هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که از دوری معشوق و بی‌توجهی او رنج می‌برد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند گنج در ویرانه، شمع و پروانه، و اشاره به مکان‌های مقدس مانند کعبه و درگه حیدر، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از درد عشق و بی‌وفایی معشوق می‌نالد و در عین حال، به عرفان و معنویت نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۶۳۶

نمیتابی چرا ایشمع در کاشانه عاشق
نمی آئی چرا ای گنج در ویرانه عاشق

برم یرغو بر سلطان که زلفت جای غیر آمد
چرا کردی نزول ای بیمروت خانه عاشق

گرفتم من کنم قصه زسوز دل برت هر شب
اثر کی در دل سنگت کند افسانه عاشق

غم جلانرا مخور هرگز که در عشقش تلف کردی
که رجحان بس بجان دارد دلا جانانه عاشق

بذکر شیخ تو مفتون زطوف کعبه ی مغبون
زمیخانه شنو آن نعره مستانه عاشق

بمحفل گر دهی بارم چو شمع صبحدم جانا
بشکرانه بسوزد خرقه رندانه عاشق

از آن رخسار آتشگون خبر بشنو زآشفته
خبر دارد زشمع انجمن پروانه عاشق

می مهر علی در جام دل بین محتسب بگذر
مزن سنگ جفا زین پس تو بر پیمانه عاشق

رود هر وقت غواصی بدریائی پی لؤلؤ
بخاک درگه حیدر نهان دردانه عاشق
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.