هوش مصنوعی:
حدیثی از امام علی (ع) بیان میکند که وقتی زنان به حد «نص الحقاق» میرسند، اولویت در تصمیمگیری برای آنان با مردان خانواده (عصبه) مانند برادران و عموهاست. «نص الحقاق» به معنای بلوغ و رسیدن به حدی است که فرد میتواند در امور خود تصمیم بگیرد. این عبارت ممکن است به بلوغ عقلی، سن ازدواج یا توانایی انجام وظایف اشاره داشته باشد. برخی نیز آن را به معنای جدال و اختلاف بین مادر و مردان خانواده در مورد سرپرستی زن تفسیر کردهاند. در نهایت، این مفهوم به بلوغ و استقلال در تصمیمگیری مربوط میشود.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم فقهی و حقوقی است که برای درک آنها به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی اجتماعی نیاز است. همچنین، موضوعاتی مانند ازدواج و استقلال در تصمیمگیری برای نوجوانان کمسنتر ممکن است پیچیده باشد.
سرپرستى دختران در ازدواج
و في حديثه عليهالسلام إِذَا بَلَغَ اَلنِّسَاءُ نَصَّ اَلْحِقَاقِ فَالْعَصَبَةُ أَوْلَى
و در حديث آن حضرت است كه: چون زنان به «نصّ الحقاق» رسيدند خويشاوندان پدرى به آنان اولىترند
و النص منتهى الأشياء و مبلغ أقصاها كالنص في السير لأنه أقصى ما تقدر عليه الدابة و تقول نصصت الرجل عن الأمر إذا استقصيت مسألته عنه لتستخرج ما عنده فيه
و نصّ نهايت هر چيز است و رسيدن به پايان آن چون: نصّ در رفتن، كه آن نهايت سيرى است كه چارپا بر آن تواناست. و گويى «نصصت الرّجل عن الأمر» و آن هنگامى است كه پرسش خود را از وى به نهايت رسانى تا آنچه را نزد اوست بدانى
فنص الحقاق يريد به الإدراك لأنه منتهى الصغر و الوقت الذي يخرج منه الصغير إلى حد الكبير و هو من أفصح الكنايات عن هذا الأمر و أغربها
پس نصّ الحقاق رسيدن به بلوغ است، چه آن منتهاى دوران كودكى است، و هنگامى است كه خرد در آن از خردى گذشته به بزرگى مىرسد، و اين از فصيحترين و غريبترين كنايتها از اين مرحله است
يقول فإذا بلغ النساء ذلك فالعصبة أولى بالمرأة من أمها إذا كانوا محرما مثل الإخوة و الأعمام و بتزويجها إن أرادوا ذلك
نيز هنگامى كه زنان بدين مرحله رسيدند خويشاوندان پدرى از خويشاوندان مادرى به آنان نزديكترند اگر محرم باشند چون برادران و عموها. و به شوى دادن او اگر بخواهند
و الحقاق محاقة الأم للعصبة في المرأة و هو الجدال و الخصومة و قول كل واحد منهما للآخر أنا أحق منك بهذا يقال منه حاققته حقاقا مثل جادلته جدالا
«و حقاق» ستيزيدن مادر است با خويشاوندان پدرى بر سر دختر، و آن جدال و خصومت بود و گفتن هر يك ديگرى را كه من بدو به دختر از تو سزاوارترم. گويند از اين معنى است «حاققته حقاقا»، مانند «جادلته جدالا»
و قد قيل إن نص الحقاق بلوغ العقل و هو الإدراك لأنه عليهالسلام إنما أراد منتهى الأمر الذي تجب فيه الحقوق و الأحكام و من رواه نص الحقائق فإنما أراد جمع حقيقة
و گفتهاند: «نصّ الحقاق» رسيدن خرد است به كمال و آن بالغ شدن است، چه قصد امام از آوردن اين كلمه هنگامى است كه در آن حقوق و احكام واجب مىشود و آن كه آن را «نصّ الحقائق» روايت كرده از حقايق جمع حقيقت را خواهد
هذا معنى ما ذكره أبو عبيد القاسم بن سلام و الذي عندي أن المراد بنص الحقاق هاهنا بلوغ المرأة إلى الحد الذي يجوز فيه تزويجها و تصرفها في حقوقها تشبيها بالحقاق من الإبل
اين معنى را ابو عبيد آورده است، امّا رأى من اين است كه در اينجا مقصود از «نصّ الحقاق» بالغ شدن زن است آن چنان كه شوى گرفتن او روا بود و بتواند در حقوق خود تصرف كند، و اين تشبيهى است به «حقاق» در شتر
و هي جمع حقة و حق و هو الذي استكمل ثلاث سنين و دخل في الرابعة و عند ذلك يبلغ إلى الحد الذي يتمكن فيه من ركوب ظهره و نصه في السير و الحقائق أيضا جمع حقة
و آن جمع «حقّه» و «حقّ» است، و آن شترى است كه سه سالگى را به پايان رسانيده و به چهارمين سال در آمده است و در اين هنگام به حدّى رسيده كه در خور سوارى دادن است و راه بردن و «حقائق» نيز جمع «حقّه» است
فالروايتان جميعا ترجعان إلى معنى واحد و هذا أشبه بطريقة العرب من المعنى المذكور أولا
پس هر دو روايت به يك معنى باز مىگردد و اين معنى به روش عرب شبيهتر است تا معنى كه آورده شد.
