۸۷ بار خوانده شده
و من كتاب له عليهالسلام إلى المنذر بن الجارود العبدي و خان في بعض ما ولاه من أعماله
71 و از نامۀ آن حضرت است به منذر پسر جارود عبدى كه در پارهاى از آنچه امام او را بر آن ولايت داده بود خيانت كرد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ
اما بعد، پارسايى پدرت مرا در بارۀ تو فريفت، و گمان كردم پيرو پدرت هستى و به راه او مىروى
فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ
ليكن آنچه در بارۀ تو به من خبر دادهاند، اين است كه از فرمانبردارى هوايت دست بر نمىدارى و ذخيرتى براى آخرتت نمىگذارى. دنياى خود را آبادان مىكنى با ويران كردن آخرتت، و با خويشاوندانت مىپيوندى به قيمت بريدن از دينت
وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ
اگر آنچه از تو به من رسيده درست باشد شتر خويش و تبار، و بند پاى افزار تو از تو بهتر است ،
وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
و آن كه چون تو باشد در خور آن نيست كه پاسدارى مرزى را تواند يا كارى را به انجام رساند. يا رتبت او را برافرازند، يا در امانتى شريكش سازند. چون اين نامه به تو رسد نزد من بيا، إن شاء الله.
قال الرضي و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين عليهالسلام إنه لنظار في عطفيه مختال في برديه تفال في شراكيه
منذر كسى است كه امير مؤمنان (عليه السلام) در بارۀ او فرمود: « از خودبينى پيوسته به دو جانب خود مىنگرد و در دو جامه كه بر تن دارد مىخرامد و پيوسته بر بند كفشهاى خود مىدمد.»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
71 و از نامۀ آن حضرت است به منذر پسر جارود عبدى كه در پارهاى از آنچه امام او را بر آن ولايت داده بود خيانت كرد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ
اما بعد، پارسايى پدرت مرا در بارۀ تو فريفت، و گمان كردم پيرو پدرت هستى و به راه او مىروى
فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ
ليكن آنچه در بارۀ تو به من خبر دادهاند، اين است كه از فرمانبردارى هوايت دست بر نمىدارى و ذخيرتى براى آخرتت نمىگذارى. دنياى خود را آبادان مىكنى با ويران كردن آخرتت، و با خويشاوندانت مىپيوندى به قيمت بريدن از دينت
وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ
اگر آنچه از تو به من رسيده درست باشد شتر خويش و تبار، و بند پاى افزار تو از تو بهتر است ،
وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
و آن كه چون تو باشد در خور آن نيست كه پاسدارى مرزى را تواند يا كارى را به انجام رساند. يا رتبت او را برافرازند، يا در امانتى شريكش سازند. چون اين نامه به تو رسد نزد من بيا، إن شاء الله.
قال الرضي و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين عليهالسلام إنه لنظار في عطفيه مختال في برديه تفال في شراكيه
منذر كسى است كه امير مؤمنان (عليه السلام) در بارۀ او فرمود: « از خودبينى پيوسته به دو جانب خود مىنگرد و در دو جامه كه بر تن دارد مىخرامد و پيوسته بر بند كفشهاى خود مىدمد.»
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به سهل بن حنیف در بیان علل پیوستن بعضی از مردم مدینه به معاویه
گوهر بعدی:نامه به عبد الله بن عباس در بیان جایگاه مقدرات الهى
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.