هوش مصنوعی:
امام علی (ع) در این نامه به برادرش عقیل بن ابی طالب درباره ارسال سپاهی انبوه از مسلمانان به سوی دشمنان مینویسد. دشمن با شنیدن خبر فرار کرد، اما بخشی از سپاه او را در راه تعقیب و شکست دادند. امام علی (ع) همچنین از دشمنی قریش با خود و قطع رابطه آنها سخن میگوید و تأکید میکند که در جنگ با محاربان ثابتقدم است و از ترس یا تفرقه مردم هراسی ندارد. او خود را فردی صبور و مقاوم در برابر سختیها معرفی میکند.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم تاریخی، سیاسی و اخلاقی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی تاریخی دارد. همچنین، برخی عبارات ممکن است برای کودکان پیچیده باشد.
نامه به برادرش عقيل در جواب نامه او
و من كتاب له عليهالسلام إلى أخيه عقيل بن أبي طالب في ذكر جيش أنفذه إلى بعض الأعداء و هو جواب كتاب كتبه إليه عقيل
36 و از نامۀ آن حضرت است به عقيل پسر ابو طالب در بارۀ سپاهى كه آن را به سر وقت بعضى از دشمنان فرستاد، و آن پاسخ نامهاى است كه عقيل بدو نوشته بود.
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
لشكرى انبوه از مسلمانان را به سوى او گسيل داشتم. چون اين خبر بدو رسيد، گريزان دامن در چيد و پشيمان بازگرديد. سپاه من در راه بدو رسيدند و نزديك پنهان شدن آفتاب لختى با يكديگر جنگيدند
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
پس دير نكشيد كه اندوهناك رهايى يافت، و از آن پس كه در تنگنا فتاده و جز رمقى از او نمانده بود با دشوارى روى بتافت
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
قريش را بگذار تا در گمراهى بتازند، و در جدايى خواهى اين سو و آن سو دوند، و در سرگردانى با سركشى بسازند
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
كه آنان در جنگ با من فراهم گرديدند، چنانكه پيش از من با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) جنگيدند. قريش كيفر اين كار زشت را از خدا ببيند كه رشتۀ پيوند مرا پاره نمود و حكومتى را كه از آن فرزند مادرم بود از من ربود
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
و رأى مرا در بارۀ پيكار پرسيدى، من چنان مىبينم كه بايد با آنان كه پيمان را شكستند و كمر به جنگ با من بستند، پيكار كنم تا خدا را ديدار كنم. فراوانى مردم پيرامونم بر عزّت من نيفزايد، و پراكندگى آنان از گردم، مرا هراسان ننمايد
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
و مپندار كه پسر پدرت هر چند مردم او را رها كنند خود را زار و فروتن نمايد و نه سست به زير بار ستم در آيد، و نه رام مهار خود را به دست كشنده بگذارد، و نه پشت خود را براى سوارى هر كه خواهد خم دارد
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
ليكن او چنان است كه آن مرد از بنى سليم گفته: اگر از من پرسى چگونهاى؟ من شكيبايم در سختى روزگار و پايدار بر من دشوار است كه مرا اندوهناك بينند تا دشمن سرزنش كند و دوست اندوهناك شود
36 و از نامۀ آن حضرت است به عقيل پسر ابو طالب در بارۀ سپاهى كه آن را به سر وقت بعضى از دشمنان فرستاد، و آن پاسخ نامهاى است كه عقيل بدو نوشته بود.
فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِكَ شَمَّرَ هَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ اَلطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ اَلشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ
لشكرى انبوه از مسلمانان را به سوى او گسيل داشتم. چون اين خبر بدو رسيد، گريزان دامن در چيد و پشيمان بازگرديد. سپاه من در راه بدو رسيدند و نزديك پنهان شدن آفتاب لختى با يكديگر جنگيدند
فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ اَلرَّمَقِ فَلَأْياً بِلَأْيٍ مَا نَجَا
پس دير نكشيد كه اندوهناك رهايى يافت، و از آن پس كه در تنگنا فتاده و جز رمقى از او نمانده بود با دشوارى روى بتافت
فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي اَلضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي اَلشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي اَلتِّيهِ
قريش را بگذار تا در گمراهى بتازند، و در جدايى خواهى اين سو و آن سو دوند، و در سرگردانى با سركشى بسازند
فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم قَبْلِي فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي اَلْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ اِبْنِ أُمِّي
كه آنان در جنگ با من فراهم گرديدند، چنانكه پيش از من با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) جنگيدند. قريش كيفر اين كار زشت را از خدا ببيند كه رشتۀ پيوند مرا پاره نمود و حكومتى را كه از آن فرزند مادرم بود از من ربود
وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِي فِي اَلْقِتَالِ فَإِنَّ رَأْيِي قِتَالُ اَلْمُحِلِّينَ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ اَلنَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً
و رأى مرا در بارۀ پيكار پرسيدى، من چنان مىبينم كه بايد با آنان كه پيمان را شكستند و كمر به جنگ با من بستند، پيكار كنم تا خدا را ديدار كنم. فراوانى مردم پيرامونم بر عزّت من نيفزايد، و پراكندگى آنان از گردم، مرا هراسان ننمايد
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ اِبْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ اَلنَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْمِ وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ اَلزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ اَلظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ اَلْمُتَقَعِّدِ
و مپندار كه پسر پدرت هر چند مردم او را رها كنند خود را زار و فروتن نمايد و نه سست به زير بار ستم در آيد، و نه رام مهار خود را به دست كشنده بگذارد، و نه پشت خود را براى سوارى هر كه خواهد خم دارد
وَ لَكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي صَبُورٌ عَلَى رَيْبِ اَلزَّمَانِ صَلِيبُ يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَى بِي كَآبَةٌ فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ
ليكن او چنان است كه آن مرد از بنى سليم گفته: اگر از من پرسى چگونهاى؟ من شكيبايم در سختى روزگار و پايدار بر من دشوار است كه مرا اندوهناك بينند تا دشمن سرزنش كند و دوست اندوهناك شود
# اجتماعی
# اسلام
# تاریخ
# جنگهای صدر اسلام
# روابط سیاسی
# سیره امام علی
# فضایل
# نامههای امام علی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به عبدالله بن عباس در بیان علل سقوط مصر
گوهر بعدی:نامه به معاویه در افشاى ادعاهاى دروغين او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.