و در حديث آن حضرت است كه: چون زنان به «نصّ الحقاق» رسيدند خويشاوندان پدرى به آنان اولىترند
و النص منتهى الأشياء و مبلغ أقصاها كالنص في السير لأنه أقصى ما تقدر عليه الدابة و تقول نصصت الرجل عن الأمر إذا استقصيت مسألته عنه لتستخرج ما عنده فيه
و نصّ نهايت هر چيز است و رسيدن به پايان آن چون: نصّ در رفتن، كه آن نهايت سيرى است كه چارپا بر آن تواناست. و گويى «نصصت الرّجل عن الأمر» و آن هنگامى است كه پرسش خود را از وى به نهايت رسانى تا آنچه را نزد اوست بدانى
فنص الحقاق يريد به الإدراك لأنه منتهى الصغر و الوقت الذي يخرج منه الصغير إلى حد الكبير و هو من أفصح الكنايات عن هذا الأمر و أغربها
پس نصّ الحقاق رسيدن به بلوغ است، چه آن منتهاى دوران كودكى است، و هنگامى است كه خرد در آن از خردى گذشته به بزرگى مىرسد، و اين از فصيحترين و غريبترين كنايتها از اين مرحله است
يقول فإذا بلغ النساء ذلك فالعصبة أولى بالمرأة من أمها إذا كانوا محرما مثل الإخوة و الأعمام و بتزويجها إن أرادوا ذلك
نيز هنگامى كه زنان بدين مرحله رسيدند خويشاوندان پدرى از خويشاوندان مادرى به آنان نزديكترند اگر محرم باشند چون برادران و عموها. و به شوى دادن او اگر بخواهند
و الحقاق محاقة الأم للعصبة في المرأة و هو الجدال و الخصومة و قول كل واحد منهما للآخر أنا أحق منك بهذا يقال منه حاققته حقاقا مثل جادلته جدالا
«و حقاق» ستيزيدن مادر است با خويشاوندان پدرى بر سر دختر، و آن جدال و خصومت بود و گفتن هر يك ديگرى را كه من بدو به دختر از تو سزاوارترم. گويند از اين معنى است «حاققته حقاقا»، مانند «جادلته جدالا»
و قد قيل إن نص الحقاق بلوغ العقل و هو الإدراك لأنه عليهالسلام إنما أراد منتهى الأمر الذي تجب فيه الحقوق و الأحكام و من رواه نص الحقائق فإنما أراد جمع حقيقة
و گفتهاند: «نصّ الحقاق» رسيدن خرد است به كمال و آن بالغ شدن است، چه قصد امام از آوردن اين كلمه هنگامى است كه در آن حقوق و احكام واجب مىشود و آن كه آن را «نصّ الحقائق» روايت كرده از حقايق جمع حقيقت را خواهد
هذا معنى ما ذكره أبو عبيد القاسم بن سلام و الذي عندي أن المراد بنص الحقاق هاهنا بلوغ المرأة إلى الحد الذي يجوز فيه تزويجها و تصرفها في حقوقها تشبيها بالحقاق من الإبل
اين معنى را ابو عبيد آورده است، امّا رأى من اين است كه در اينجا مقصود از «نصّ الحقاق» بالغ شدن زن است آن چنان كه شوى گرفتن او روا بود و بتواند در حقوق خود تصرف كند، و اين تشبيهى است به «حقاق» در شتر
و هي جمع حقة و حق و هو الذي استكمل ثلاث سنين و دخل في الرابعة و عند ذلك يبلغ إلى الحد الذي يتمكن فيه من ركوب ظهره و نصه في السير و الحقائق أيضا جمع حقة
و آن جمع «حقّه» و «حقّ» است، و آن شترى است كه سه سالگى را به پايان رسانيده و به چهارمين سال در آمده است و در اين هنگام به حدّى رسيده كه در خور سوارى دادن است و راه بردن و «حقائق» نيز جمع «حقّه» است
فالروايتان جميعا ترجعان إلى معنى واحد و هذا أشبه بطريقة العرب من المعنى المذكور أولا
پس هر دو روايت به يك معنى باز مىگردد و اين معنى به روش عرب شبيهتر است تا معنى كه آورده شد.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:آثار خصومت و دشمنی
گوهر بعدی:تأثير ايمان در روح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.