۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۳

زبس شاگردی عشقت بمکتب خانه ها کردم
بدرس عشق چون مجنون بعصر خویش استادم

زموج اشک پی در پی گسسته لنگر صبرم
سکون در دل کجا ماند که بر آبست بنیادم

مناز ای باغبان از سرو آزادت نیم قمری
که من با بندگی قامتش از سرو آزادم

بکوثر نیستم محتاج و تشنه نیستم فردا
بکوی میفروشان تا که کرده خضر ارشادم

زهول عرصه محشر ندارم اضطراب ایدل
کند پیر خرابات ار بیکجرعه می امدادم

ثناخوان علی آشفته و درویش مدحت گر
گدای درگه حیدر نه ابدال و نه اوتادم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.