۶۰ بار خوانده شده

برتری تلاش و ارزش عمل

و من خطبة له عليه‌السلام في مقاصد أخرى فَإِنَّ تَقْوَى اَللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجَحُ اَلطَّالِبُ وَ يَنْجُو اَلْهَارِبُ وَ تُنَالُ اَلرَّغَائِبُ
230 و از خطبه‌هاى آن حضرت است همانا ترس از خدا كليد درستى كردار است، و اندوختۀ قيامت را به كار، و از هر بندگى موجب رهايى، و رهايى از هر تباهى. بدان حاجت خواهنده روان است، و بدان گريزنده در امان، و خواسته‌ها در دسترس خواهان.

فضل العمل فَاعْمَلُوا وَ اَلْعَمَلُ يُرْفَعُ وَ اَلتَّوْبَةُ تَنْفَعُ وَ اَلدُّعَاءُ يُسْمَعُ وَ اَلْحَالُ هَادِئَةٌ وَ اَلْأَقْلاَمُ جَارِيَةٌ
پس كار كنيد حالى كه عمل «به سوى خدا بالا مى‌رود» و توبه سود مى‌دهد، و دعا شنيده مى‌شود و آرامش بر قرار است، و خامه‌ها به كار

وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِساً فَإِنَّ اَلْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ
و در كارها پيشدستى كنيد در عمرى كه واپس رونده است، و بيماريى كه از كار بازدارنده است، يا مرگى كه رباينده است، كه مرگ به هم زنندۀ لذّتها و شادمانى شماست، و تيره كنندۀ خواهشهاى نفسانى، و دور كننده از مقصدهاى اين جهانى ديدار كننده‌اى است كه او را نپذيرند، همتايى است كه شكست نخورد. كينه‌خواهى است كه پى او را نگيرند

قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ
حلقه‌هاى ريسمانهايش را بر شما انداخته است، و سختيهايش فراتان گرفته، و پيكانهاش را به سوى‌تان روانه ساخته. قهرش سترگ است و دشمنى‌اش در پى هم، و خطا در آسيبش كم

فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ اِحْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ وَ أَلِيمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ
زودا كه ابرهاى تيرۀ مرگ بر شما سايه افكند و دردهايش را هر دم سخت‌تر كند و تاريكيهاى مرحلۀ جان كندن، و از خود بى خود شدن و بيهوش بودن. و رنج گرفته شدن جان، و پرده‌هاى تاريك مرگ يكديگر را پوشان، و طعم ناخوشايند آن

فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ وَ عَفَّى آثَارَكُمْ وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ وَ بَعَثَ وُرَّاثَكُمْ يَقْتَسِمُونَ تُرَاثَكُمْ بَيْنَ حَمِيمٍ خَاصٍّ لَمْ يَنْفَعْ وَ قَرِيبٍ مَحْزُونٍ لَمْ يَمْنَعْ وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ يَجْزَعْ
گويى ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهاتان را خاموش ساخته، و جمعيتتان را پراكنده و نشانه‌هاتان را از ميان برده، و خانه‌هاتان را تهى كرده و ميراث خوراهاتان را بر انگيخته تا گرد شوند و مرده ريگتان را ميان يكديگر قسمت كنند: از دوستى گزيده كه سودى نرساند، و خويشاوندى غمين كه بلايى باز نگرداند. و به غم شادمانى كه اندوه نداند

فضل الجد فَعَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ وَ اَلاِجْتِهَادِ وَ اَلتَّأَهُّبِ وَ اَلاِسْتِعْدَادِ وَ اَلتَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ اَلزَّادِ
پس بر شما باد به كوشش و كوشيدن، و ساخته شدن و آماده گرديدن. و برداشتن توشه‌اى كه به كار آيد، از منزلى كه بايد

وَ لاَ تَغُرَّنَّكُمُ اَلْحَيَاةُ اَلدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ اَلْأُمَمِ اَلْمَاضِيَةِ وَ اَلْقُرُونِ اَلْخَالِيَةِ اَلَّذِينَ اِحْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا وَ أَفْنَوْا عِدَّتَهَا وَ أَخْلَقُوا جِدَّتَهَا
و مفريبد شما را دنيا چنانكه فريفت كسانى را كه پيش از شما بودند، از آنان كه گذشتند و رفتند و جاى خويش تهى هشتند. آنان كه دنيا را دوشيدند و شرنگ فريبش را نوشيدند. نابود كردند آنچه را به كار آيد و كهنه كردند آن را كه نو بايد

وَ أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً لاَ يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ وَ لاَ يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ وَ لاَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ
خانه‌هاشان گورستان شد و دارايى‌شان مرده ريگ اين و آن. آن را كه نزدشان آيد نشناسند كيست، و آن را كه براى‌شان بگريد ننگرند كه گريست‌؟ و آن را كه بخواندشان پاسخ ندهند كه سخنت چيست

فَاحْذَرُوا اَلدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ لاَ يَدُومُ رَخَاؤُهَا وَ لاَ يَنْقَضِي عَنَاؤُهَا وَ لاَ يَرْكُدُ بَلاَؤُهَا
پس، از دنيا بپرهيزيد كه سخت بيوفاست و فريبنده. نيرنگبازى است بخشنده و منع كننده، از اين دست پوشنده، از آن دست رخت كننده. نه آسايشش بپايد، و نه رنجش به سرآيد، و نه بلايش بياسايد

و منها في صفة الزهاد كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ اَلدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ
و از اين خطبه است، در صفت زاهدان مردمى بودند در دنيا، كه نمى‌دانستند دنيا چيست، در آن چون كسى به سر بردند كه از مردم دنيا نيست. كار از روى بصيرت كردند و در آنچه از آن پرهيزشان بايد سبقت جستند

تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ اَلْآخِرَةِ وَ يَرَوْنَ أَهْلَ اَلدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِمْ
تن‌هاشان اينجا به كوشش است ليكن به حقيقت ميان مردم آخرت در گردش است. مردم دنيا را مى‌بينند كه مرگ تن‌هاشان را بزرگ مى‌پندارند، اما آنان مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مى‌شمارند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیان کیفیت بيعت مردم با امام علیه السلام
گوهر بعدی:در ويژگى های پيامبر صلى الله عليه و آله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.