۵۴ بار خوانده شده
و من عهد له عليهالسلام إلى محمد بن أبي بكر رضي الله عنه حين قلده مصر
27 و از عهدنامۀ آن حضرت است به محمد پسر ابو بكر، چون او را حكومت مصر داد
فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ اُبْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اَللَّحْظَةِ وَ اَلنَّظْرَةِ حَتَّى لاَ يَطْمَعَ اَلْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لاَ يَيْأَسَ اَلضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ
با آنان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده رو، و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشۀ چشم نگرى و خواه خيره شوى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند
فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ اَلصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ اَلْكَبِيرَةِ وَ اَلظَّاهِرَةِ وَ اَلْمَسْتُورَةِ فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ
كه خداى تعالى مىپرسد از شما بندگان، از خرد و درشت كارهاتان و از آشكار آن و نهان. پس اگر عذاب كند، شما ستمكارتر، و اگر ببخشد، او بزرگوارتر
وَ اِعْلَمُوا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّ اَلْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ اَلدُّنْيَا وَ آجِلِ اَلْآخِرَةِ فَشَارَكُوا أَهْلَ اَلدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ اَلدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ
و بندگان خدا بدانيد كه پرهيزگاران مردند و بر دنياى گذرا و آخرت ديرپا را بردند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، و مردم دنيا در آخرت آنان شركت نداشتند
سَكَنُوا اَلدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ اَلدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ اَلْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ اَلْجَبَابِرَةُ اَلْمُتَكَبِّرُونَ
در دنيا زيستند هرچه نيكوتر و نعمت دنيا را خوردند هر چه بهتر. پس، از دنيا چون ناز پروردگان نصيب بردند، و چون سركشان نعمت آن را خوردند.
ثُمَّ اِنْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ اَلْمُبَلِّغِ وَ اَلْمَتْجَرِ اَلرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ اَلدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اَللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ لاَ تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لاَ يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ
سپس از اين جهان رخت بربستند با توشهاى كه به مقصدشان رساند، و سودايى كه سودشان را فراهم گرداند. در دنيا طعم لذت زهد چشيدند، و يقين كردند كه فردا در آخرت همسايۀ خدا گردند. دست دعاى آنان برنتابد و بهرهشان از لذت كاهش نيابد
فَاحْذَرُوا عِبَادَ اَللَّهِ اَلْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْرٍ عَظِيمٍ وَ خَطْبٍ جَلِيلٍ بِخَيْرٍ لاَ يَكُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لاَ يَكُونُ مَعَهُ خَيْرٌ أَبَداً فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى اَلْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا
پس بندگان خدا، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و برگ آن را آماده سازيد، كه مرگ، كارى بزرگ را پيش مىآرد و حادثهاى سترگ را همراه دارد: خيرى كه هرگز شرّى با آن نيست، يا شرّى كه هميشه از خير تهى است. پس به بهشت چه كسى نزديكتر از آن كه براى بهشت در كار است
وَ مَنْ أَقْرَبُ إِلَى اَلنَّارِ مِنْ عَامِلِهَا وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ اَلْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ اَلْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ وَ اَلدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ
و به دوزخ چه كسى نزديكتر از آن كه كار دوزخ را عهدهدار است؟ شما همچون شكاريها هستيد كه مرگ از جايهاتان رانده است، اگر بايستيد شما را بربايد و اگر بگريزيد، به سر وقتتان آيد، و پيوستهتر از سايهتان در پى شما آيد. مرگ به پيشانيهاتان چسبيده است و دنيا در پس شما در پيچيده
فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لاَ تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَ لاَ تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ
پس، از آتشى بترسيد كه ژرفاى آن دور تك است، و گرماى آن بىاندازه و عذاب آن تازه. سرايى كه در آن رحمتى نباشد و فريادى شنوده نگردد و نه بند اندوهى گشوده
وَ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنَ اَللَّهِ وَ أَنْ يَحْسُنَ ظَنُّكُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّ اَلْعَبْدَ إِنَّمَا يَكُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ وَ إِنَّ أَحْسَنَ اَلنَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ
و اگر توانستيد كه هم از خدا سخت بترسيد و هم بدو گمان نيكو بريد، اين دو را با هم فراهم آوريد، كه بنده گمان نيك به پروردگار خود بدان اندازه برد كه از او بترسد، و نيكو گمانتر مردمان به خدا كسى است كه ترس وى از خدا بيشتر باشد
وَ اِعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَكَ إِلاَّ سَاعَةٌ مِنَ اَلدَّهْرِ
و بدان اى محمد، پسر ابو بكر! كه من تو را بر مردم مصر والى گردانيدم، مردمى كه در نظرم بزرگترين سپاهيان منند. پس تو را بايد كه با نفس خويش به پيكار در آيى و دين خود را حمايت نمايى، هرچند كه در روزگار بيش از ساعتى نپايى
وَ لاَ تُسْخِطِ اَللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِي اَللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ وَ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ خَلَفٌ فِي غَيْرِهِ
و خدا را به خاطر خشنودى هيچيك از آفريدگانش به خشم مياور، كه خشنودى خدا جاى نشين ديگر چيزهاست، و چيزى نيست كه توان گفت جاى نشين رضاى خداست
صَلِّ اَلصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا اَلْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لاَ تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لاَ تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَالٍ وَ اِعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاَتِكَ
نماز را در وقت معين آن به جاى آر، و به خاطر آسوده بودن از كار پيش از رسيدن وقت آن را بر پاى مدار، و آن را واپس مينداز به خاطر پرداختن به كار، و بدان كه هر چيز از كار كه به جاى آرى، پيرو نماز توست كه بر پا مىدارى.
