هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال او یاد می‌کند و تأثیرات این عشق را بر روح و جان خود توصیف می‌نماید. شاعر همچنین از مستی و شور عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید و در نهایت به مقابله با دشمنان و حفظ عشق خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۷۳۵

زلف تو تا گرفته ام با همه در کشاکشم
خال تو تا گزیده ام هندوی دل در آتشم

از نمکین لب توام بوده غذای روح و بس
گیردم آن نمک اگر من نمک دگر چشم

مستم و نیست درد سر تا بصباح محشرم
تا لب می پرست تو داده شراب بیغشم

باده نخورده چشم تو مستی اوست از کجا
و از اثرش عجب که من باده نخورده سر خوشم

تا که بپرده درون نقش نگار کرده ام
رشک نگار خانه شد این صحف منقشم

نی زد لاف از شکر خامه زوصف آندهان
گفت خجل نمیشوی از سخنان دلکشم

منکه حدیث عشق را شرح هزار گفته ام
پیش لب تو غنچه سان بسته دهان و خامشم

عشق تو گفتم از سرم مرگ مگر برون برد
خاک شد استخوانم و عشق نشد فراموشم

خصم اگر چه شخ کمان کرده کمین بقصد جان
تیر ولای مرتضی هست نهان بتر کشم

گفت بزلف او دلم از چه مشوشی بگو
تا تو بحلقه ام دری آشفته من مشوشم

از اثر شراب تو وز رخ بیحجاب تو
آگهم ارچه والهم عاقلم ارچه بیهشم

لاف مزن زمهر و مه کز خم طره دو تا
حلقه بگش مهر و مه کرده نگار مهوشم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.