۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۹

من عاشق بتانم و این کار میکنم
بر کار عاشقان زچه انکار میکنم

گر عندلیب راست بگل هفته حدیث
من عمر صرف آن گل رخسار میکنم

من مرغ وحشی و بکسم هیچ انس نیست
خود را بدام عشق گرفتار میکنم

پروانه ام گریز ندارم زروی شمع
میسوزم و دو دیده بدیدار میکنم

هرچ افتد بدست اگر سر و گر که جان
میگیریم و نثار ره یار میکنم

هرگه که تلخ میشودم کام از فراق
ذکر لب و دهان تو تکرار میکنم

عشق تو آتشی بنهان زد بجان من
بر من مگیر خرده گر اظهار میکنم

آشفته ما و حلقه زنار زلف دوست
بس سبحه ها که بر سر زنار میکنم

از منجنیق چرخ گر آمد هزار سنگ
جا در پناه خانه خمار میکنم

میگیرم از علی دو سه جام از شراب عشق
سرمست جا بمخزن اسرار میکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.