هوش مصنوعی: این شعر از زبان پرنده‌ای در قفس است که از تنهایی و اسارت خود می‌نالد. پرنده از اینکه صیاد او را تنها گذاشته شکایت دارد و از درد دوری از آزادی و طبیعت می‌گوید. او با آه و ناله‌هایش سعی می‌کند دیگر پرندگان را از دام صیاد آگاه کند. همچنین، پرنده به زیبایی‌های از دست رفته و زندگی محدود خود در قفس اشاره می‌کند و در نهایت، به صیاد و دام‌هایش اعتراض می‌کند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده مانند قفس، صیاد، و مرغ نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۵۹۴

رفت صیاد و مرا بگذاشت تنها در قفس
ورنه کی نالم که او داده مرا جا در قفس

نالدم در سینه دل بی همنفس از سوز جان
نه کند غوغا بود مرغی چو تنها در قفس

تا مبادا مرغ دیگر رام دام او شود
میکنم از مصلحت پیوسته غوغا در قفس

گرچه محرومم زاوج شاخ ای برق یمان
هست زآه آتشین برقم مهیا در قفس

گه در آتش چون سمندر گه در آبم همچو بط
زاشک و آه آتشکده داریم و دریا در قفس

کی شکار افکن کند بر صید بسته اعتنا
لذت تیری ندیدم مانده ام تا در قفس

هست خاک کوی صیادم چو گلگشت چمن
روز و شب باشد مرا عیش مهنا در قفس

زان لبان شکرینم طعمه ای ده لاجرم
کرده ای صیاد چون مرغ شکرخا در قفس

نه همین آشفته مانده در قفس کاورا بپاست
دام دیگر باد آنزلف چلیپا در قفس

گلشن رضوان نجف شد یا علی شیراز دام
بسته این مرغ نواخوان تو اینجا در قفس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.