هوش مصنوعی:
امیرالمؤمنین علی (ع) از شریح بن حارث، قاضی خود، به دلیل خرید خانهای به قیمت 80 دینار انتقاد میکند و به او هشدار میدهد که مال دنیا فانی است و در قیامت باید پاسخگوی اعمال خود باشد. امام علی (ع) در این نامه، دنیا را دارالغرور و فانی توصیف میکند و تأکید میکند که ثروت و قدرت پادشاهان و جباران نیز نابود میشود و همه در پیشگاه الهی پاسخگو خواهند بود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و دینی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، بحثهای مربوط به قیامت و حسابوکتاب الهی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال سنگین باشد.
نامه به شریح قاضی
و من كتاب له عليهالسلام لشريح بن الحارث قاضيه وَ رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ اَلْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عليهالسلام
3 و از نامۀ آن حضرت است كه به شريح پسر حارث، قاضى خود، نوشت گفتهاند شريح پسر حارث، قاضى امير مؤمنان (عليه السلام)،
اِشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ اِبْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ اَلْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ
در خلافت آن حضرت خانهاى به هشتاد دينار خريد، چون اين خبر به امام رسيد او را طلبيد و فرمود: به من خبر دادهاند خانهاى به هشتاد دينار خريدهاى و سندى براى آن نوشتهاى، و گواهانى بر آن گرفتهاى؟ شريح گفت: آرى، امير مؤمنان چنين بوده است: امام نگاهى خشمگين بدو كرد، سپس فرمود :
يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لاَ يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لاَ يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً
شريح! به زودى كسى به سر وقتت مىآيد كه به نوشتهات نمىنگرد و از گواهت نمىپرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون كند و بردارد و تهى دست به گورت سپارد
فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لاَ تَكُونُ اِبْتَعْتَ هَذِهِ اَلدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ اَلثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلاَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ اَلدُّنْيَا وَ دَارَ اَلْآخِرَةِ
پس شريح! مبادا اين خانه را از جز مال خود خريده باشى يا بهاى آن را از جز حلال به دست آورده، چه، آن گاه خانۀ دنيا را زيان كردهاى و خانۀ آخرت را از دست داده
أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اِشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ اَلنُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ اَلدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ وَ اَلنُّسْخَةُ هَذِهِ
اگر آن گاه كه اين خانه را خريدى نزد من مىآمدى، براى تو سندى مىنوشتم بدينسان، پس رغبت نمىكردى به خريدن خانه به درهمى يا افزون از آن، و سند چنين است
هَذَا مَا اِشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اِشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ اَلْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ اَلْفَانِينَ وَ خِطَّةِ اَلْهَالِكِينَ
اين خانهاى است كه خريده است آن را بندهاى خوار، از مردهاى كه او را از جاى برخيزاندهاند براى كوچ و بستن بار. از او خانهاى از خانههاى فريب خريده است، در كويى كه سپرى شوندگان جاى دارند و تباه شوندگان روز به سر آرند .
وَ تَجْمَعُ هَذِهِ اَلدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ اَلْحَدُّ اَلْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْآفَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْمُصِيبَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى اَلْهَوَى اَلْمُرْدِي وَ اَلْحَدُّ اَلرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى اَلشَّيْطَانِ اَلْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ اَلدَّارِ
اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاى گرفته است: حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است، و حد دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين، و حدّ سوّم به هوسى كه تباه سازد، و حد چهارم به شيطانى كه گمراه سازد، و در خانه به حدّ چهارمين گشاده است و شيطان بدانجا ايستاده .
اِشْتَرَى هَذَا اَلْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا اَلْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ اَلدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ اَلْقَنَاعَةِ وَ اَلدُّخُولِ فِي ذُلِّ اَلطَّلَبِ وَ اَلضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا اَلْمُشْتَرِي فِيمَا اِشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَكٍ
خريد اين فريفتۀ آرزومند اين خانه را از اين كس كه اجل وى را از جاى كند. به بهاى برون شدن از قناعتى كه موجب ارجمندى است، و درون شدن در ذلت و به دست آوردن دنيا كه مايۀ دردمندى است و زيانى كه اين خريدار را در آنچه خريده رسد
فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ اَلْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ اَلْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ اَلْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ وَ مَنْ جَمَعَ اَلْمَالَ عَلَى اَلْمَالِ فَأَكْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ اِدَّخَرَ وَ اِعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً
بر نا آرام دارندۀ تنهاى پادشاهان است، و گيرندۀ جانهاى سركشان، و درهم ريزندۀ دولت فرعونان، چون كسرا، و قيصر، و تبّع، و حمير، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و بر افراشت، و زيور كرد و بياراست، و اندوخت، و به گمان خويش براى فرزند مايه توخت.
إِلَى مَوْقِفِ اَلْعَرْضِ وَ اَلْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ اَلثَّوَابِ وَ اَلْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ اَلْأَمْرُ بِفَصْلِ اَلْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنٰالِكَ اَلْمُبْطِلُونَ
بر اوست كه همگان را در جايگاه رسيدگى و حساب، و محل پاداش و عقاب روانه كند آن گاه كه كار داورى به نهايت رسد، «و آن جاست كه تباهكاران زيان برند» .
شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ اَلْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ اَلْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ اَلدُّنْيَا
بر اين سند خرد گواهى دهد هرگاه از بند هوا و دلبستگيهاى دنيا برون رود
3 و از نامۀ آن حضرت است كه به شريح پسر حارث، قاضى خود، نوشت گفتهاند شريح پسر حارث، قاضى امير مؤمنان (عليه السلام)،
اِشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَى شُرَيْحاً وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ اِبْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ اَلْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ
در خلافت آن حضرت خانهاى به هشتاد دينار خريد، چون اين خبر به امام رسيد او را طلبيد و فرمود: به من خبر دادهاند خانهاى به هشتاد دينار خريدهاى و سندى براى آن نوشتهاى، و گواهانى بر آن گرفتهاى؟ شريح گفت: آرى، امير مؤمنان چنين بوده است: امام نگاهى خشمگين بدو كرد، سپس فرمود :
يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لاَ يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لاَ يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً
شريح! به زودى كسى به سر وقتت مىآيد كه به نوشتهات نمىنگرد و از گواهت نمىپرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون كند و بردارد و تهى دست به گورت سپارد
فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لاَ تَكُونُ اِبْتَعْتَ هَذِهِ اَلدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ اَلثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلاَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ اَلدُّنْيَا وَ دَارَ اَلْآخِرَةِ
پس شريح! مبادا اين خانه را از جز مال خود خريده باشى يا بهاى آن را از جز حلال به دست آورده، چه، آن گاه خانۀ دنيا را زيان كردهاى و خانۀ آخرت را از دست داده
أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اِشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ اَلنُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ اَلدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ وَ اَلنُّسْخَةُ هَذِهِ
اگر آن گاه كه اين خانه را خريدى نزد من مىآمدى، براى تو سندى مىنوشتم بدينسان، پس رغبت نمىكردى به خريدن خانه به درهمى يا افزون از آن، و سند چنين است
هَذَا مَا اِشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اِشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ اَلْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ اَلْفَانِينَ وَ خِطَّةِ اَلْهَالِكِينَ
اين خانهاى است كه خريده است آن را بندهاى خوار، از مردهاى كه او را از جاى برخيزاندهاند براى كوچ و بستن بار. از او خانهاى از خانههاى فريب خريده است، در كويى كه سپرى شوندگان جاى دارند و تباه شوندگان روز به سر آرند .
وَ تَجْمَعُ هَذِهِ اَلدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ اَلْحَدُّ اَلْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْآفَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي اَلْمُصِيبَاتِ وَ اَلْحَدُّ اَلثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى اَلْهَوَى اَلْمُرْدِي وَ اَلْحَدُّ اَلرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى اَلشَّيْطَانِ اَلْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ اَلدَّارِ
اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاى گرفته است: حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است، و حد دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين، و حدّ سوّم به هوسى كه تباه سازد، و حد چهارم به شيطانى كه گمراه سازد، و در خانه به حدّ چهارمين گشاده است و شيطان بدانجا ايستاده .
اِشْتَرَى هَذَا اَلْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا اَلْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ اَلدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ اَلْقَنَاعَةِ وَ اَلدُّخُولِ فِي ذُلِّ اَلطَّلَبِ وَ اَلضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا اَلْمُشْتَرِي فِيمَا اِشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَكٍ
خريد اين فريفتۀ آرزومند اين خانه را از اين كس كه اجل وى را از جاى كند. به بهاى برون شدن از قناعتى كه موجب ارجمندى است، و درون شدن در ذلت و به دست آوردن دنيا كه مايۀ دردمندى است و زيانى كه اين خريدار را در آنچه خريده رسد
فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ اَلْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ اَلْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ اَلْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ وَ مَنْ جَمَعَ اَلْمَالَ عَلَى اَلْمَالِ فَأَكْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ اِدَّخَرَ وَ اِعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً
بر نا آرام دارندۀ تنهاى پادشاهان است، و گيرندۀ جانهاى سركشان، و درهم ريزندۀ دولت فرعونان، چون كسرا، و قيصر، و تبّع، و حمير، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و بر افراشت، و زيور كرد و بياراست، و اندوخت، و به گمان خويش براى فرزند مايه توخت.
إِلَى مَوْقِفِ اَلْعَرْضِ وَ اَلْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ اَلثَّوَابِ وَ اَلْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ اَلْأَمْرُ بِفَصْلِ اَلْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنٰالِكَ اَلْمُبْطِلُونَ
بر اوست كه همگان را در جايگاه رسيدگى و حساب، و محل پاداش و عقاب روانه كند آن گاه كه كار داورى به نهايت رسد، «و آن جاست كه تباهكاران زيان برند» .
شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ اَلْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ اَلْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ اَلدُّنْيَا
بر اين سند خرد گواهى دهد هرگاه از بند هوا و دلبستگيهاى دنيا برون رود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به مردم كوفه پس از پيروزى در نبرد جمل
گوهر بعدی:نامه به عثمان بن حنيف فرماندار بصره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.