۶۱ بار خوانده شده

نامه به طلحه و زبیر در پاسخ به ادعاهاى سران ناکثین

و من كتاب له عليه‌السلام إلى طلحة و الزبير مع عمران بن الحصين الخزاعي ذكره أبو جعفر الإسكافي في كتاب المقامات في مناقب أمير المؤمنين عليه‌السلام
54 و از نامۀ آن حضرت است به طلحه و زبير ابو جعفر اسكافى آن را در كتاب مقامات در مناقب امير المؤمنين عليه السلام آورده است.

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمَا وَ إِنْ كَتَمْتُمَا أَنِّي لَمْ أُرِدِ اَلنَّاسَ حَتَّى أَرَادُونِي وَ لَمْ أُبَايِعْهُمْ حَتَّى بَايَعُونِي وَ إِنَّكُمَا مِمَّنْ أَرَادَنِي وَ بَايَعَنِي
اما بعد، دانستيد، هر چند پوشيده داشتيد، كه من پى مردم نرفتم تا آنان روى به من نهادند، و من با آنان بيعت نكردم تا آنان دست به بيعت من گشادند، و شما دو تن از آنان بوديد كه مرا خواستند و با من بيعت كردند

وَ إِنَّ اَلْعَامَّةَ لَمْ تُبَايِعْنِي لِسُلْطَانٍ غَالِبٍ وَ لاَ لِعَرَضٍ حَاضِرٍ فَإِنْ كُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي طَائِعَيْنِ فَارْجِعَا وَ تُوبَا إِلَى اَللَّهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ إِنْ كُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي كَارِهَيْنِ فَقَدْ جَعَلْتُمَا لِي عَلَيْكُمَا اَلسَّبِيلَ بِإِظْهَارِكُمَا اَلطَّاعَةَ وَ إِسْرَارِكُمَا اَلْمَعْصِيَةَ
و مردم با من بيعت كردند نه براى آنكه دست قدرت من گشاده بود، يا مالى آماده. پس اگر شما از روى رضا با من بيعت كرديد تا زود است باز آييد و به خدا توبه نماييد، و اگر به نادلخواه با من بيعت نموديد، با نمودن فرمانبردارى و پنهان داشتن نافرمانى راه بازخواست را براى من بر خود گشوديد

وَ لَعَمْرِي مَا كُنْتُمَا بِأَحَقِّ اَلْمُهَاجِرِينَ بِالتَّقِيَّةِ وَ اَلْكِتْمَانِ وَ إِنَّ دَفْعَكُمَا هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْخُلاَ فِيهِ كَانَ أَوْسَعَ عَلَيْكُمَا مِنْ خُرُوجِكُمَا مِنْهُ بَعْدَ إِقْرَارِكُمَا بِهِ
و به جانم سوگند كه شما از ديگر مهاجران در تقيّه و كتمان سزاوارتر نبوديد. از پيش بيعت مرا نپذيرفتن براى شما آسانتر بود تا بدان گردن نهيد و پس از پذيرفتن از بيعت بيرون رويد

وَ قَدْ زَعَمْتُمَا أَنِّي قَتَلْتُ عُثْمَانَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَكُمَا مَنْ تَخَلَّفَ عَنِّي وَ عَنْكُمَا مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ ثُمَّ يُلْزَمُ كُلُّ اِمْرِئٍ بِقَدْرِ مَا اِحْتَمَلَ فَارْجِعَا أَيُّهَا اَلشَّيْخَانِ عَنْ رَأْيِكُمَا فَإِنَّ اَلْآنَ أَعْظَمَ أَمْرِكُمَا اَلْعَارُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَجَمَّعَ اَلْعَارُ وَ اَلنَّارُ وَ اَلسَّلاَمُ
پنداشتيد من عثمان را كشتم، پس ميان من و شما از مردم مدينه آن كس داورى كند كه سر از بيعت من برتافته و به يارى شما هم نشتافته، آن گاه هر كس را بدان اندازه كه در كار داخل بوده برگردن آيد، و از عهدۀ آن برآيد. پس اى دو پيرمرد! از آنچه انديشيده‌ايد بازگرديد كه اكنون بزرگتر چيز كه دامنتان را گيرد عار است، و از اين پس شما را هم عار است و هم آتش خشم كردگار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:عهد نامه مالك اشتر
گوهر بعدی:نامه به معاویه در اندرز و هشدار به او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.