۵۵ بار خوانده شده
و في حديثه عليهالسلام إِنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا كَانَ لَهُ اَلدَّيْنُ اَلظَّنُونُ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يُزَكِّيَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ
هر گاه انسان طلبى دارد كه نمىداند وصول مىشود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زكات آن را براى سالى كه گذشته، بپردازد
فالظنون الذي لا يعلم صاحبه أ يقبضه من الذي هو عليه أم لا فكأنه الذي يظن به فمرة يرجوه و مرة لا يرجوه و هذا من أفصح الكلام و كذلك كل أمر تطلبه و لا تدري على أي شيء أنت منه فهو ظنون
مىگويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است كه طلب كار نمىداند آيا مىتواند از بدهكار وصول كند يا نه؟ گويا طلب كار در حال ظنّ و گمان است، گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى نه، اين از فصيحترين سخنان است، همچنين هر كارى كه طالب آن هستى و نمىدانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گويند
و على ذلك قول الأعشى ما يجعل الجد الظنون الذي جنب صوب اللجب الماطر مثل الفراتي إذا ما طما يقذف بالبوصي و الماهر
و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است، آنجا كه مىگويد: «چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلى كه باران گير باشد دور است، نمىشود آن را همچون فرات، كه پر از آب است، و كشتى و شناگر ماهر را از پا در مىآورد، قرار داد
و الجد البئر العادية في الصحراء و الظنون التي لا يعلم هل فيها ماء أم لا
«جدّ» چاه قديمى بيابانى را گويند، و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا نه)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هر گاه انسان طلبى دارد كه نمىداند وصول مىشود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زكات آن را براى سالى كه گذشته، بپردازد
فالظنون الذي لا يعلم صاحبه أ يقبضه من الذي هو عليه أم لا فكأنه الذي يظن به فمرة يرجوه و مرة لا يرجوه و هذا من أفصح الكلام و كذلك كل أمر تطلبه و لا تدري على أي شيء أنت منه فهو ظنون
مىگويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است كه طلب كار نمىداند آيا مىتواند از بدهكار وصول كند يا نه؟ گويا طلب كار در حال ظنّ و گمان است، گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى نه، اين از فصيحترين سخنان است، همچنين هر كارى كه طالب آن هستى و نمىدانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گويند
و على ذلك قول الأعشى ما يجعل الجد الظنون الذي جنب صوب اللجب الماطر مثل الفراتي إذا ما طما يقذف بالبوصي و الماهر
و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است، آنجا كه مىگويد: «چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلى كه باران گير باشد دور است، نمىشود آن را همچون فرات، كه پر از آب است، و كشتى و شناگر ماهر را از پا در مىآورد، قرار داد
و الجد البئر العادية في الصحراء و الظنون التي لا يعلم هل فيها ماء أم لا
«جدّ» چاه قديمى بيابانى را گويند، و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا نه)
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:تأثير ايمان در روح
گوهر بعدی:ضرورت حفظ آمادگی رزمی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.