۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۵

چگونه چشمه خورشید را بخاک بپوشم
چو هست آتش عشقم بجان چگونه نجوشم

جنان نظاره ساقی ببرد دوش زهوشم
که ره نیافت زمستی بگوش بانگ سروشم

بکشف راز چو غماز گشت مردم چشم
حدیث عشق زمردم بگو چگونه بپوشم

بوصل آن بر دوشم بگیر دست من ایزلف
که بارهای گران عشق تو نهاده بدوشم

میان تهیست دهل نالد ار زصدمه چوگان
گرم تو گوش بمالی چو چنگ من نخروشم

چگونه جای بگوشم کند نصیحت مردم
که کرده حلقه زلفت هزار حلقه بگوشم

اسیر پای ببندم رها مکن زکمندم
غلام حلقه بگوشم بیا بکس نفروشم

حدیث نسیه زاهد مخوان نه مرد رهم من
بنقد از کف ساقی اگر شراب بنوشم

بجای خاک در تو بهشت عدن نگیرم
مگو تو پند که با بند پند کس نه نیوشم

بدرگه علی آشفته شد ززمره خدام
بقد وسع قبولم اگر کنند بکوشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.