۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۳

نبرد ره بکوی لیلی کس
گر نگردد دلیل راه جرس

هر کجا با شکر کنم خلوت
انجمن گردد از هجوم مگس

عشق سرکش بعقل شده چیره
دین و دل گو ببند راه نفس

دزد بر شحنه چون شود حاکم
کی بیندیشد از هجوم عسس

پرتو شمع تو بجانها کرد
با کلیم آنچه کرد نور قبس

میروی تند و نیست دسترسی
تا نگهدارمت عنان فرس

چه گواه آرمت بخون ریزی
شاهدم پنجه نگارین بس

نکهت گل تو را سزد جامه
نه که گل پس چه میکنی اطلس

تو مگر نور شمع لم یزلی
که زبان شد بوصف تو اخرس

گلشنت را خسی است آشفته
باغبانا مران زباغت خس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.