هوش مصنوعی: این متن شعری است که از بهار و میگساری به عنوان نمادهایی برای لذت‌های زودگذر زندگی یاد می‌کند و بر اهمیت عشق و معنویت پایدار تأکید دارد. شاعر از گذرا بودن دنیا و لذت‌های مادی سخن می‌گوید و مخاطب را به سوی ارزش‌های جاودان مانند عشق و همراهی با یار حقیقی هدایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به میگساری و مفاهیم انتزاعی دارد که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۶۲۲

ساقیا فصل بهار است غنیمت دانش
شیخ پیمانه شکن را بشکن پیمانش

دور دوران ندهد هیچ گشایش ساقی
افتتاحی بکن از جام می و دورانش

ملک فانی چه محل دارد و عیش و طربش
یار باقی طلب و صحبت جاویدانش

گریه ابر ببین دیده خونبار بجوی
عشوه گل چه خری و دهن خندانش

بسکه خون دل عشاق بخورد آن لب لعل
گوئی آلوده بخون است در دندانش

جرعه می بکف تست و مرا جان بر لب
خیز ساقی بده آن جرعه و خوش بستانش

زر که منعم بنهد کز پس مرگش بدهند
نوشدارو که پس از مرگ کند درمانش

هر که در دشت عمل تخم نکارد بشتاء
چه تتمع برد از حاصل تابستانش

هر که بر دامن حیدر نزند دست امروز
گرچه نوح است بفردا ببرد طوفانش

هر چه بینی بجهان فانی و پایانش هست
دولت سرمد عشق است و مجو پایانش

سر عشق ار بلب آشفته بیارد چون شمع
آتشی دارد نتوان که کند پنهانش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.