۹۸ بار خوانده شده

نامه به ابو موسی اشعری در باز داشتن او از فتنه انگيزى

و من كتاب له عليه‌السلام إلى أبي موسى الأشعري و هو عامله على الكوفة و قد بلغه عنه تثبيطه الناس عن الخروج إليه لما ندبهم لحرب أصحاب الجمل
63 و از نامۀ آن حضرت است به ابو موسى اشعرى كه عامل او در كوفه بود. چون امام مردم كوفه را براى جنگ اصحاب جمل خواند، بدو خبر دادند ابو موسى آنان را به نشستن در خانه ترغيب مى‌كند.

مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَيْسٍ
از بندۀ خدا، امير مؤمنان، به عبد اللّه پسر قيس

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ فَإِذَا قَدِمَ رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اُشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اُخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ اُنْدُبْ مَنْ مَعَكَ فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ
اما بعد، از تو به من سخنى رسيد كه به سود و زيان توست. چون فرستادۀ من نزد تو آيد، دامن خود را به كمر در آر، و كمرت را استوار دار و از سوراخ خود پاى بيرون گذار و آن را كه همراه توست فراهم آر. اگر حق را با من ديدى بپذير، و اگر دو دل ماندى كناره گير

وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لاَ تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ وَ حَتَّى تُعْجَلُ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ
به خدا سوگند هر جا باشى تو را بيارند و به حال خود نگذارند. چندان كه در كارت سرگردان مانى و چپ را از راست ندانى، و از جايت به شتاب برخيزانند و از پيش رويت چنان ترسان شوى كه از پشت سرت هراسان

وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى اَلَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا اَلدَّاهِيَةُ اَلْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا
كار نه چنان است كه پندارى آسان است، كه بلايى بزرگ و نمايان است بايد بدان سوار شد و درشتى‌اش را هموار كرد و سختى‌اش را خوار.

فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ اِمْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لاَ فِي نَجَاةٍ فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لاَ يُقَالَ أَيْنَ فُلاَنٌ
پس خرد خود را به فرمان آر و كار خود را در ضبط‍‌ در آر و به سوى ما بيا و بهره‌ات را از طاعت امام خود بردار، و اگر خوش ندارى از كار ما كناره‌گير بى‌هيچ سپاسى و يا تقدير، ديگران كار تو را عهده‌دار شوند، چنانكه بايد، و تو در خواب خفته و از تو نپرسند كجاست و به كجا رفته

وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا أُبَالِي مَا صَنَعَ اَلْمُلْحِدُونَ وَ اَلسَّلاَمُ
به خدا سوگند كه اين پيكار به حق است و به فرمان كسى است كه حق با اوست، و ما را باكى نبود كه ملحدان چه كردند، و السّلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نامه به مردم مصر درباره گماردن مالک اشتر
گوهر بعدی:نامه به معاویه در جواب نامه اش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.