر از شنيدن آن است
فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ اَلْعِيَانِ اَلسَّمَاعُ
پس كفايت مىكند شما را شنيدن از ديدن
وَ مِنَ اَلْغَيْبِ اَلْخَبَرُ
و خبر دادن از پنهانىهاى آخرت
وَ اِعْلَمُوا أَنَّ مَا نَقَصَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ زَادَ فِي اَلْآخِرَةِ خَيْرٌ مِمَّا نَقَصَ مِنَ اَلْآخِرَةِ وَ زَادَ فِي اَلدُّنْيَا
آگاه باشيد، هر گاه از دنياى شما كاهش يابد و به آخرت افزوده گردد بهتر از آن است كه از پاداش آخرت شما كاسته و بر دنياى شما افزوده شود
فَكَمْ مِنْ مَنْقُوصٍ رَابِحٍ وَ مَزِيدٍ خَاسِرٍ
چه بسا كاهش يافتههايى كه سود آور است، و افزايش داشتههايى كه زيان آور بود
إِنَّ اَلَّذِي أُمِرْتُمْ بِهِ أَوْسَعُ مِنَ اَلَّذِي نُهِيتُمْ عَنْهُ
همانا به آنچه فرمان داده شديد گستردهتر از چيزى است كه شما را از آن باز داشتند
وَ مَا أُحِلَّ لَكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ
و آنچه بر شما حلال است، بيش از چيزى است كه بر شما حرام كردهاند
فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا كَثُرَ
پس آنچه را اندك است براى آنچه كه بسيار است ترك كنيد
وَ مَا ضَاقَ لِمَا اِتَّسَعَ
و آنچه را بر شما تنگ گرفتهاند به خاطر آنچه كه شما را در گشايش قرار دادند انجام ندهيد
قَدْ تَكَفَّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ
خداوند روزى شما را ضمانت كرده
وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ
و شما را به كار و تلاش امر فرموده
فَلاَ يَكُونَنَّ اَلْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِكُمْ مِنَ اَلْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ
پس نبايد روزى تضمين شده را بر آنچه كه واجب شده مقدّم داريد
مَعَ أَنَّهُ وَ اَللَّهِ لَقَدِ اِعْتَرَضَ اَلشَّكُّ وَ دَخِلَ اَلْيَقِينُ
با اينكه به خدا سوگند آنچنان نادانى و شك و يقين به هم آميخته است
حَتَّى كَأَنَّ اَلَّذِي ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ
كه گويا روزى تضمين شده بر شما واجب است
وَ كَأَنَّ اَلَّذِي قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ
و آنچه را كه واجب كردهاند، برداشتند
فَبَادِرُوا اَلْعَمَلَ
پس در اعمال نيكو شتاب كنيد
وَ خَافُوا بَغْتَةَ اَلْأَجَلِ
و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد
فَإِنَّهُ لاَ يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ اَلرِّزْقِ
زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمىشود باز گرداند
مَا فَاتَ اَلْيَوْمَ مِنَ اَلرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ
آنچه را امروز از بهرۀ دنيا كم شده مىتوان فردا به دست آورد
وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ اَلْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ اَلْيَوْمَ رَجْعَتُهُ
امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست
اَلرَّجَاءُ مَعَ اَلْجَائِي
به آينده اميدوار
وَ اَلْيَأْسُ مَعَ اَلْمَاضِي
و از گذشته نا اميد باشيد
فَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ وَ لاٰ تَمُوتُنَّ إِلاّٰ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
(از خدا بترسيد و جز بر مسلمانى نميريد)
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نکوهش دنیاپرستی
گوهر بعدی:دعا براى طلب باران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.