هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و عشق نافرجام می‌نالد. او خود را به بلبلی تشبیه می‌کند که گلزارش به یغما رفته و در آتش عشق و سودا می‌سوزد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با شراب، او را از هوش ببرد تا بتواند از درد فراق رهایی یابد. او از کعبه دل و یاد معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که حتی در حریم کعبه نیز آرامش ندارد. در نهایت، شاعر ترجیح می‌دهد با سگی همدم باشد تا با تخت جم و قیصر.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، اشاره‌ی غیرمستقیم به مصرف شراب ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۹۷

گمان کردم که در هجرت شبی خاموش بنشینم
بر آتش دیگدان دارم کجا از جوش بنشینم

منم آن بلبل شیدا که گلزارم شده یغما
بگو خود ایگل رعنا که چون خاموش بنشینم

بود تا هوشم اندر سر از این سودا بجوشد دل
کرم کن ساقیا رطلی که تا مدهوش بنشینم

کنم چون نی همی ناله بنوشم خون دل چون می
چو بی روی تو یکشب من بنای و نوش بنشینم

مرا نار هوا در دل مرا سودای تو بر سر
سراپایم گرفت آتش کجا از جوش بنشینم

حریم کعبه دل را مقیم آستانستم
بیادت چند در این کشور مغشوش بنشینم

زشوق حلقه گیسوی تو رفتم سوی کعبه
بمحراب از برای قبله ابروش بنشینم

نیارم سر فرود آشفته بر تخت جم و قیصر
اگر با آن سگ کو دست در آغوش بنشینم

در میخانه رحمت بود خاک نجف ایدل
بود با آن سگ کو یکدمک همدوش بنشینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.