۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۶

گلعذاران گلستانی داشتم
بلبلان من هم فغانی داشتم

برق میآید بطوف بوستان
کاش منهم آشیانی داشتم

وصف میکردیم هر یک از گلی
از هزاران هم زبانی داشتم

بی سبب پیرم مبین ای باغبان
در چمن نخل جوانی داشتم

گر براه مصر بودم در طلب
یوسفی در کاروانی داشتم

ناله گر میکردم از ناسور دل
طره عنبر فشانی داشتم

میزدم گر لاف مردی در مصاف
زابرویش تیر و کمانی داشتم

داشت از راز نهان من خبر
چون صبا تا راز دانی داشتم

شب بخلوت پیش شمع انجمن
گفتم ار راز نهانی داشتم

تا که زد مهر خموشی بر لبم
دوستان منهم زبانی داشتم

گر عنان گیرم زترکی کج کلاه
کج کله چابک عنانی داشتم

گاه بودم در وصال و گه بهجر
هم بهار و هم خزانی داشتم

گر روان میشد زچشمم جوی خون
جلوه سرو روانی داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.