وَ مِنْهُ فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ إِمَامُ اَلْهُدَى وَ إِمَامُ اَلرَّدَى وَ وَلِيُّ اَلنَّبِيِّ وَ عَدُوُّ اَلنَّبِيِّ
و از اين عهدنامه است همانا امامى كه به رستگارى خواند، چون امامى نيست كه به گمراهى راند، و آن كه دوست پيامبر است كجا در رتبۀ دشمن پيامبر است
وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله إِنِّي لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِكاً أَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اَللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا اَلْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اَللَّهُ بِشِرْكِهِ
رسول خدا مىفرمود: من بر امتّم نه از مؤمن هراسانم و نه از مشرك ترسان، چه مرد با ايمان را خدا به خاطر ايمان وى باز مىدارد، و مشرك را به خاطر شرك او از پاى در مىآرد
وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ اَلْجَنَانِ عَالِمِ اَللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ
ليكن من بر شما از مرد دورويى مىترسم كه به حكم شرع داناست. او چيزى را مىگويد كه آن را نيكو مىشماريد و كارى مىكند كه آن را ناپسند مىداريد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
27 و از عهدنامۀ آن حضرت است به محمد پسر ابو بكر، چون او را حكومت مصر داد
فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ اُبْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اَللَّحْظَةِ وَ اَلنَّظْرَةِ حَتَّى لاَ يَطْمَعَ اَلْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لاَ يَيْأَسَ اَلضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ
با آنان فروتن باش و نرمخو، و هموار و گشاده رو، و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشۀ چشم نگرى و خواه خيره شوى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند
فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ اَلصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ اَلْكَبِيرَةِ وَ اَلظَّاهِرَةِ وَ اَلْمَسْتُورَةِ فَإِنْ يُعَذِّبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ
كه خداى تعالى مىپرسد از شما بندگان، از خرد و درشت كارهاتان و از آشكار آن و نهان. پس اگر عذاب كند، شما ستمكارتر، و اگر ببخشد، او بزرگوارتر
وَ اِعْلَمُوا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّ اَلْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ اَلدُّنْيَا وَ آجِلِ اَلْآخِرَةِ فَشَارَكُوا أَهْلَ اَلدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ لَمْ يُشَارِكُوا أَهْلَ اَلدُّنْيَا فِي آخِرَتِهِمْ
و بندگان خدا بدانيد كه پرهيزگاران مردند و بر دنياى گذرا و آخرت ديرپا را بردند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، و مردم دنيا در آخرت آنان شركت نداشتند
سَكَنُوا اَلدُّنْيَا بِأَفْضَلِ مَا سُكِنَتْ وَ أَكَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ اَلدُّنْيَا بِمَا حَظِيَ بِهِ اَلْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ اَلْجَبَابِرَةُ اَلْمُتَكَبِّرُونَ
در دنيا زيستند هرچه نيكوتر و نعمت دنيا را خوردند هر چه بهتر. پس، از دنيا چون ناز پروردگان نصيب بردند، و چون سركشان نعمت آن را خوردند.
