۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۷

مانده بر دست این دل صد پاره ام
دوستان از دست رفته چاره ام

تا که دارم این دل خونین بدست
هست با من دلبر خون خواره ام

کار سازم خلق را از یمن عشق
تا نگوئی عاجز و بیکاره ام

چاره کار جهانم در دمست
گرچه خود در کار خود بیچاره ام

در بر دل دلبر و دل در طلب
من عبث در شهرها آواره ام

سنگها خوردم زدوران تاکنون
لعل میبخشد زسنگ خاره ام

عاشق و رند و نظرباز و خراب
شیخ گو زین بیش گو درباره ام

جوشن از مهر علی دارم برزم
نیست بیم از توپ و از خمپاره ام

گو بدنیا حرز ما نام علیست
کی فریبد شاهد مکاره ام

ذره ام اما زفر شاه طوس
مهر و مه آید پی نظاره ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.