ثُمَّ اِنْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ اَلْمُبَلِّغِ وَ اَلْمَتْجَرِ اَلرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ اَلدُّنْيَا فِي دُنْيَاهُمْ وَ تَيَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِيرَانُ اَللَّهِ غَداً فِي آخِرَتِهِمْ لاَ تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ وَ لاَ يَنْقُصُ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنْ لَذَّةٍ
سپس از اين جهان رخت بربستند با توشهاى كه به مقصدشان رساند، و سودايى كه سودشان را فراهم گرداند. در دنيا طعم لذت زهد چشيدند، و يقين كردند كه فردا در آخرت همسايۀ خدا گردند. دست دعاى آنان برنتابد و بهرهشان از لذت كاهش نيابد
فَاحْذَرُوا عِبَادَ اَللَّهِ اَلْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْرٍ عَظِيمٍ وَ خَطْبٍ جَلِيلٍ بِخَيْرٍ لاَ يَكُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لاَ يَكُونُ مَعَهُ خَيْرٌ أَبَداً فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى اَلْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا
پس بندگان خدا، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و برگ آن را آماده سازيد، كه مرگ، كارى بزرگ را پيش مىآرد و حادثهاى سترگ را همراه دارد: خيرى كه هرگز شرّى با آن نيست، يا شرّى كه هميشه از خير تهى است. پس به بهشت چه كسى نزديكتر از آن كه براى بهشت در كار است
وَ مَنْ أَقْرَبُ إِلَى اَلنَّارِ مِنْ عَامِلِهَا وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ اَلْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ اَلْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ وَ اَلدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ
و به دوزخ چه كسى نزديكتر از آن كه كار دوزخ را عهدهدار است؟ شما همچون شكاريها هستيد كه مرگ از جايهاتان رانده است، اگر بايستيد شما را بربايد و اگر بگريزيد، به سر وقتتان آيد، و پيوستهتر از سايهتان در پى شما آيد. مرگ به پيشانيهاتان چسبيده است و دنيا در پس شما در پيچيده
فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لاَ تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَ لاَ تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ
پس، از آتشى بترسيد كه ژرفاى آن دور تك است، و گرماى آن بىاندازه و عذاب آن تازه. سرايى كه در آن رحمتى نباشد و فريادى شنوده نگردد و نه بند اندوهى گشوده
وَ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنَ اَللَّهِ وَ أَنْ يَحْسُنَ ظَنُّكُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّ اَلْعَبْدَ إِنَّمَا يَكُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ وَ إِنَّ أَحْسَنَ اَلنَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ
و اگر توانستيد كه هم از خدا سخت بترسيد و هم بدو گمان نيكو بريد، اين دو را با هم فراهم آوريد، كه بنده گمان نيك به پروردگار خود بدان اندازه برد كه از او بترسد، و نيكو گمانتر مردمان به خدا كسى است كه ترس وى از خدا بيشتر باشد
وَ اِعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَكَ إِلاَّ سَاعَةٌ مِنَ اَلدَّهْرِ
و بدان اى محمد، پسر ابو بكر! كه من تو را بر مردم مصر والى گردانيدم، مردمى كه در نظرم بزرگترين سپاهيان منند. پس تو را بايد كه با نفس خويش به پيكار در آيى و دين خود را حمايت نمايى، هرچند كه در روزگار بيش از ساعتى نپايى
وَ لاَ تُسْخِطِ اَللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِي اَللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ وَ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ خَلَفٌ فِي غَيْرِهِ
و خدا را به خاطر خشنودى هيچيك از آفريدگانش به خشم مياور، كه خشنودى خدا جاى نشين ديگر چيزهاست، و چيزى نيست كه توان گفت جاى نشين رضاى خداست
صَلِّ اَلصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا اَلْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لاَ تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لاَ تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَالٍ وَ اِعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلاَتِكَ
نماز را در وقت معين آن به جاى آر، و به خاطر آسوده بودن از كار پيش از رسيدن وقت آن را بر پاى مدار، و آن را واپس مينداز به خاطر پرداختن به كار، و بدان كه هر چيز از كار كه به جاى آرى، پيرو نماز توست كه بر پا مىدارى.
وَ مِنْهُ فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ إِمَامُ اَلْهُدَى وَ إِمَامُ اَلرَّدَى وَ وَلِيُّ اَلنَّبِيِّ وَ عَدُوُّ اَلنَّبِيِّ
و از اين عهدنامه است همانا امامى كه به رستگارى خواند، چون امامى نيست كه به گمراهى راند، و آن كه دوست پيامبر است كجا در رتبۀ دشمن پيامبر است
وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله إِنِّي لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِكاً أَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اَللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا اَلْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اَللَّهُ بِشِرْكِهِ
رسول خدا مىفرمود: من بر امتّم نه از مؤمن هراسانم و نه از مشرك ترسان، چه مرد با ايمان را خدا به خاطر ايمان وى باز مىدارد، و مشرك را به خاطر شرك او از پاى در مىآرد
وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ اَلْجَنَانِ عَالِمِ اَللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ
ليكن من بر شما از مرد دورويى مىترسم كه به حكم شرع داناست. او چيزى را مىگويد كه آن را نيكو مىشماريد و كارى مىكند كه آن را ناپسند مىداريد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:سفارش به مخنف بن سليم مأمور جمع آوری زکات
گوهر بعدی:جواب نامه معاويه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.